قبل از اینکه خودم بخواهم کنگره بیایم باحال خراب و در تاریکی بودم و حسهایم کاملاً بسته بود. وقتیکه زندگی میکردیم احساسی وجود نداشت، دلخوشی هم نداشتیم. به کنگره آمدیم و آموزش گرفته و صبوری را آموختیم و به آن دانش رسیدیم که چیزی مهمتر و باارزشتر از حال خوش نیست.
این حال خوش است که با هیچچیزی قابل قیاس نیست، پس اگر بخواهیم بگوییم که ما برای کنگره چه کردیم نمیتوانیم در جبران خوبیهای کنگره حرفی بزنیم. من در کنگره خدمت کردم، دنور یا سردار هستم ولی این خدمات به خودمان است نه برای کنگره.
آقای مهندس ۲۶ سال است که کنگره را به وجود آوردهاند و اینهمه انسانها را به رهایی و حال خوش رسانده و هنوز هم خود را بدهکار کنگره میدانند.
پس من که سه سال است در کنگره حضور دارم باید خیلی خدمت و قدردانی کنم تا کاری کرده باشم، سعی و تلاش کنم تا راهنما شوم و یا ازنظر مالی کمک کنم تا بتوانم قدری زحمات این عزیزان را جبران کنم. با ذرهذره خدمت کردن میتوانم خدمتهای بیشتری دریافت کنم و آموزش ببینم.
آقای مهندس فرمودند ما میتوانیم الآن چاقی را بدون هیچگونه عمل جراحی درمان کنیم و اینیک پیشرفت برای ما تلقی میشود و این دانایی را مدیون آقای مهندس هستیم که علم خود را در اختیار ما میگذراند و بیپروا ما را از تجربیات خود مطلع میسازند.
ما باید قدردان آقای مهندس و اینهمه خوبی که در حق ما میشود باشیم.
نگارنده: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
86