خداوند را شاکر و سپاسگزارم که اذن ورود من به کنگره را داد. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر میکنم که با استفاده از آموزشهای ناب باعث شدند که ما از عمق تاریکیها و ناراحتیها به سوی روشناییها هدایت بشویم. ما با این آموزشهایی که میگیریم، راه مستقیم و راه راست را برای خودمان پیدا میکنیم.
من شخصی بودم که در زندگیام هیچوقت به خودم اهمیت نمیدادم و همیشه دیگران برایم در درجه اول اهمیت قرار داشتند، همیشه به فکر این بودم که دیگران چه نیازهایی دارند؟ دیگران به چه چیزهایی علاقه دارند؟ دیگران به چه چیزهایی فکر میکنند؟ و ....
هیچوقت به خودم فکر نمیکردم، همیشه از خدا گلهمند بودم که چرا من باید اینهمه سختی و مشکلات داشته باشم و تحمل کنم؟ همیشه میگفتم که ای کاش من اصلاً به دنیا نیامده بودم. از اینکه بچهدار شده بودم، خیلی ناراحت و پشیمان بودم که چرا باعث شدم این دو فرشته دوست داشتنی به این دنیا بیایند؟ چرا شاهد مشکلات ما که تکیهگاه آنها به حساب میآییم، باشند؟ خیلی ناراحت بودم از این که علاوه بر خودم باعث بدبختی دو نفر دیگر هم شده بودم. این قضیه خیلی اذیتم میکرد. این اواخر دچار افسردگی شده بودم و با دیدن بچههایم احساس شرمندگی میکردم. در دلم از آنها و خداوند میخواستم که من را ببخشند، اما با ورودم به کنگره۶۰ فهمیدم که هیچکدام از ما بیدلیل آفریده نشدهایم و هر کدام از ما یک رسالتی داریم. این آموزشهای ناب کنگره باعث شد که من بیشتر به خودم فکر کنم و بیشتر و بیشتر به آرامش برسم.
در پایان باز هم تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و راهنمایان عزیزم که چراغ راه من شدند تا راه را به درستی پیدا کنم.
نویسنده: همسفر رباب رهجو راهنما همسفر سمیه(لژیون اول)
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجو راهنما همسفر هدی(لژیون دوم)
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
161