*قلم دردست گرفتم تا بنگارم آنچه که درزندگی گذشته وامروزم گذشت: از شریک زندگی بودن تا همسفر شدن، از جهل تا آگاهی، از غم تا شادی، از نفرت تا عشق، از نادانی به دانایی، از تاریکی به روشنایی ودر آخر از اعتیاد به رهایی.*
من مبینا یک همسفر هستم. حدود شش ماه است وارد کنگره شده ام، خیلی خوشحالم، به اینجا آمدهام از روز اول که وارد کنگره شدهام واژه های همسفر، مسافر، درک کردن، رها کردن، محبت کردن بی قید و شرط، جهانبینی برای من معنایی نداشت به مرور که زمان سپری شد معنای واقعی همهی واژه ها را فهمیدم. وقتی وارد کنگره میشوید همه با لبخند به پیشواز شما میآیند. معنی محبت بی قید و شرط را آنجا متوجه میشوید. درک کردم که همسفر نقش مهمی درکنار مسافر دارد. آموختم باید باصبوری وگذشت و رهاکردن درکنار مسافرم این سفر را طی کنم، تا به آرامش درونی برسم و این آرامش را به خانوادهام تزریق کنم و زندگی بهتری برای خودم و خانوادهام درست کنم. من میدانم که زندگی پر از بالا و پایینهاست و آموزش گرفتم که بدون فراز و نشیب معنایی نخواهد داشت. ممنونم از خدای خوبم که این مسیر را جلوی راهم قرار داد. از جناب مهندس سپاسگزارم که این بستر را برایم فراهم کرد، از راهنمای خوبم خانم مریم عزیز سپاسگزارم که با آموزش های درست راه درست زندگی کردن، درست رفتارکردن را به من آموخت.
نویسنده:همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
ویراستار: همسفر هما رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر هما رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
ارسال:همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
منبع: همسفران نمایندگی گرگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
26