جلسه پنجم از دوره سیوهفتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰ شعبه شیخبهایی با استادی همسفر معصومه، نگهبانی همسفر مرجان و دبیری همسفر مژگان با دستور جلسه «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟» روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب است. در ابتدا خداوند بزرگ را هزاران بار شکر میکنم که توفیقی به من داد تا امروز در کنار دوستان با عشق و محبت باشم و از شما آموزش بگیرم. از ایجنت، مرزبانان و راهنمای خود که اجازه خدمت در این مکان مقدس را به من دادهاند، تشکر میکنم. دستور جلسه این هفته «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟» است؛ در ابتدا باید ببینم چه چیزی از کنگره میگیرم و در ازای آن باید چه چیزی را پرداخت نمایم. ساختاری در کار ما حاکم است که به رایگان به کسی چیزی داده نمیشود و هیچچیز رایگان به دست نمیآید و این یک تفکر اشتباه است که من فکر میکنم هستی چیزی را بهرایگان به ما میدهد؛ باید حتماً بهای هر چیزی را در زندگی خود بپردازم. تمام هستی بر مبنای دریافت و پرداخت بنا شده است و اگر متوجه نشوم چه چیزی را گرفتهام، سخت است که بدانم باید بهای چه چیز را بپردازم.
وقتیکه برای اولین بار به کنگره آمدیم چه حالی داشتیم، چگونه زندگی میکردیم، الآن زندگی ما چگونه است؛ تغییراتی در زندگی و تفکر ما به وجود آمده است. کنگره برای من سفری از تاریکی به روشنایی، از قهر به مهر و از نفرت به عشق و از ترس به شجاعت است؛ من میآموزم که باید علمم را زیاد کنم و ز گهواره تا گور دانش بجویم؛ باید آموزش بگیرم و پایههای علمی و مالی خود را قوی کنم، برای پول ارزش قائل شوم زیرا پول مقدس است؛ باید پسانداز داشته باشم. تمام نیازهای خود را بهوسیله پول میتوانم فراهم کنم و یکی از مهمترین و اصلیترین انرژیها در زندگی ما است. من باید بهعنوان یکی از اعضای کنگره ۶۰ پایههای مالی و علمی کنگره را مستحکم کنم. اگر بهای چیزی که به من داده میشود را نپردازم؛ آنها از من گرفته خواهد شد؛ اگر بهای رهایی خود را نپردازم، ممکن است خیلی زود رهاییام را از دست دهم. یاد گرفتم انسانهایی که بخشندهاند، همچون چشمههای زلال، همیشه جاری، پر انرژی و زندگیبخش هستند؛ آنها فقط میدهند، در صورتی که کسانی که فقط میگیرند و تفکری ندارند که به کسی یا جایی کمک کنند؛ آرامآرام مانند کویر خشک میشوند و از طراوت، بینصیب و بیبرکت میمانند. هرچه بهای بیشتری در هستی بپردازم قطعاً بیشتر دریافت میکنم.
اگر علم کنگره را مانند کلید بدانیم؛ هر دری که برای ما بسته است، باز خواهد کرد. علم کنگره برای هر دردی، درمان است و کافی است که خواهان رهایی از آن باشیم. کنگره برای تکتک ما است؛ در سازندگی آن نقش داریم و در تمام شعب کنگره، بیش از هزاران نفر بدون هیچ مزد و دریافتی، مشغول کار هستند. کنگره ۶۰ به هیچگونه ارگان دولتی وابسته نیست و تمام مخارج را خود اعضا تأمین میکنند. وظیفه ما در این مکان ساختن خود است. در کنگره مسائل و کارها را باید به دیگران آموزش دهیم؛ انسان سعادتمند کسی است که میبخشد؛ عشق، مال، دانش خود را به دیگران آموزش میدهد و آموزش میگیرد. این بخشش، باعث حس خوب است.
از آقای مهندس حسین دژاکام، خانم آنی بزرگ و خانواده محترم ایشان سپاسگزارم که اجازه دادند ما هم در این مکان، آموزش بگیریم. هرکدام از ما الگویی برای دیگران هستیم؛ یک راهنما وقتی رهجویی را برای رهایی میبرد؛ خدمتش قیمتی ندارد؛ زیرا هر چیزی که بار معنوی دارد، بار مادی را هم به دنبال خواهد آورد. حکایت ما، مثال اقیانوس است؛ من یک قطره در برابر این اقیانوس کنگره هستم. علم کنگره بدون نقص است و بخش مهم کنگره هم تجربه است؛ ما باید از تجربیات دیگران استفاده کنیم و همانگونه که دیگران قبلاً در مورد مسائل مالی و علمی چراغی روشن کردند؛ اکنون ما هم باید چراغ را برای دیگران روشن کنیم.
من یاد گرفتم که ببخشم؛ زمانی که قانون یازدهم اعلام میشود بیتفاوت از کنار سبد عبور نکنیم، در لژیون سردار عضو باشیم و بتوانیم کمک کوچکی به کنگره انجام دهیم. مثال اینجا مانند خرما فروشی که ثروت زیادی داشت. حضرت رسول فرمودند: وقتیکه فوت کرد، وصیت کردند که تمام انبار خرما را به فقیران اهدا کند و گفتند که ایکاش یکدانه از خرما را در زمانی که زنده بود میبخشید. بله من در این مکان یاد میگیرم که خودم بخشنده باشم، بدون ادعا و چشمداشت؛ مانند آقای مهندس که ایمان داشتند و با تلاش و کوشش در صراط مستقیم قرار گرفتند و بیمنت و با عشق بلاعوض خدمت کردند. وقتیکه جناب آقای مهندس در لایو گفتند: من برای کنگره کاری نکردم؛ پس من اصلاً کاری برای کنگره نکردهام و امروز یاد میگیرم که نباید ناسپاس باشم بلکه باید شاکر باشم و نیمه پر لیوان را ببینم. باید قدردان و سپاسگزار باشم و با تمیز کردن، تی کشیدن، خدمت کردن، لبخند زدن به یک تازهوارد و در آغوش گرفتن او، میتوانم خدمت کنم، در خانواده خدمت کنم و وظیفه خود را بهخوبی انجام دهم، به مسافر و اطرافیانم عشق بورزم و هر کاری که انجام میدهم، برای رضای خدا و خوشنودی خلق خدا باشد.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار

مرزبانان کشیک: همسفر مریم و مسافر محسن
تایپ: همسفر اکرم و همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر مائده (لژیون بیستوسوم)
ویراستار: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون پانزدهم)
عکس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون هفتم)
ارسال: همسفر پگاه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شیخبهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
241