English Version
This Site Is Available In English

مشارکت مکتوب مسافر امیر هادی

مشارکت مکتوب مسافر امیر هادی

سلام دوستان، امیر هادی هستم یک مسافر.

یادمه روزی رو که با جسمی خسته و روانی به‌هم‌ریخته وارد کنگره شدم. نه آبرو داشتم، نه اعتماد کسی رو. حتی خانواده‌ام، مادرم، چشم تو چشمم نمی‌دوخت. همه چیزم رو باختم؛ شرافت، اعتبار، خواب، زندگی.
کارم به جایی رسیده بود که شب‌ها توی خیابون می‌خوابیدم و هیچ امیدی به فردا نداشتم.

اما یک روز، نوری از دریچه کنگره به زندگیم تابید. جایی که نه با نگاه ترحم، بلکه با نگاهی از جنس محبت، آموزش و انسانیت با من برخورد شد. جایی که برای اولین بار کسی به اسم محسن نقدی دست منو گرفت، نه برای اینکه بلندم کنه، برای اینکه راه رفتن یادم بده.

کنگره برای من فقط یه مکان ترک نبود، یه دانشگاه بود، یه معجزه واقعی. بهم یاد داد چطور دوباره انسان باشم، چطور مسئولیت‌پذیر باشم، چطور زندگی کنم. این معجزه، نتیجه‌ی ستون‌های محکم مالی و علمی‌ایه که کنگره روش بنا شده. اگر اون علم نبود، من هنوزم بین باورهای غلط دست و پا می‌زدم. اگر اون پایه‌های مالی نبود، امروز من و امثال من جایی برای نجات نداشتیم.

حالا از خودم می‌پرسم: من در برابر این همه خوبی چه کرده‌ام؟ واقعاً چی گذاشتم وسط؟ چند بار پاکت دادم؟ چند بار خواستم بخشی از بار این معجزه رو بردارم؟ امروز می‌فهمم که حتی یه پاکت کوچیک، یه خدمت ساده، می‌تونه نجات‌بخشِ یه نفر مثل خودِ دیروزم باشه.

من مدیون کنگره‌ام، مدیون علمی که نجاتم داد، و مدیون مالی که این بستر نجات رو فراهم کرد. پس اگر کاری نکنم، اگر سهم خودم رو ادا نکنم، بازم دارم مصرف می‌کنم؛ این‌بار نه مواد، بلکه محبت و زحمت انسان‌هایی که بی‌منت بهم کمک کردن.

دست آخر می‌خوام از صمیم قلبم بگم: آقا محسن ممنونم که نجاتم دادی. کنگره ، ممنونم که دوباره به من زندگی دادی.

سپاسگزارم.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .