جلسه سوم از دوره سیودوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان با استادی اسیستانت لژیون سردار همسفر شیما، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر راشین با دستور جلسه «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟» روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر به من فرصتی داد تا بتوانم خدمت کنم و در جایگاه استادی قرار بگیرم. خدا را شکر که امروز این توفیق را دارم که در نمایندگی سهروردی در خدمت شما همسفران باشم. هیچچیزی اتفاقی نیست؛ حضور ما در این لحظه در اینجا حتماً یک دلیلی دارد و حتماً خیلی از مسائل در کنار هم قرار گرفته است. خواست، تقدیر و فرمان خداوند در کنار هم قرار گرفته است تا ما امروز اینجا در کنار هم باشیم از همدیگر آموزش بگیریم و مطمئناً آمدهایم که هرکدام، یک دریافت و یک برداشتی را بهسهم خودمان داشته باشیم. امیدوارم که تکتک ما، هم شما عزیزان و هم من شیما بتوانیم در کنار هم دریافتهای خیلی خوبی داشته باشیم.
از ایجنت نمایندگی و نگهبان جلسه ممنون هستم که این فرصت را به من دادند. از شما نیز ممنون هستم که علیرغم اینکه برق قطع شده است و سالن خیلی گرم است؛ ولی همه شما نشستهاید و با سکوت خود به حرفهای من گوش میکنید. داشتم به این موضوع فکر میکردم که من هم مثل شما خیلی گرمم هست، مخصوصاً اینکه ما یک مقدار از نظر سطحی بالاتر آمدهایم؛ چون گرما همیشه بالاتر میآید که این را در فیزیک خواندهایم و یاد گرفتهایم. طبیعتاً اینجایی که من، نگهبان و دبیر نشستهایم خیلی هوا نسبت به آن پایین گرمتر است؛ چون من الآن پایین نشسته بودم، هوا بهتر بود؛ اما داشتم به این فکر میکردم و یک لحظه در ذهنم داشتم مرور میکردم که شیما، اصلاً تمرکز ذهنت را از گرما بردار و سعی کن همان نسیمی که میآید، همان جریان هوا را دریافت کنی و با همان، احساس خنکی داشته باشی. یک لحظه با خودم گفتم که آیا میتوانم این تمرین ذهنی انجام بدهم؟ یکی دو دقیقهای سخت بود؛ ولی دیدم که میشود و آن چیزی که ما اعضاء کنگره در مورد تفکر یاد گرفتهایم، در مورد تصویری که با تفکر خود میسازیم، همینقدر شدنی است و هر آنچه را که بخواهیم همینقدر دستیافتن به خواستههایمان راحت است، فقط باید آن را باور کنیم و مقاومت نشان بدهیم. انشاءالله همه ما امروز در کنار هم این تمرین را بکنیم و تمرکزمان را از گرما برداریم و سعی کنیم جریان هوا را دریافت کنیم و با آن احساس خنکی کنیم.
جلسه این هفته: «من برای استحکام پایههای مالی و علمی کنگره چه کردهام؟» من ساعتی قبل در لژیون سردار خیلی مفصل در مورد این موضوع صحبت کردم؛ الآن سعی میکنم خیلی کوتاه صحبت کنم. آقای مهندس در روز چهارشنبه فرمودند: «کارهایی که از دیدگاه خود انجام دادهاید و فکر میکنید که قدمی برای استحکام پایههای مالی کنگره برداشتهاید را در این دستور جلسه و در این هفته برای همدیگر مطرح کنید.» اینها را میگویم برای همسفرانی که در سفر اول هستند، برای کسانیکه ناامید هستند، کسانیکه فکر میکنند که یک نفر خدمتگزار را میبینند که بالا بهعنوان استاد نشسته است؛ چون من یادم هست جلسات اول که در کارگاه مینشستم، این حس را داشتم و با خودم میگفتم اینها چهقدر مرفه و بیدرد هستند و چهقدر موفق هستند، من که نمیتوانم اینگونه باشم؛ ولی اینطور نیست! اینها را میگویم برای همسفران سفر اول که اگر من نوعی توانستم کاری را انجام بدهم، اگر توانستم قدمی بردارم، حتی اگر میتوانم یک مشارکتی انجام بدهم، به این معنی است که همه ما میتوانیم. همه انسانها میتوانند انجام بدهند و شما سفر اولی عزیزی هم که اینجا نشستهاید میتوانید انجام بدهید، فقط کافی است بخواهید، تمرکزتان را روی خواستهتان بگذارید و فقط به هدفتان فکر کنید و به مسائل پیرامون نپردازید، به ناامیدیها نپردازید، روی هدفتان تمرکز کنید، برای خواستهتان حرکت و تلاش کنید، آن موقع به هدفتان میرسید. مرحله اول به رهایی میرسید، فیزیولوژیتان درمان میشود، حال جسمتان خوب میشود، آن دردها و بیحوصلگیها از بین میرود و در مرحله بعد میآیید و حال خوش بیشتری را دریافت میکنید؛ پس این به این معنی است که همه ما میتوانیم این کار را انجام بدهیم.
من از زمانی که وارد کنگره شدم، شروع به نوشتن سیدیها کردم و بعد از آن آزمون راهنمایی دادم، خدا را شکر بهلطف خداوند قبول شدم و همزمان عضو لژیون سردار شدم، دبیر لژیون سردار بودم، بعد راهنما شدم و سه دوره نگهبان لژیون سردار بودم. سه دوره در نمایندگیهای مختلف مسئول آزمون بودم و خدمت کردم، بعد از آن به لطف خداوند دنور شدم و در ادامه توانستم عنوان پهلوانی را کسب کنم. حدود ۱۰ نفر از شاگردانم بهلطف خداوند راهنما شدند، هماکنون ۴ نفر از شاگردانم پهلوان هستند، سه دوره ۳ نفر از شاگردانم مرزبان بودند و بعد از آن توانستم در بخش سردار، دستیار اسیسانت شوم و الآن هم بهعنوان اسیسانت لژیون سردار در خدمت شما عزیزان هستم. اگرچه من هنوز یک قدم کوچک هم از دید خودم نتوانستهام بردارم و حتی ذرهای از لطفی که کنگره و ساختار کنگره به من کرده است را نتوانستهام جبران کنم؛ اما دریافتهای خیلی زیادی از کنگره داشتهام، حسهای خیلی خوب و نابی را در کنگره توانستم تجربه کنم و آموزشهای خیلی زیادی را توانستم بگیرم و سعادت این را داشتم که در خدمت اساتید بزرگی در کنگره آموزش بگیرم و در اثر اینها، الآن این سعادت را دارم که در روزهای شنبه در جلسات اسیستانتی در محضر آقای مهندس آموزش بگیرم و در محضر ایشان باشم و در کنارشان بنشینم و بهعنوان یک شاگرد از ایشان آموزش بگیرم. امیدوارم خداوند این توفیق را به من بدهد که بتوانم آموزشها را خوب دریافت کنم و آنها را کاربردی کنم.
در خصوص دستور جلسه اگر بخواهم صحبت کنم، این دستور جلسه سؤالی است که ما باید از خودمان این را بپرسیم که در استحکام پایههای علمی و مالی کنگره چه کردهایم؟ اگر ما امروز اینجا دور هم هستیم و اگر یک فضایی بهنام نمایندگی سهروردی کنگره۶۰ هست، بهخاطر پایههای علمی و مالی بوده است که از روز اول آقای مهندس با تدبیر فراوان آن را بنا کرده است و بهخاطر این پایههای محکم بوده است که این بناها و سقفها بنا شده است و ما میتوانیم اینجا دور هم جمع شویم، خودمان و مسافرانمان بیاییم و به حال خوش برسیم؛ پس این وظیفه ماست که این پایهها را مستحکمتر کنیم و کاری کنیم که روزبهروز به تعداد نمایندگیها اضافه شود و افراد بیشتری بتوانند بیایند و از روش DST استفاده کنند و حالشان خوب شود. همانطور که میدانید کنگره۶۰ نهتنها در بخش درمان اعتیاد بلکه در بخش درمان بیماریهای صعبالعلاج مانند سرطان پیشرفت بسیار زیادی کرده است و مقالات علمی ارائه میشود. طبق صحبت آقای مهندس علم و آن چیزی که علم را به حرکت در میآورد بحث مالی است. درست است که علم راه و مسیر خودش را باز میکند و با خودش پول بههمراه میآورد؛ اما این برای ما یک فرصت است؛ چون آقای مهندس بارها در صحبتها و سیدیهایشان گفتهاند که از دانشگاههای مختلف و کشورهای مختلف خواستهاند بالاترین حمایتهای مالی را انجام بدهند و این روش را آقای مهندس در اختیارشان بگذارد تا بتوانند استفاده کنند، اما آقای مهندس قبول نکردند. آقای مهندس لطف کردند و قبول نکردند؛ چرا من میگویم لطف کردند؟ زیرا وقتی قبول نکردند، به من شیما این فرصت را دادهاند و این فرصت به من داده شده است که بتوانم یک خدمت کوچکی را انجام بدهم که این علم بتواند حرکت کند و من هم بتوانم سهمی در این علم داشته باشم.
چندین سال پیش واکسن کشف شد و هنوز هم از این کشف استفاده میشود، هنوز هم جان انسانهای بیشماری از طریق کشف واکسن نجات پیدا میکند. همه میدانیم که ما با مرگ از بین نمیرویم، فقط انتقال پیدا میکنیم؛ حال شما این را در نظر بگیرید، یک کاری که اینقدر تداوم دارد، کشف واکسن و آن فردی که این کار را انجام داده است، الآن شاید در جای دیگری باشد؛ ولی در زمان حیات خودش کاری را انجام داده است که امروز امثال من و شما و فرزندان من و شما از این کشف و از این علم استفاده میکنند و جانشان نجات پیدا میکند و تأثیر آن فرد در زندگی من و شما و فرزندانمان میباشد. کنگره علم است، ساختار کنگره علم است، حرمت کنگره علم است، تکتک نوشتارهای کنگره علم است، روش و متد کنگره علم است، تمام اتفاقاتی که از شروع جلسه از ساعت ۴ اتفاق میافتد همه آنها علم است؛ حال در نظر بگیرید وقتی من میآیم برای استحکام این پایهها قدمی برمیدارم هر چهقدر کوچک؛ اما تأثیر این در کل ساختار و برای من تداوم دارد.
امروز با یکی از مرزبانان در مورد خواستهها و اینکه چهطور به خواستههایمان نه بگوییم صحبت میکردم و گفتم که باید خواستههای بزرگتری داشته باشیم. من یک جایی خواستهام خریدن یک روسری است، خریدن یک کفش یا یک مانتو است، آن مرا خوشحال میکند، خیلی هم خوب و عالی است؛ ولی این خوشحالی چقدر است؟ یک زمان کوتاهی است، یک روز الی دو روز و در نهایت یک هفته الی دو هفته و همان چند بار اولی که از آن وسیله استفاده میکنیم، ذوق آن را داریم؛ بعد مثل بقیه چیزها برایمان عادی میشود و از بین میرود، کهنه میشود و آن را کنار میگذاریم. این یک خواسته است، یک خواسته هم این است که من میخواهم کاری را انجام بدهم که تداوم داشته باشد؛ میخواهم کاری را انجام بدهم که خیر و برکت آن مداوم باشد و تأثیر آن مداوم باشد؛ این یعنی اینکه من خودم بزرگ شدهام و خواستهام بزرگتر شده است. وقتی من میآیم این خدمت را به عنوان یک راهنما انجام میدهم، کمک میکنم به یک نفر که حالش بهتر شود، این یک تأثیری برای من دارد، بعد او راهنما میشود و او هم کمک میکند که فرد دیگری حالش بهتر شود و این کار همینطور ادامه پیدا میکند. شاید یک روزی من در کنگره نباشم؛ ولی شاگردان من میآیند و شاگردانی را پرورش میدهند که حالشان خوب است؛ اثر انگشت من روی حال آنها است؛ پس من از برکات آن برخوردار میشوم.
حتی اگر من آن طرف دنیا باشم، وقتی میآیم و مبلغی را پرداخت میکنم، خدمت مالی انجام میدهم، کمک میکنم که این چرخه علم سریعتر حرکت کند و به گوش جهانیان برسد؛ حال اگر یک انسانی آن طرف دنیا میآید و از متد DST استفاده میکند بیماریش درمان میشود، اعتیادش درمان میشود؛ اثر انگشت من حتی به اندازه سر سوزنی در درمان آن انسان میباشد، پس برکتش هم بهواسطه آن برای من و شما ثبت میشود. برای این میگویم که خدا را شکر آقای مهندس لطف کردند و این فرصت را در اختیار ما قرار دادند که تکتک ما که در کنگره حضور داریم، از این فرصت استفاده کنیم و یک سهمی را برای خودمان از این علم بخریم، یک مجوز ورود بخریم. یکی از مهمترین سهم ما در کنگره، خدمت مالی و عضویت در لژیون سردار است. لژیون سردار بزرگترین لژیون کنگره است و لایتناهی است، بینهایت ظرفیت پذیرش دارد و هر کسی که خواسته داشته باشد، میتواند عضو لژیون سردار شود و از برکات و آموزش آن استفاده کند. انشاءالله که تکتک ما بتوانیم از این فرصت به بهترین شکل استفاده کنیم، قدردان کنگره و زحمات آقای مهندس و خانواده محترمشان باشیم و به استحکام پایههای علمی و مالی کنگره کمک کنیم که همواره از اهداف کنگره۶۰ میباشد و در این مسیر خدمتگزار باشیم.

تقدیر از اعضای لژیون سردار

مرزبانان کشیک: همسفر زهرا و مسافر اسماعیل
عکاس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
تایپیست: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
948