جلسه دوم از دوره نوزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی پاکدشت با استادی همسفر الهام، نگهبانی همسفر محبوبه و دبیری همسفر بهاره با دستور جلسه: « در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره، من چه کردهام؟ » روز سهشنبه ۳۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا از راهنمایم همسفر فاطمه و همسفر سمیرا تشکر میکنم که به من اجازه دادند تا این جایگاه را تجربه کنم. صحبتهایم را با یک خاطره شروع میکنم سه الی چهار ماه از آمدنم به کنگره۶۰ گذشته بود، که متوجه شدم جشن گلریزان است و من اجازه شرکت در این جشن را نداشتم همسفرانی را میدیدم با شور و اشتیاقی در این جشن شرکت میکنند تا مبالغی را پرداخت کنند؛وقتی راهنمایم در لژیون در مورد جشن گلریزان و جایگاه سردار، دنور و پهلوانی صحبت کردند و گفتند: چه کسانی میتوانند در این جایگاهها باشند از آن شب شروع کردم به نوشتن شکرگزاری. در کنگره یاد گرفته بودم، که با نوشتن شکرگزاری میتوانم زودتر به خواستههایم برسم تا زمان گلریزان فرا رسید تصمیم گرفتم تمام پساندازی که داشتم را برای جشن هدیه کنم؛ اما مسافرم با دو برگ چک که هر کدام به مبلغ ۵ میلیون تومان بود آمد و یکی از آن چکها را به من داد آنقدر برایم خوشحال کننده بود که توصیفاش برایم قابل وصف نیست زمانی که همسفران در شعبه مبالغ خود را برای شرکت در جشن اعلام کردند من هم همراه آنان مبلغی را اعلام کردم، راهنمایم اجازه گرفتند تا من بتوانم سردار بشوم و این اجازه به من داده شد و خوشحالی من چندین برابر شد رویاهایی که در ذهنم داشتم همه آن به واقعیت تبدیل شد. هر زمان کادویی که دریافت میکردم باعث خوشحالی من میشد؛ اما زمانی که مبلغی را میبخشیدم چندین برابر حس خوشحالی دریافت میکردم؛ چون میدانستم این مبلغ حتماً در جای درستی خرج میشود و به مرور در کنگره من و مسافرم حال خوش را تجربه کردیم و دیگر از حال بد خبری نبود من وظیفه خود میدانستم هر چهقدر مبلغ من کم باشد بتوانم خدمت مالی در کنگره را داشته باشم.
من شخصی بودم که حتی چند کلمه ساده را نمیتوانستم بیان کنم و از حق خودم دفاع کنم؛ اما امروز میتوانم در اینجا حضور داشته باشم روبهروی شما عزیزان صحبت کنم و در لژیون مشارکت داشته باشم و همه این آموزشها را از کنگره۶۰ دارم. زمانی که وارد کنگره شدم پر از افسردگی، اضطراب و ترس بودم و دائماً گریه میکردم و همیشه از خداوند میخواستم که مسافرم به درمان برسد و من هر آن چیزی که دارم را برای خدمت در کنگره تقدیم کنم آن لحظه باید خودم را به کنگره ثابت میکردم من در اینجا متوجه شدم، هیچ تراپی و جلسهای نمیتواند آموزشهایی که کنگره، راهنما و تکتک شما عزیزان و حتی از بچههای لژیون گرفتهام، را به من بدهد.
به لطف خداوند مسافرم به کنگره آمد اعتیادش درمان شد و موردی که من هیچ وقت به آن فکر نمیکردم کاهش وزن مسافرم بود او با شرکت در لژیون جونز توانست ۵۸ کیلو کاهش وزن داشته باشد و این موضوع برای من خیلی عجیب بود؛ حتی تمام بیماریهای او در زمان کاهش وزن از جمله فشارخون، قندخون و چربیخون که سالها با آن درگیر بود درمان شد من برخود واجب دانستم که تا هر مقطعی که میتوانم در کنگره خدمت کنم حال این خدمت میتواند مالی یا علمی باشد. همیشه این را در خاطر خود دارم که چگونه و با چه وضعیتی وارد کنگره شدم و امروز به حال خوب رسیدم آقای مهندس همیشه میفرمایند: کنگره۶۰ هیچ وقت از هیچ کجا کمک مالی دریافت نکرده است و همیشه به خود متکی بوده است و همین موضوع باعث شده است که کنگره۶۰ مستحکم و ماندگار برقرار باشد و در صحبتهای روز چهارشنبه فرمودند: خدمت سرداری که انجام شده است مبالغاش از خدمت پهلوان و دنور خیلی بیشتر بوده است و این موضوع برایم جالب بود.
در مورد موضوع پایههای علمی کنگره، من همیشه سعی کردم در آزمون شرکت کنم و در آینده مانند همسفرانی که راهنما شدند، بتوانم حس و حال این عزیزان را تجه کنم، راهنمایم همسفر فاطمه هر زمان که رهایی، تولد و یا رهجویانی که راهنما شدهاند را میبینند میگویند: من بهترین حال جهان را آن زمان دریافت میکنم یکی از خواستههایم این است که روزی بتوانم بهترین حال جهان را تجربه کنم.
.jpg)
در ادامه رهایی ۳۰ سیدی همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
.jpg)
تایپیست: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر نازی رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) دبیر سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پاکدشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
269