English Version
This Site Is Available In English

مسئولیت با من است، نه دیگران

مسئولیت با من است، نه دیگران

جلسه‌‌‌ی پنجم  از دوره‌ی ششم کارگاه‌های آموزشی عمومی نمایندگی پردیس با استادی راهنمای محترم مسافر پویش ، نگهبانی مسافر اصغر و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه‌ی «وادی سوم و تاثیر آن روی من» چهارشنبه 7 خرداد ‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
بسیار خوشحالم که امروز این فرصت به من سپرده شده تا در کنار شما عزیزان، هم آموزش ببینم و هم خدمت کنم.
هفته گذشته دستور جلسه در مورد استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره بود. از خودم پرسیدم: من برای محکم‌تر شدن این ستون‌ها، چه قدمی برداشتم؟
اما این هفته وارد وادی سوم شدیم. وادی‌ای که می‌گوید: باید بدانیم هیچ موجودی به‌اندازه خود انسان، به فکر خویشتن نیست.این جمله، در ظاهر ساده‌ است، اما در دل خودش دنیایی از معنا دارد. اگر من این مفهوم را عمیقاً درک کنم، قادر خواهم بود بسیاری از گره‌هایی را که تا دیروز غیرقابل‌حل می‌دانستم، باز کنم.
این وادی به من یاد می‌دهد که هیچ‌کس، نه کنگره، نه خانواده، نه جامعه، مسئول درمان من نیست. این منم که باید برای درمان خودم برخیزم. این منم که باید پویش کنم و به‌دنبال راه حل باشم.
وقتی این نگاه را انتخاب می‌کنم، از نقش قربانی بودن بیرون می‌آیم. حتی اگر واقعاً قربانی شرایطی بوده باشم، تا زمانی که خود را مسئول ندانم، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. اولین قدم برای حل هر مشکلی، پذیرش مسئولیت است.تحقیقات هم نشان می‌دهد افرادی که این نگاه را دارند، تا ۱۰ درصد بیشتر از ظرفیت ذهنی‌شان بهره‌ می‌برند.
خیلی وقت‌ها راه‌حل جلوی چشم ماست؛ اما وقتی در تفکر قربانی بودن گیر کرده‌ایم، آن را نمی‌بینیم. حتی وقتی کسی به ما می‌گوید "کنگره هست، برو درمانت را شروع کن"، باز هم بهانه می‌آوریم: "کارفرمام نمی‌ذاره"، "خانومم نمی‌ذاره"، "شرایطم خاصه"...
تفکر قربانی‌ بودن، بسیار ساده و راحت است. راحت‌ترین کار این است که بگوییم:
– "اگه پدرم اون زمینو نفروخته بود، الان ماشین زیر پام بود."
– "اگه فلانی اون کارو نکرده بود، الان من این وضعیتو نداشتم."
این تفکر، شاید برای لحظه‌ای ما را آرام کند، اما در نهایت ما را تبدیل می‌کند به انسانی مظلوم، بی‌قدرت و ناتوان در حل مشکلات. تنها چیزی که عایدمان می‌شود، دلسوزی اطرافیان است.
اما اگر از خودم بپرسم: من چه کار می‌توانم بکنم؟ من چه سهمی در حل این مسئله دارم؟ در آن صورت است که ورق برمی‌گردد. آن‌وقت است که راه‌ها یکی‌یکی برایم گشوده می‌شوند، مثل عصای حضرت موسی که آب را شکافت و راهی باز کرد.

در تجربه شخصی‌ام، این حقیقت را لمس کرده‌ام. در سفر اول، همسفری نداشتم. بدون شک، داشتن همسفر نعمتی بزرگ است. اما وقتی این امکان برایم نبود، ناخودآگاه انتظار داشتم دیگران مرا درک کنند، هوایم را داشته باشند، با من مهربان‌تر باشند...اما این وادی به من آموخت که من مسئول حالم هستم، نه دیگران.
سال‌ها تخریب کرده‌ام، حالا که تصمیم گرفته‌ام درمان شوم، نباید توقع داشته باشم همه دنیا متوقف شود و با من هماهنگ گردد.در سفر دوم هم تجربه‌ای داشتم. در محل کار، با کارفرمایی روبه‌رو بودم که مدام ایراد می‌گرفت. ما هم، طبق عادت، همه چیز را گردن دیگران می‌انداختیم. تا اینکه روزی با خودم گفتم: اگر با نگاه وادی‌ها به ماجرا نگاه کنم، چه می‌شود؟
تصمیم گرفتم به‌جای شکایت، ببینم چه کاری از دست خودم برمی‌آید. همان زمان شروع کردم به یادگیری یک تخصص جدید. درست است که در نهایت از آن محیط جدا شدم، اما آن نگاه باعث شد سطح کارم ارتقا پیدا کند. چیزی به من اضافه شد. اگر در تفکر قربانی می‌ماندم، هیچ اتفاق مثبتی نمی‌افتاد.و در نهایت به این نتیجه رسیدم: مهم نیست تقصیر کیست، مهم این است که چه کسی می‌خواهد آن مشکل را حل کند.
فرض کنید در خیابان راه می‌روید و کسی موبایل‌تان را می‌زند. مقصر اوست، اما مسئولیت جمع‌وجور کردن خودتان با کیست؟ با خود شما.
ممنونم که با جان و دل گوش دادید و به من فرصت مشارکت دادید.

جلسه هماهنگی مرزبانان با حضور ایجنت محترم در نمایندگی پردیس برگزار شد:

نمایندگی پردیس


سایت نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .