English Version
This Site Is Available In English

وادی سوم نه تنها مرا از اعتیاد نجات داد بلکه به من انسان بودن را آموخت

وادی سوم نه تنها مرا از اعتیاد نجات داد بلکه به من انسان بودن را آموخت

دلنوشته‌ای در مورد وادی سوم و تأثیر آن روی من  

به نام قدرت مطلق الله

وادی سوم: باید دانست؛ هیچ موجودی به میزان خود انسان، به خویشتن خویش فکر نمی‌کند.

وقتی برای اولین بار این جمله را در کنگره ۶۰ شنیدم، مانند تیغی بر قلبم نشست. سال‌ها بود که انگشت اتهام را به سمت دیگران گرفته بودم: خانواده، دوستان، جامعه، حتی تقدیر و خداوند را مقصر اعتیاد و شکست‌هایم می‌دانستم. اما وادی سوم با آن "باید" قطعی‌اش، مرا در برابر آینه‌ای قرار داد که تمامی بهانه‌هایم را خرد کرد.  

 تأثیر وادی سوم بر من:  

۱. پذیرش مسئولیت:  

   پیش از این، همیشه منتظر بودم کسی بیاید و مشکلاتم را حل کند. فکر می‌کردم اعتیادم تقصیر شرایط بود و درمانش هم وظیفه دیگران! اما وادی سوم به من آموخت که این بار را فقط خودت باید حمل کنی. مانند دانه‌ای که در تاریکی خاک باید خودش تلاش کند تا به نور برسد، من هم باید از تنبلی و طلبکاری بیرون می‌آمدم.  

۲. قطع انتظار از دیگران:  

   یادم می‌آید روزی که از همسرم توقع داشتم مانند پرستار، دردهایم را تحمل کند. وادی سوم فریاد زد:هیچکس به اندازه خودت دلسوز تو نیست! این جمله مرا بیدار کرد. فهمیدم حتی نزدیک‌ترین افراد هم نمی‌توانند جای من فکر کنند یا خماری‌هایم را تحمل نمایند.  

۳. اعتماد به نفس و حرکت:  

   با اجرای این وادی، کم‌کم جرأت کردم کلید مشکلاتم را خودم پیدا کنم. مانند درختی که پس از زمستان سرد، جوانه می‌زند، من هم با تفکر و عمل شروع به بازسازی زندگی‌ام کردم . دیگر نه از تاریکی می‌ترسیدم و نه منتظر معجزه بودم.  

۴. تغییر جهان‌بینی:  

   وادی سوم به من نشان داد که عمل، زیبنده‌ی دانسته‌هاست. آموخته‌هایم را در زندگی اجرا کردم: از کوچک‌ترین تصمیم‌ها تا برنامه‌ریزی برای درمان. اینجاست که کنگره ۶۰ نه‌تنها اعتیاد که تفکر بیمار مرا درمان کرد.  

۵. الهام از طبیعت:  

   همان‌طور که خورشید بی‌چشمداشت می‌تابد، من هم یاد گرفتم بدون توقع به دیگران محبت کنم. این وادی به من آموخت که کینه و انتظار، تاریکی‌ای بیش نیست . با رها کردن این بار، آرامش را در آغوش کشیدم.  

پایان سخن:  

وادی سوم نه‌تنها مرا از اعتیاد نجات داد، بلکه به من انسان بودن را آموخت. امروز می‌دانم که خواستن توانستن است، اما تنها وقتی که خودم بخواهم، حرکت کنم و مسئولیت راهم را بپذیرم. مانند پرنده‌ای که قفسش را شکست، من هم با این وادی آزاد شدم.  

  

تو از خواری همی نالی، نمی‌بینی عنایت‌ها  

مخواه از حق عنایت‌ها، یا کم کن شکایت‌ها

 

تایپ وتنظیم:مسافر روح‌الله (کاربر سایت)

تاریخ:۱۴۰۴/۳/۴

نمایندگی مسافران دکتر احمد اراک 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .