چهاردهمین جلسه از دور دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی ارم، با استادی مسافر احسان، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر احد، با دستور جلسه در استحکام پایه های علمی و مالی کنگره ۶۰ من چه کرده ام روز پنج شنبه یکم خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد.
سلام دوستان، احسان هستم، یک مسافر.
از نگهبان جلسه سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز، در استحکام پایههای علمی و مالی کنگره، من چه کردهام است. با این دستور جلسه باید گذشته خودم را به یاد بیاورم. زمان قبل از کنگره چه شرایطی داشتم؟ روزی که وارد کنگره شدم، چه حال و روزی داشتم؟ از نظر مالی، از نظر جسمی در چه وضعیتی بودم. جایگاهم در خانواده و در بین افراد جامعه و دوستانم چگونه بود. من وقتی کنگره آمدم، دخترم ۱۳ ساله بود و من حتی متوجه بزرگ شدن دخترم نشده بودم. وقتی از درب کنگره با حال خراب وارد شدم، کنگره با آغوش باز من را پذیرفت و از من استقبال کرد. اما من شک داشتم و باور نمیکردم، چون جاهای زیادی رفته بودم که بعد از استقبال گرم، هزینه زیادی از من گرفته بودند و هیچ نتیجهای نگرفته بودم. به همین علت کنگره را هم باور نداشتم. بنابراین بعد از چند روز دیدگاهم تغییر کرد و به کنگره ایمان آوردم. به جایی رسید که روزهایی که جلوی درب کنگره بودم و از آنجا به مغازه میرفتم، آن روز بهترین کسب و کار را در مغازه داشتم. حس و حال خوبی مثل حس دریافت را داشتم. آنقدر خوب بود که اطرافیان هم این را متوجه میشدند. شعبه البرز بودیم روز جشن گلریزان بود، لژیونها یکی یکی میرفتند بالا، من هم نشسته بودم و با خودم حساب کتاب می کردم. که در این گلریزان شرکت کنم یا شرکت نکنم. تازه کسب و کار راه انداخته بودم و یک ماه یا دو ماه سفر بودم و واقعاً دستم خالی بود. وضعیت مالی من آنقدر ضعیف بود که برای خرید وسایل ضروری خانه پول نداشتم. به خدا توکل کردم و اعلام دنوری کردم. شنیده بودم که میگفتند "تو نیکی کن و در دجله انداز، که باقی رو کاری نداشته باش. من همیشه در مشارکتها گفتهام لژیون سردار واقعاً معجزه میکند. من با چشمهای خودم دیدهام که برکت این خدمت مالی واقعاً در زندگی من جاری میباشد. از زمانی که اعلام پهلوانی کردم، من لنگ پول نشدم. با جان و دل خدمت مالی انجام دهیم. بدانیم که دیگران کاشتند و ما خوردیم ماهم باید بکاریم آیندگان بخورند. وقتی وارد سالن شدم و دیدم کولر خنک میکند و صندلیها مرتب چیده شدهاند، فهمیدم که یک سری آدمها آمدهاند و اینجا زحمت کشیدهاند که منِ احسان بیایم اینجا در آرامش کامل سفر کنم و به حال خوش برسم. واقعاً حال خودم و خانوادهام دگرگون شده است و از زندگی لذت می بریم. همه اینها از برکت کنگره است و اینکه من میتوانم امروز در این جایگاه بنشینم و از حال خوش صحبت کنم لطف کنگره است. همسفر من که مشکل ریه داشت، بارها به دکتر مراجعه کرده بودیم و جز یک مشت قرص اعصاب و روان چیزی حاصل نشده بود. خدا را شکر همین مشکل با خوردن DSP حل شد و همه اینها از برکت وجود جناب آقای مهندس میباشد. کمی هم میخواهم در مورد لژیون سردار صحبت کنم. همه ما که جزو لژیون سردار هستیم، مبلغی را به عنوان تعهدی اعلام کردهایم. یکی مثل من پهلوانی اعلام کرده و یکی هم شش میلیون اعلام کرده است. با اعلام کردن بخشش خود یک اثری در کائنات گذاشتیم و آن تعهدهایی که دادیم، تا پایان خرداد ماه وقت داریم که به تعهدمان عمل کنیم. امیدوارم که همه با سربلندی به تعهد خود عمل کنیم و در تمام مسیر زندگی پایبند به وفای به عهد باشیم . انشالله . از اینکه به صحبتهای من توجه کردید بسیار سپاسگزارم.

عکس : مرزبان خبری
تایپ و بارگزاری : مسافر باقر
- تعداد بازدید از این مطلب :
187