وادی سوم وادی پذیرش از سوی انسان است و درک این وادی در ابتدای ورودم به کنگره برای من سنگین بود؛ چون من نقش و جایگاه خودم را کاملاً فراموش کرده بودم و همیشه و همه جا مسافرم را مقصر تمام و کمال میدانستم. تمام سختیها و مشکلاتی که در زندگی رخ میداد مقصر فقط مسافرم بود و من خودم را کاملاً بدون تقصیر و مظلوم حس میکردم. هرگاه به مشکلی برخورد میکردم فوری گوشی موبایل را برمیداشتم و به خواهر، برادر، پدر و مادرم زنگ میزدم و کل ماجرا را برایشان تعریف میکردم، کمی اشک هم چاشنی میکردم و از آنها کمک میخواستم. آنها هم گوش میکردند و حتی با من هم همنظر و همعقیده بودند و مقصر تمام مشکلات را مسافرم میدانستند. با کلمات محبتآمیز، از روی دلسوزی و ترحم و از روشی که خودشان میدانستند مشکلم را حلوفصل میکردند و من از اینکه سرانجام این مشکل هم حل شد احساس رضایت میکردم.
همیشه خداوند را شاکر بودم که چنین خانوادهای دارم و در مواقعی که من درماندهام کمکم میکنند و این باعث شده بود که من هیچ وقت هیچ مشکلی را نتوانم حل کنم و حتی به حل مشکل فکر نکنم چه برسد به اینکه بخواهم آن را حل کنم. همیشه از زمین و زمان شاکی بودم، از خدا شکایت داشتم که چرا مشکلاتم تمامی ندارند؟ چرا من این قدر بدبختم؟ همیشه قیافه حقبهجانب میگرفتم. وقتی که مشکلاتم توسط اطرافیان حل میشد من متوجه نگاه آنها و حتی لحن صحبت آنها میشدم. نگاهی که سرشار از حس ترحم و دلسوزی بود و این در من حس خیلی بدی ایجاد میکرد؛ اما با خودم میگفتم تو که گناهی نداری، مقصر تو نیستی؛ پس خودت را اذیت نکن؛ تا اینکه اذن ورودم به کنگره صادر شد و من رهجوی کنگره شدم. با آموزشهایی که گرفتم جایگاه خودم را پیدا کردم و پذیرفتم که من هم بهنوعی بیمار هستم. به این باور رسیدم که هیچکس به اندازه خود من مسئول کارهایم نیست؛ پذیرفتم که تخریب را خودم ایجاد کردم و الآن هم درمان دست خودم است و خودم باید مسئولیت کلیه کارهایم را بپذیرم.
خداوند به انسان اختیار داده است و من با داشتن اختیار مسئول کارها و مشکلاتم هستم. الآن وقتی مشکلی رخ میدهد با جانودل مسئولیت آن را میپذیرم و به دنبال راهکار و راهحل میگردم. از دیگران مشورت میگیرم اما در آخر خودم تصمیم نهایی را میگیرم، به خداوند توکل میکنم و پیش میروم. وقتی که آن مشکل حل میشود احساس وصفناپذیری در من به وجود میآید. از اینکه توانستم آن مشکل و سختی را پشت سر بگذارم، دیگر مجبور نیستم نگاه ترحم و دلسوزی اطرافیان را تحمل کنم بلکه برعکس به تازگی حتی آنها هم مرا فردی قوی و با عزت نفس میدانند و من همه اینها را مدیون آموزشهای ناب کنگره و همچنین زحمات راهنمایم همسفر زهرا میدانم. امیدوارم که این توفیق را داشته باشم تا در کنگره بمانم و آموزشهایی را که دریافت میکنم کاربردی و عملی کنم.
نویسنده: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ویرایش و رابط خبری: همسفر حمیده رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ویراستاری: همسفر اسما رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
88