امروز جلسه هفتم از دوره هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ به استادی راهنما همسفر راضیه و نگهبانی همسفر بی بی و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه برای استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردم؟ در تاریخ بیست و نهم اردیبهشت ۱۴۰۴راس ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد

خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان سپاسگزارم که من را انتخاب کردند تا آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز برای استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام ؟به قول آقای مهندس هر دستور جلسهای که گفته میشود در کنگره برای این است که من همسفر را به فکر ببرد؛ و به این فکر کنم که نسبت آن با من چه هست و اینکه چرا من الان اینجا نشستم؟
به این دستور جلسات که میرسم،
در واقعیت احساس شرمندگی زیادی دارم بدون اغراق و تعارف فکر نمیکنم که برای کنگره کاری کرده باشم وقتی آقای مهندس با آن همه خدمت و اینکه کنگره را به همه معرفی کردهاند در ایران و حتی در خارج از کشور وباپیشرفت دردرمان بیماریها میفرمایند: من به کنگره بدهکارم و کاری نکردهام؛ پس من که اینجا نشستهام جز شرمندگی چیزی نمیتوانم بگویم، یعنی واقعاً حرفی برای گفتن ندارم حالا کسانی که تازه به کنگره پیوستهاند و هنوز رشته محبت کنگره را درک نکردهاند شاید این حرفها را اغراق آمیز تلقی کنند. یا کسانی که بیرون کنگره هستند من خودم با خیلی از این افراد برخورد داشتم که اغراق آمیز نگاه میکنند و فکر میکنند اتفاقی صورت میگیرد که بزرگنمایی شود ولی در واقع بعد از مدتی حضور در کنگره متوجه میشویم که، کنگره با ما چه کار کرده چون کنگره هیچ وقت متوقف نمیشود.
ما هر کاری هم که اگر انجام دادهایم از نظر مالی باز هم آن را به خودمان برگردانده چون کنگره چیزی را برای خودش نگه نمیدارد قبل از اینکه راه کنگره برای من نمایان شود، نمیتوانستم به خانواده اثبات کنم که همسر من دچار اعتیاد است پدر و مادران که طاقت شنیدن این موضوع را ندارند و پذیرا نیستند، وقتی که به خانواده همسر من اثبات شد که مصرف کننده است، آنقدر آشفته بودند که تصمیم گرفتند از این شهر کوچ کنند، و توان ماندن نداشتند و به من هم گفتند؛ جدا شوم واقعا آن لحظه خیلی احساس تنهایی و بی پناهی داشتم با داشتن دو فرزند، اصلاً نمیدانستم باید چه کار کنم و چه تصمیمی بگیرم .من دروزخواستگاریام به اعتبار آیات قران بله گفتم، که دلم خیلی محکم بود.
تمام این سالها به خداوند میگفتم پس نشانه آن آیات در زندگی من کجاست؟ و حالا واقعاً میتوانم بگویم که کنگره ترجمه آن آیات روشن است برای من چون حضوردراین مکان بود که روزنه نوری کم کم وارد زندگی من شد و ریشههای زندگی مرا تازه کرد و حالا میبینم که به بار نشسته و پشیمان نیستم که آن روزها ایستادم و هرچه که الان هست به خاطر وجود کنگره است به خاطر وجود آقای مهندس بود آن چیزی که مرا پایبند کرد نوری بود که من و مسافرم را هدایت کرد و زندگی خیلی از ما راچرا که حتی اطرافیانم که در کنگره حضور ندارند گویا با نور کنگره هدایت شدهاند من این تغییرات را میبینم فرزند من به کنگره نمی اید ولی تفکرات و جهانبینی او،با جهان بینی همکلاسییهایش فرق میکندحالا من چطور میتوانم این همه لطف را جبران کنم چی دارم برای جبران آنها همیشه دستم خالی است. شاید یک عنوان یا لقب یا صفت پهلوانی به ما دادند ولی من همیشه زیر آن شال شرمنده هستم چرا که آیایک زندگی یک حیات ارزشش ۵۰۰ میلیون تومان است آیا ارزش آن چقدر است؟ عدهای در کنگره میگویند به هر عنوانی است باید توی پاکت پول بگذاریم.
کسی که جانش را گذاشته و توی این راه میرود و میآید یا اصلاً پایههای مالی کنگره با ۵۰ میلیون تومان من چه میشود یا ۵۰۰ میلیون ما به کجای این پایهها میخواهد برسد من از توان خودم همیشه شرمنده هستم و واقعاً دلم میخواهد یک اتفاقی بیفتد که بتوانم آنچه که دارم را تقدیم کنم و اتفاقی رخ بدهد که هر سال تکرارکنم. اگر مسافر من به کنگره نمی آمد،زندگی ما از دست رفته بود معلوم نبود چه اتفاقی پیش می آمد. واقعا شرمنده کنگره هستم و چیزی ندارم که بدهم ولی سعی می کنم توان خودم را بالا ببرم و از آموزشهای کنگره استفاده کنم. و حالا که این سعادت به من داده شده و شال راهنمایی رابه گردن دارم اینجا حضور داشته باشم وبه خوبی خدمت کنم.

رهایی 40 سی دی همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر آرزو:
.jpeg)
مرزبان خبری: همسفر نسیم
تایپ: دبیر همسفر مریم (همسفر علی رضا) رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
عکاس: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
59