به نام آنکه جان را فکرت آموخت چراغ دل به نور جان برافروخت
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
به مناسبت هفته دیدهبان در خدمت دیدهبان مسافر مهدی در شعبه زاهدان بودیم. و وجود ایشان آنچنان حال خوبی برای ما داشت که بازگو کردن آن حس و حال در قالب کلمات بسیار سخت است.ضمن تشکر از ایشان و همراهانشان که مسافتی طولانی را طی کردند تا با حضور در شعبه زاهدان باعث دلگرمی ما، و سخنانشان باعث شد که بیش از پیش تلاش کنیم برای پیشرفت و گسترش کنگره۶۰ در زاهدان.
شما را دعوت میکنم به خواندن این گفتوگو:
مسافر مهدی با بیش از پنج سال تخریب روزی چهار گرم شیره خوراکی به مدت یازده ماه سفر کردم به راهنمایی راهنمای بزرگوار آقای محمد رشته ورزشی شنا و در حال حاضر به مدت ده سال و شش ماه هست که آزاد و رها هستم.
۱) با توجه به اینکه شما سال گذشته در جشن دیدبان زاهدان حضور داشتید نظرتان نسبت به شعبه زاهدان چه هست؟
من وقتی به زاهدان آمدم دفعه قبل شعبه را خیلی فعال دیدم و شرایط پیشرفت بیشتری را حدس میزدم. منتها امروز انتظارم خیلی بیشتر از این چیزی هست که میبینم. نمیگویم اتفاق خوبی نیفتاده است ولی زاهدان به لحاظ نیازمند بودن افراد به درمان، پتانسیل خیلی بیشتری را دارد و فکر میکنم این ظرفیت خیلی بیشتر از این حرفهاست. امیدوارم حداقل در جشن دیدهبان سال آینده کنگره فضایی برای خودش را داشته باشد
۲) با توجه به اینکه شما خودتان اهل این دیار هستید و میدانید تعصباتی وجود دارد که مانع از ورود همسفر به شعبه میشود در این مورد باید چه انجام شود؟
چیزی که من امروز دیدم به نسبت جمعیت مسافران جمعیت همسفران هم خوب است. ولی اگر من مسافر آموزشهای کنگره را درست گرفته باشم و اگر پیام کنگره به من رسیده باشد من وظیفه دارم بعد از این که تخریبهایی را به خانواده خودم وارد کردهام در زمان مصرفم، چه این که زمان مورد نظر را با آنها نگذراندهام، چه از لحاظ اقتصادی که به موادم بیشتر اهمیت میدادم، باید الان بدانم که بیشترین آسیب را چه از لحاظ اجتماعی چه خانوادگی و چه اقتصادی به همسفرم زدهام. اکنون دری باز شده است. باید اجازه دهم همسفرم برای درمان خودش و حال خوب خودش به کنگره بیاید. این را به جرعت میتوانم بگویم کنگره ۶۰ امنترین مکانی است که وجود دارد، جدا از اینکه من تعصبات را قبول ندارم. تعصب خودش معنای خوبی ندارد، ولی حتی اگر حساسیتهای بالا را هم در نظر بگیریم، وقتی امنتر از کنگره وجود ندارد باید بدانم بخشی از درمان مسافر حضور همسفر است که آموزش ببیند و به حال خوش برسد.
۳) چگونه یک خدمتگزار میتواند از جایگاه خدمتیاش راضی باشد تا دریافتی که به اندازه یک اقیانوس را داشته به اندازه یک قطره جبران کند؟
ما برای خدمت جایگاهی نداریم. زمانی که یک خدمتگزار از خدمتی که انجام میدهد راضی باشد، زمانی که به همان میزان که هست به وظایف و مسئولیتهایش عمل کند و هدفش رضایتمندی فرد بالاتر نباشد، هدفی که من خدمت میکنم تا جایگاه بالاتری بگیرم نباشد؛ هدف باید انجام خدمت باشد. همان کاری که به من سپرده شده است. آنجا یعنی من از خدمتم راضیم. این خدمت همان قدر به من حال خوب میدهد که مسئول پذیرایی باشم و همان قدر حال خوب میدهد که دیده بان باشم. این نقطهای است که خدمت را از جایگاه خدمتی متمایز میکند در کنگره باید مدنظر باشد؛ چرا که اگر رعایت نشود هر چقدر جایگاه بالاتری پیدا کنیم سقوط شکنندهتری داریم. با بالا رفتن حیطه خدمتی خودمان باید آموزش دیدهتر شویم و بیشتر برای خدمت کردن خدمت کنیم. جایگاه فقط مسئولیت بیشتر را دارد. اگر این شال دیدهبانی برای جایگاه باشد به راحتی برداشته می شود و حاصلی ندارد.

۴) به نظر شما برای اتحاد و همدلی اعضای شعبه چه باید کرد؟
در کنگره ۶۰ تمام آموزشها بر اساس اتحاد و همدلی اعضای آن است. وقتی میگوییم آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است؛ یعنی هر آنچه در عالم هستی وجود دارد عشق و محبت است و اگر نباشد ظرفها خالی است. اگر ما نسبت به همنوع خودمان، افرادی که همدرد ما هستند، وقتی من از این درد خلاص شدم به فکر دیگران هم هستم یعنی قطعا اتحاد شکل میگیرد. رنگ، قومیت، نژاد، شهر، کشور، مهم نیست. به همان اندازه که من امروز اینجا حالم خوب است، همان قدر در نیشابور، مشهد و یزد حال خوبی دارم. این جدا از این است که من یک فرد باشم که وطنم محلی باشد که به دنیا آمدهام و خونم در آنجا شکل گرفته است. در نتیجه کنار ستون محبت کنگره ۶۰ جمع شدن و در مسیر اهداف کنگره حرکت کردن یعنی اتحاد و همدلی کنگره.
۵) چه توصیهای برای استحکام پایههای مالی شعبه دارید؟
میتوانم بگویم بخشی از آنچه که من به عنوان دارایی دارم روزی افراد دیگری است در حساب من، اگر آن را به دست افرادش رساندم که هیچ وگرنه آن ظرف سوراخ میشود و آن مال از من جدا میشود. این حرف را خیلی محکم میگویم چون با همه وجودم تجربه کردهام و امروز میدانم اگر روزی کنگره دست من باشد و اگر روزی فردی دست من باشد فرزندم، همسرم، مسافری که هنوز وارد این مکان مقدس نشده است و من آن را هزینه نکنم روزی بخار میشود؛ مثل خاصیت انرژی که اگر آن را الان صرف ورزش نکنم یک ساعت دیگر آن انرژی از بین رفته است. من توصیه میکنم اگر تعهدی داریم و دینی به گردنمان هست، گرچه کنگره میگوید هیچ کس دینی ندارد ولی من میگویم هر چه دارم از کنگره است و باید این دین را ادا کنم تا برکت به مال من بیاید و از خیلی از اتفاقات بد دور شوم.
۶) با توجه به اینکه فاصله خدمت و خیانت باریکتر از مو است چطور میتوان خدمت صادقانه انجام داد و اینکه آموزش جهان بینی در کنگره به این سمت پیش برود؟
همه چیز به خود من برمیگردد به عنوان یک راهنما، ایجنت، یک شخص سفر اولی یا یک شخص سفر دومی من هر کاری میکنم دیگران هم عین این عمل را انجام میدهند. هر چقدر من تلاش کنم و آموزشها را بهتر بگیرم و بتوانم این آموزش ها را عملی کنم دیگران هم اعمال مرا میبینند، میسنجند و همان را تکرار میکنند و اگر هزاران بار چیزی را بگویم ولی تا آن را عملی نکنم هیچ ارزشی ندارد. بودن در مسیر کنگره، گرفتن آموزشها و عملی کردن آنها بیشترین تاثیر را دارد.
۷) اگر سخن پایانی دارید بفرمایید؟
امیدوارم که حرکتی در زاهدان به عنوان مرکز استان انجام شود، بتوانیم یک مکان برای خودمان داشته باشیم و راهنماهای بیشتری داشته باشیم. عملا این مسیر را توسعه بدهیم نه تنها جامعه ما در این شهر و این استان به کنگره نیاز دارد و نه تنها بیمارانی که برای درمان به اینجا بیایند، بلکه در جاهایی تفکر من بهم نیاز دارد یک تفکر درست در کنارش قرار بگیرد در همه ایران و همه جهان این ها لازم است. اما امروز من در زاهدانم و در این مکان در مورد زاهدان صحبت میکنم و امیدوارم بتوانیم این مسیر را بیشتر توسعه دهیم.
تهیه و نگارش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر مهدیه(لژیون یکم)
عکس و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی زاهدان
- تعداد بازدید از این مطلب :
90