English Version
This Site Is Available In English

بیزاری و تنفر تا امنیت و آرامش

بیزاری و تنفر تا امنیت و آرامش

به‌ نام قدرت مطلق الله 

دلنوشته‌ای از مسافر عزیز لژیون پنجم

موضوع: وادی سوم و تاثیر آن روی من 

من در زمان مصرف مواد مخدر و به واسطه تخریب‌های فراوان در قعر تاریکی‌ها سقوط کرده بودم، افکار و بینش من به شدت افیونی شده بود، و با حالی پریشان و افکاری منفی و نقطه‌ی تحمل بسیار پایین به زندگی روزمره خود ادامه می‌دادم، فکر می‌کردم که تمام هستی، انسان‌ها و موجودات همه در جهت بیهودگی آمده‌اند، و برای بقأ خود، با هم در جنگی بی‌پایان می‌باشند و در این راه از هر ابزاری برای سوءاستفاده و ضربه زدن به یکدیگر استفاده می‌کنند.

هر صبح پس از بیدار شدن، خودم را در افکارم به بند می‌کشیدم و به سختی خود را محاکمه می‌کردم، نارواترین الفاظ را در مورد خودم و جهان هستی به کار می‌بردم و از خدا شکایت می‌کردم که چرا من را آفریده است، برای به دنیا آمدنم پدر و مادرم را مقصر می‌دانستم و هیچ درکی از عشق و محبت نداشتم، سراسر قلبم آکنده از تنفر بود و از خود بیزار بودم، و در آخر خودم را با شلاق تنفر و تحقیر، شکنجه و زخمی می‌کردم.

تا اینکه خداوند مهربان به من اذن ورود به کنگره ۶۰ را داد و راه کنگره را پیدا کردم، وقتی که وارد شدم اعضای کنگره مرا با آغوش گرم پذیرفتند، آغوشی سرشار از امنیت و آرامش، گویی سال‌ها کسی این چنین خالصانه مرا در آغوش نگرفته بود‌، در جلسات و لژیون به واسطه دریافت عشق و آموزش‌های جهان بینی و علم ناب کنگره ۶۰ چیزی در من فرو ریخت، باورهای غلط گذشته یکی یکی سست و بی‌ اساس شدند، و من مانند تشنه‌ای در پی آب هر جلسه می‌آمدم تا از این چشمه‌ی عشق و محبت سیراب شوم.

با چشم خود الگوها و کسانی را می‌دیدم که قبل از ورود به کنگره، مانند من فکر می‌کردند، که به هیچ هستند، من پس از ورود به کنگره ۶۰ و با شناخت و آموزش از طرف راهنمای خود و سایر اساتید، این جمله را که هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد را با گوشت و پوست و استخوانم لمس کردم، زیرا من در وادی مرگ به سر می‌بردم و این کنگره ۶۰ بود که به من زندگی دوباره بخشید و امروز پس از گذشت شش ماه و نیم از سفرم ساعت‌ها و لحظات را برای رفتن به کنگره می‌شمارم، تا این عشق را دوباره و با تمام وجودم تجربه کنم، و بابت انجام این عمل عظیم به خالق خود باید بگویم: شکر شکر شکر ... 

در پایان از همه خدمتگزاران کنگره ۶۰ و به ویژه راهنمای گرانقدرم سپاسگزار هستم.

متن :مسافر عزیز لژیون پنجم

عکس و ویرایش: مسافر بهزاد

ارسال: مسافر محمد 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .