English Version
This Site Is Available In English

امیدوارم همه ما لیاقت آن را داشته باشیم که در کنگره ۶۰ خدمت‌گزار باشیم.

امیدوارم همه ما لیاقت آن را داشته باشیم که در کنگره ۶۰ خدمت‌گزار باشیم.

جلسه دهم از دور یازدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی نمایندگی ایران با دستور جلسه" دراستحکام پایه های مالی و علمی کنگره من چه کرده ام" با استادی مسافر هاشم،  نگهبانی مسافر اژدر و دبیری مسافر پژمان روز سه‌شنبه ۲۳اردیبهشت ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان، هاشم هستم، یک مسافر.

پیش از هر چیز، از خداوند سپاسگزارم که امروز در این جایگاه قرار گرفته‌ام. همچنین از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم‌شان نهایت قدردانی را دارم که بستری چنین ارزشمند را برای من و امثال من فراهم کردند. سپاس ویژه‌ای نیز دارم از راهنمای خوبم، آقای عطا، که در سفر اول زحمات فراوانی برای من کشیدند تا به رهایی برسم.

اما دستور جلسه امروز با این عنوان است: «من برای استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره چه کرده‌ام؟»
به نظر من، پایه‌های علمی کنگره در حقیقت خود آقای مهندس و راهنمایان دلسوزی هستند که شبانه‌روز تلاش کرده‌اند تا سطح علمی ما ارتقا یابد. از نظر من، کنگره ۶۰ به لحاظ مالی نیازی به ما ندارد، اما ما وظیفه داریم آن را حمایت کنیم. پولی که ما به عنوان کمک به کنگره می‌دهیم، در ظاهر صرف کنگره می‌شود، اما در واقع این یک سرمایه‌گذاری برای خودمان است. کنگره ۶۰ آن‌قدر از نظر مالی قدرتمند است که بدون کمک من هم می‌تواند ادامه دهد.

من نتوانستم در جشن گلریزان مشارکت علنی داشته باشم، اما تا جایی که در توانم بود، به عضویت لژیون سردار درآمدم. هرچه به کنگره بخشیدم، چند برابر آن به زندگی‌ام بازگشت. کمک کردن فقط جنبه مالی ندارد؛ همین که توانستم به زندگی بازگردم و رهایی‌ام را به‌دست آورم، بزرگ‌ترین کمک به خودم بوده است. خانواده‌ام نتوانستند آن‌طور که باید به من کمک کنند، اما کنگره توانست.

امیدوارم همه ما لیاقت آن را داشته باشیم که در کنگره ۶۰ خدمت‌گزار باشیم.
من یک مصرف‌کننده بودم. نمی‌دانستم زندگی یعنی چه. صبح‌ها ساعت ۱۱ یا ۱۲ از خواب بیدار می‌شدم، بیرون می‌رفتم و ساعت ۱۲ شب برمی‌گشتم. تمام وقت و انرژی‌ام صرف خوش‌گذرانی و بی‌هدفی می‌شد. وقتی شب به خانه می‌آمدم و از من می‌پرسیدند کجا بودی، می‌گفتم: «به شما ربطی ندارد!» و دعوا بالا می‌گرفت.

اما وقتی وارد کنگره شدم، معنای زندگی را آموختم. امروز می‌دانم که وظیفه‌ام چیست. صبح‌ها ساعت ۶ یا ۷ از خواب بیدار می‌شوم، برای کار و تلاش بیرون می‌روم، و ظهر که به خانه می‌آیم، با آرامش استراحت می‌کنم. کنگره ۶۰ به من آموخت که زندگی چیست. وقتی مصرف‌کننده بودم، زندگی برایم هیچ معنایی نداشت.

اما امروز خدا را شکر می‌کنم که به کنگره آمده‌ام. واقعیت این است که من برای کنگره کاری نکردم، اما کنگره برای من همه کار کرد؛ به من دوباره زندگی بخشید.

لژیون ویلیام راهنما مسافر روح الله

مرزبان کشیک :  مسافر فرامرز
تایپ و عکس :  مسافر بختیار لژیون دوازدهم
تنظیم و ویراستاری : مسافر محمد لژیون یکم
سایت نمایندگی ایران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .