English Version
This Site Is Available In English

سفر درونی به سوی نور و رهایی الهی

سفر درونی به سوی نور و رهایی الهی

در کویر تنهایی و خرابات وجودم سرگردان و حیران مانده‌ام، نه حرکتی و نه تلاشی. هر روز امواج طلایی خورشید بر من می‌تابد، اما وجودم گرم نمی‌شود. هر لحظه و هرجا الطاف قدرت الهی را می‌بینم؛ اما حسی در من شکوفا نمی‌‌شود. در خلق هیچ اثری شگفتی نمی‌بینم؛ همه چیز برایم گنگ و نامفهوم است. همه چیز با پرده‌ای از سیاهی و پوچی به نمایش درمی‌آید؛ لیکن نمی‌دانم هدف از خلقت من و هستی چه بوده‌است. من هستم و دنیایی از بیهودگی و کلافگی در اطراف؛ شاید تنها امیدم یاری دیگران است و یا مددی از غیب! دست نیاز بلند است به سوی آسمان؛ اما نه از روی ایمان.

روزها در پی هم می‌آیند و می‌روند، تنها به امید معجزه‌ای زمان می‌گذرد. شاید فرابرسد روزی که شخصی چون: منجی ظاهر شود و مرا همچون طفلی در آغوش کشد و از باتلاق مشکلات و سختی‌ها عبور دهد. شاید هم کسی که مرا جان داد و به وجود آورد، خودش مهربانانه مسئولیت من و اعمالم را بپذیرد و شگفتی را در زندگی من خلق کند. شاید هم بهار جوانه‌ها پس بزند سردی زمستان را و به راستی حادث شود سپیدی، بعد از به پایان رسیدن شب سیاه!! شاید پرتو گرم و نورانی خورشید جسمم را بیارامد و تجلی نور خدا را در وجودم انعکاس دهد.

لحظات با این اوهام و انتظارات سپری می‌شدند؛ اما دریغ از تحول و نقطه عطفی که باید حادث می‌شد. دریغ از تحرکی که منجر به تحولی عظیم گردد. اینجا بود که می‌شد درک کرد چگونه جرقه‌های آتش منجر به شعله‌های بزرگ می‌شوند؛ چگونه فکری نو می‌تواند همه وجود را متحول سازد. 

تا به کی خفتن و کاهلی و بی‌مسئولیتی؟ تا به کی انتظار و دست و پا زدن در منجلاب پستی‌ها؟ تا به کی فرار از پذیرش مسئولیت‌ها و شانه خالی کردن از تحمل رنج و مصائب زندگی؟ تا به کی می‌توان بذر بی‌ایمانی و کفر را در دل پرورش داد و با اهریمن درون هم‌خانه بود؟

همان‌گونه که گفته شد، تنها جرقه‌ای از طرف من لازم بود تا در مسیر نور قرار بگیرم و در طول این مسیر از محبت و مهربانی قدرت لایزال الهی بهره‌مند گردم و زندگی را به گونه‌ای زیبا و شایسته درک کنم. در واقع تنها منجی خود من هستم. 

دست یاری‌‌گر و بازوان پرتوانی که بتواند بار مسئولیت مرا به دوش بکشد، تنها دستان و بازوان تن من است. گام‌های استوار و محکمی که باید مرا به سرمنزل مقصود برساند، از پاهای من است. وجودی که باید مسئولیت زندگی مرا بپذیرد، فرد خاصی نیست، وجود منحصر به فرد خودم است و بس. اراده‌ای که مصمم است به رهایی و پرورش من، تنها اراده آهنین و راسخ خودم می‌باشد که با روشن شدن نور ایمان در دلم و چنگ زدن به ریسمان محکم و مطمئن الهی مرا یاری خواهد داد تا رسیدن به اوج و لقاءالله.

نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون چهارم)
ویرایش: همسفر شهرزاد رهجوی راهنما همسفر انسیه (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: همسفر شهرزاد دبیر سایت
همسفران نمایندگی عطار نیشابوری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .