وادی سوم با این جمله مهم شروع میشود: "هیچ کس به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند." این جمله برای من بسیار تأثیرگذار بود؛ چون باعث شد به خودم نگاه کنم و ببینم چقدر در گذشته منتظر بودم دیگران مشکلاتم را حل کنند. گاهی فکر میکردم اگر کسی به من توجه کند، یا اگر شرایط عوض شود، حال من هم بهتر میشود؛ اما وادی سوم نشان داد که نجات واقعی از درون خودم آغاز میشود. این وادی به من یاد داد که مسئولیت زندگیام را بپذیرم. یاد گرفتم دیگر کسی را مقصر ندانم. نه خانواده، نه جامعه، نه اطرافیان؛ بلکه ببینم چه نقشی خودم در وضعیت فعلیام داشتهام و دارم. این نگاه باعث شد احساس قربانی بودن را کنار بگذارم و قویتر شوم. هر وقت ناراحت یا ناامید میشوم، با خودم فکر میکنم، من چطور میتوانم شرایط را بهتر کنم؟ نه اینکه فقط منتظر باشم یکی بیاید و حالم را خوب کند.
تأثیر دیگر این وادی، بالا رفتن اعتماد به نفس من بود. وقتی فهمیدم خودم میتوانم تغییر کنم، به خودم بیشتر ایمان آوردم. دیگر خودم را ناتوان و بیاراده نمیبینم. حتی اگر راه سخت باشد، باز هم میدانم که توانایی دارم از پسش بربیایم. این نگاه باعث شد تصمیمات مهمتری بگیرم، با قدرت بیشتری ادامه دهم و برای خودم ارزش بیشتری قائل شوم. این وادی همچنین باعث شد از وابستگی بیرونی فاصله بگیرم. منتظر تأیید، محبت یا کمک همیشگی دیگران نبودم. یاد گرفتم روی پای خودم بایستم، چون هیچکس به اندازه خودم نمیتواند حال من را درک کند یا تغییر دهد. البته کمک دیگران خوب است، اما تا خودم نخواهم، هیچ کمکی فایدهای ندارد.
این جمله از وادی سوم همیشه در ذهن من مانده است که اگر من به فکر خودم نباشم، چه کسی برایم خواهد ماند؟ حالا وقتی مشکلی برایم پیش میآید، اول از همه با خودم خلوت میکنم و میپرسم؛ فریبا واقعاً از این موقعیت چه درسی باید بگیری؟ چه کارهایی است که فقط خودت میتوانی برای بهتر شدن انجام دهی؟ این نگاه مسئولانه به زندگی باعث شده احساس آرامش بیشتری داشته باشم. نه اینکه همیشه همه چیز خوب باشد، ولی حس میکنم کنترل زندگیام دست خودم است، نه دیگران. در نهایت باید بگویم که وادی سوم برای من یک بیداری بود. انگار نوری درونم روشن شد و به من گفت؛ تو میتوانی، تو کافی هستی، فقط باید به خودت متکی باشی. رهایی واقعی از همین نقطه شروع میشود؛ از جایی که خودت را باور میکنی و حرکت میکنی و این آغاز یک زندگی تازه برای من بود، زندگی همراه با مسئولیت پذیری، آگاهی و رشد.
امروز که یک سال از رهاییام گذشته، با تمام وجودم حس میکنم که این مسیر ارزشش را داشت. رهایی برای من فقط ترک کردن یک عادت یا مشکل نبود، بلکه پیدا کردن خودم بود. فهمیدن اینکه میتوانم بدون وابستگی، بدون ترس و بدون فرار زندگی کنم. این یک سال، پر از چالش بود، اما هر لحظهاش من را قویتر کرد. الان با افتخار میگویم؛ من یک سال است که رها هستم. من راه سخت را انتخاب کردم؛ اما ماندم، جنگیدم و حالا در نقطهای ایستادهام که میتوانم به خودم افتخار کنم. تبریک به خودم و به تمام کسانی که با قدرت در این مسیر قدم برداشتند. این فقط پایان یک سال نیست، آغاز هزار روز روشنتر است.
نویسنده: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر نازنین (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
52