English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته

دلنوشته

دلنوشته به قلم مسافر علیرضا، لژیون سوم کمال الملک:

سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر  امیدوارم حال همه ی شما خوب باشد حال من هم به لطف کنگره۶۰ خوب هست.
خداوند را شکرگزارم که به من اجازه ی ورود به کنگره را داد و از آقای مهندس و خانواده ی محترم شان تشکر فراوان دارم که این بستر را فراهم کردند تا من و امثال من بیایند و به درمان برسند.

درست در لحظه ی آخر در نهایت تاریکی ها نور نمایان می‌شود و من اسمش را معجزه می‌گذارم.
من پس از سالها بی خانمان بودن وقتی به خانه برگشتم و پیش پدر و مادرم بودم یادم هست که فقط اشک آنها را در می آوردم.
وهمیشه به خودم می گفتم نمی آمدم خانه بهتر بود .
مدتی گذشت و القایی به من شد انگار شیطان دست به کار شده بود. من شیشه ،سورچه و تعداد ۲۲ عدد قرص و یک لیتر مشروب مصرف می کردم.
هنوز گریه های مادرم جلوی چشمانم‌ هست .
برای مصرف مواد دست به هر کاری میزدم،نفرین های زیادی به دنبالم بود ولی معجزه ای رخ داد به لطف خدا باکنگره آشنا شدم حالا که کنگره به من زندگی ام را برگرداند من برای کنگره چه کرده ام؟ آیا من برای پایه های مالی وعلمی کنگره دست به هر کاری میزنم؟همه ی تلاشم رامیکنم؟
از همین جا دست آقای مهندس را می بوسم و سپاس‌گزار ایشان هستم.
در کنگره یاد گرفتم که انسان با سختی آفریده شده ولی نه اینکه من بیایم خودم را بدبخت کنم و بگویم کار خداست،خدا اینقدر من را دوست داشته است که روز های آخر مصرف مجبور شده بودم تزریق انجام بدم حالا کنگره اینها را از من گرفت من چه کرده ام ؟
کوچک ترین جبران محبت های کنگره خدمت کردن است خدا راشکر میکنم که به من اجازه ی خدمت کردن داده شده است و یکی دیگر از راه هایی که آقای مهندس برای من فراهم کرد لژیون سردار هست که بیایم و آموزش بگیرم و قطره ای در این اقیانوس شوم .
خوشحالم که کنگره با من کاری کرد و تغییراتی درون من انجام داد که مادرم  در مشارکت هایش میگوید خدارا شکر که پسرم مصرف کننده شد تا به کنگره بیاییم.
از همین جا دست آقا غلامرضا را می بوسم‌ که راهنمای خیلی خوبی برای من هستند و من را با تمام زشتی های درون و ظاهرم پذیرفت .

تنظیم و ارسال: مسافر مهدی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .