English Version
This Site Is Available In English

همیشه دیگران را مقصر مشکلاتم می‌دانستم

همیشه دیگران را مقصر مشکلاتم می‌دانستم

زمانی که می‌خواهم در مورد دستور جلسه این هفته وادی سوم و تاثیر آن ‌روی‌ من صحبت کنم؛ ابتدا بر‌می‌گردم به وادی اول و دوم. وادی اول به من آموخت که با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد؛ بدون تفکر آنچه هست، رو به زوال می‌رود. آموختم هیچ کار و حرفی را بدون تفکر انجام ندهم. وادی دوم به من آموخت که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. در وادی سوم آموختم که باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان به‌ خویشتن خویش فکر نمی‌کند. خداوند انسان را برای خدمت و آموزش گرفتن به زمین فرستاد؛ ولی من وقتی مشکلات، دردها و رنج‌هایی که در اثر جهل، ناآگاهی و از روی بی‌خردی به سراغم می‌آمد، می‌گفتم: خدایا چرا پدر و مادرم من را به‌ دنیا آورده‌اند، یا این دنیا چقدر سختی و مشقاتی به دنبال دارد. گاهی وقت‌ها صبح که از خواب بیدار می‌شدم، ساعت‌ها به یک طرف خیره می‌شدم و فکر می‌کردم؛ اصلا نمی‌دانستم، چه کاری انجام بدهم و همیشه دیگران را مقصر مشکلاتم می‌دانستم و هر کاری که‌ برای کسی انجام می‌دادم، انتظار بیشتر از طرف مقابل داشتم. همیشه بار مسئولیت زندگی‌ خود را گردن خدا می‌انداختم و می‌گفتم؛ خدایا تو بزرگی، تو توانایی، تو می‌توانی این مشکلات را رفع کنی، دریغ از اینکه خودم، هیچ تلاش و کوششی انجام نمی‌دادم. وقتی هم کاری می‌خواستم، انجام بدهم و انجام نمی‌شد، کلی از زمین و زمان عصبانی می‌شدم؛ ولی این وادی به من "باید" را نشان داد. که باید دانست، هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند. با راه‌های زیادی که اشتباه رفته بودم، زندگی‌ام داشت از هم متلاشی می‌شد؛ ولی از وادی سوم یاد گرفتم، مسئولیت کارهای خود را به عهده‌ هیچ شخصی نگذارم. ما به این حیات آمده‌ایم تا روش حل کردن مشکلات را بیاموزیم و با تفکر، سعی، تلاش و امیدواری برای پیدا کردن کلید مسائل غیر قابل حل، کوشش کنیم تا کلید را بیابیم. نقاط قوت و ضعف خود را پیداکنیم تا به نیروهای درون خود پی ببریم که چه توانایی‌های داریم. من همیشه مشکلاتم را لعنت خدا می‌دانستم و می‌گفتم، این‌ها همه بر اثر همان ضدارزش‌هایی است که انجام داده‌ام و الان خدا می‌خواهد، تلافی‌ کند. زمانی که به کنگره آمدم و با وادی سوم آشنا شدم، این وادی به من نشان داد که مشکلات لعنت خدا نیستند؛ بلکه رحمت‌ هستند. مشکلات به این دلیل وجود دارند که نقطه تحمل ما را بالا ببرند و آموزش بگیریم. وقتی که در لژون جونز قرار گرفتم، باید را برای خود الزامی کردم به غذایی که می‌خورم، نگاه کنمو بدانم، چه اندازه و چه زمانی باید غذا استفاده کنم. اصلا برنامه‌ریزی، مقدار و زمان را نمی‌دانستم؛ حتی خواب شب هم منظم نبود. بعضی از شب‌ها ساعت۱۱ یا ۱۲ می‌خوابیدم؛ اصلاً نظمی در خواب نداشتم. از آموزش‌های کنگره۶۰ یاد گرفتم در یک ساعت مشخصی بخوابم و در ساعت مشخصی بیدار شوم؛ زیرا خواب مناسب تاثیر زیادی بر روی جسم و روان دارد. همه ما می‌دانیم که بیشترین بیماری‌ها از بی‌نظمی در خواب شب و نوع غذا خوردن ما است.

تایپیست و رابط خبری: همسفر صوفیه، راهنما همسفر سمیه(لژیون چهارم)
عکاس: مرزبان خبری، همسفر سمیه
ویراستار و ارسال: راهنما همسفر معصومه، دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی گوجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .