به نام خالقِ واژه مقدس پدر
روزی در مقابل مسافرم که بزرگترین پناه و تکیهگاهم بود، از همهجا ناامید و سردرگم بودم که چه کاری میتوانم برای زیباترین واژه که نام مقدس پدر است، انجام بدهم؟ او را از مشکلاتی که سالها با آن درگیر بود، نجات بدهم. تنها راه نجات پدرم را استفاده از انواعواقسام قرص و داروهای شیمیایی میدانستم تا بتوانم کمک کنم که حداقل ساعاتی کوتاه از شبانهروز خوابی آرام داشته باشد.
تا اینکه با صحبتهایی از طرف یک دوست با کنگره آشنا شدم. در ابتدا نمیتوانستم قبول کنم که مسافرم یا خودم وارد کنگره شویم؛ چون میگفتم که کنگره جای مسافر من نیست. کنگره نمیتواند مشکل او را برطرف کند.
وقتی پس از کلنجارهای بسیاری که با خودم و ذهنم داشتم، با اصرار یکی از دوستانم، اولینبار وارد کنگره شدم و سپس وارد لژیون تازهواردین شدم. فهمیدم دید و شناخت منِ نرگس در مقابل عظمت قشنگیهای کنگره، خیلی ریز و کوچک بوده است، در مقابلِ تکتک آدمهایی که در آنجا هستند و با همۀ عشق و محبت و با تمام وجودشان، بدون هیچ مزد و پاداشی خدمت میکنند.
ابتدا ناامید بودم؛ ولی کمکم یک کورسوی امید در دل من روشن میشد که خودم هم آن را با تمام وجودم حس میکردم.
الان میگویم که کنگره نهتنها همۀ مشکلات مسافر من را درمان کرد؛ بلکه کل زندگی، روان، احساس و قلب خود من را هم آرام و درمان کرد. کنگره برای من مکانی برای تسکین تمام دردهایم شد، برای رهایی از همه بغضهای درون قلبم که جز خودم و خدای خودم، کسی از آن خبر نداشت.
امروز که میبینم زندگی مسافرم را چهقدر قشنگتر و چهقدر زیباتر به من هدیه داده است؛ حتی شاید زیباتر از قبل، حتی زیباتر از زمانی که فکر میکردم همه چیز خوب و سر جای خودش هست؛ ولی بعد از رهایی خودم و مسافر عزیزم، فهمیدم خیلی چیزها سر جای خودش نبوده است؛ ولی الان سر جای خودش است. چهقدر دنیای خودم و مسافرم زیباتر و رنگارنگتر شده است.
خدای بزرگم را شاکرم که مرا با این مکان زیبا و مقدس آشنا کرد و لحظههای سرشار از عشق و محبت و آرامش را سر راهم قرارداد.
نویسنده: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر دوم سایت
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
185