سومین جلسه از دور اول جشن های کنگره ۶۰ نمایندگی رضا مشهد به استادی دیدهبان محترم مسافر بابک، نگهبانی ایجنت محترم مسافر محمود و دبیری مسافر حسن با دستورجلسه " جشن هفته دیده بان " یکشنبه 28 اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان بابک هستم یک مسافر
خیلی خوشحال هستم که امروز در نمایندگی رضا در جشن دیدهبان در خدمت شما مسافران و همسفران عزیز هستم، امیدوارم یک جشن پرشور و شادی داشته باشیم.
من میخواهم از یک نگاه دیگر جایگاه دیدهبانی را توضیح دهم و اینطور صحبت را شروع میکنم، اگر بخواهیم بهترین برداشت را از کنگره داشته باشیم باید ببینیم به چه دلیلی به کنگره آمدهایم و هدفمان از آمدن به کنگره چیست، اگر ما بخواهیم به یک مقصد مشخص برسیم باید ببینیم هدفمان از این سفر چیست، وقتی بخواهیم ساده صحبت کنیم و این بحث را بشکافیم، ما در کنگره چند گروه داریم؛ سفر اولیها، سفر دومیها، خدمتگزاران و همسفران عزیز.
یک سفر اولی به کنگره میآید، پذیرش میشود و بعد از طی کردن چند جلسه در مسیر رود خروشان کنگره قرار میگیرد تا به درمان قطعی اعتیاد برسد، یک سفر اولی به کنگره میآید تا در مرحله اول اعتیادش را درمان کند، تمام کسانی که به کنگره میآیند و در سفر اول هستند اگر از آنها سؤال کنید به چه دلیل به کنگره آمدید؟ اگر مشاورهای از یک سفر دومی یا راهنمای تازه واردین نگرفته باشد که بخواهد کلیشهای پاسخ دهد، جواب واقعی این است که به کنگره آمدهام تا اعتیادم را درمان کنم.
هدف آمدن یک سفر دومی به کنگره چیست؟ شاید دائم به کنگره نیاید ولی اگر بخواهیم به یک دلیل واحد برسیم این است که یک سفر دومی به کنگره میآید تا آموزش بگیرد که چرا نباید دوباره مصرف کنم به همین دلیل میگوییم: وقتیکه یک سفر اولی به کنگره میآید و درمان میشود و جسم و جهانبینی او به سمت تعادل میرود، وقتی به رهایی و قطع مصرف رسید باید حداقل یک سال به کنگره بیاید تا یاد بگیرد که چرا نباید مواد مصرف کند.
آموزشهایی که در سفر اول از راهنما گرفته است باید عملی کند و در سفر دوم این نهال را تبدیل به درخت کند، ممکن است هدفهای دیگر هم در کنار آن باشد ولی در کل یک سفر دومی به کنگره میآید تا اصل بهتر زندگی کردن را یاد بگیرد؛ چه در زندگی شخصی و چه در جامعه، مقداری که جلوتر میرویم افراد سفر دومی هستند که آموزش میگیرند و زندگیشان بهتر شده است و حالا خدمتگزار هم هستند، یعنی میآیند اول حال خودشان خوب بشود، غیرازاین باشد هدفشان هدف درستی نیست.
یکزمانی از خود من میپرسیدند: چرا به کنگره میآیی؟ میگفتم: میخواهم خدمت کنم، راهنما شوم، جایگاهم بالاتر بروم، خدمت کنم، حالا که نگاه میکنم میبینم این هدف کامل و درستی نیست، هدف خیلی قشنگی است ولی در ادامه به ایراد ختم میشود و عواقب خواهد داشت.
ما در کنگره یاد میگیریم که مهمترین فرد در زندگی انسان باید خودش باشد، من زمانی میتوانم به شما خدمت کنم و به بقیه انسانها احترام بگذارم و در جایگاه درست قرار بگیرم که حال خودم خوب باشد و مهمترین و عزیزترین آدم زندگی خودم باشم، اگر اینطور باشد میتوانم به بقیه هم خدمت کنم و به هر فردی احترام بگذارم، در این صورت، احترام گذاشتن و محبت و خدمت به بقیه بلاعوض و بدون توقع میشود، اگر قرار باشد که من فکر کنم به کنگره میآیم تا به بقیه خدمت کنم، یک روز از این سیستم طلبکار میشوم و خودم را متضرر میبینم که بله من آمدم در اینجا وقت گذاشتم ولی حالا راهنمایی قبول نشدم، آمدهام خدمت کردم ولی مثلاً آن اتفاق برای من نیفتاده است درحالیکه باید هدف من این باشد که اول باید حال خود من خوب بشود یا اول خودم لذت ببرم بعد اگر توانستم، بهاندازه سرسوزن تأثیرگذار باشم.
اینکه میگوییم: ما خدمت میکنیم تا با خدمت ما، بقیه تغییر کنند؛ من معتقدم، هیچ آدمی قدرت و توان تغییر آدم دیگر را ندارد حتی راهنماها و دیدهبانها، حتی پیامبران هم نیامدهاند که انسانها را تغییر دهند، آمدهاند تا در تغییر انسانها تأثیرگذار باشند، اگر به قرآن نگاه کنیم، یک بستر مناسب آموزشی است که از طریق پیامبر در اختیار ما قرارگرفته، اینکه ما از آن استفاده کنیم و تغییر کنیم، سیستم کنگره هم برگرفته از آموزشهای قرآنی است.
ارزش هر جایگاه به میزان تاثیرگذاری آن است، یک راهنما کارش خیلی مقدس است چون در تغییر انسانها تأثیرگذار است و آموزشها را به اعضای لژیونش انتقال میدهد و رهجوها از این بستر استفاده میکنند، قبل از فراهم کردن این بستر باید خودش به حال خوب رسیده باشد تا بقیه ازاین بستر و آموزشها استفاده کنند.
.jpg)
چیزی که خیلی مهم است، اگر حال خودم خوب نباشد و نتوانم از آموزشهای کنگره استفاده کنم نمیتوانم حال دیگران را خوش کنم و تأثیری داشته باشم، اگر محبتی که در وادی چهاردهم به آن اشارهشده بهعنوان دستور کار برای خودم قرار ندهم و آن را درونی نکنم، خدمت کردن نمیتواند در خوب شدن حال دیگران مؤثر باشد حتی ممکن است از خدمت در جهت بد کردن حال دیگران استفاده شود.
یکی از نکات بسیار مهم، حضور همسفران در کنگره است، همسفران معمولاً در ابتدا به کنگره میآیند تا برای مسافرشان مکانی پیدا کنند؛ اغلب با نگرانی، اضطراب و پریشانی به دنبال جایی هستند که بتوانند عزیزشان را برای درمان بیاورند اما وقتی کمکم با فضای کنگره آشنا میشوند، متوجه میشوند که کنگره تنها یک مکان برای درمان اعتیاد نیست، بلکه فضایی متفاوت دارد که تأثیر عمیقی بر انسانها میگذارد، گاهی حتی میبینیم که همسفران بدون توجه به مسافرشان میآیند، آموزش میگیرند و حال خوب خودشان را تجربه میکنند به نظر من مسیر درست همین است؛ اینکه همسفر برای حال خوب خودش بیاید و آموزش ببیند، نه صرفاً برای مسافرش، وقتی خودش به حال خوب رسید، میتواند بستر مناسبی برای کمک به مسافرش فراهم کند.
در اوایل حضورم در کنگره (حدود ۱۰ تا ۱۲ سال پیش)، تمرکز اصلی بیشتر روی مسافران بود، اگر شرایطی هم برای همسفران فراهم میشد، خیلی محدود و در حاشیه بود اما امروز، وقتی نگاه میکنیم، میبینیم که حضور همسفران چه تأثیر بزرگی دارد؛ هم بر حال مسافرشان و هم بهصورت غیرمستقیم بر دیگر مسافران، تأثیر حضور همسفران چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت.
در سفر اول، مسافران از داروی OT استفاده میکنند که به آنها کمک میکند بسیاری از نواقص را جبران کرده و انرژی بیشتری برای درمان داشته باشند اما همسفر دارویی ندارد، پس نیاز دارد تا از آموزش و فضای کنگره تغذیه کند، بنابراین وظیفه ماست که اجازه ندهیم حضور همسفران کمرنگ شود.
یکی از بخشهایی که باید در کنگره تقویت شود، حضور پررنگتر همسفران است؛ چه خانمها و چه آقایان، ایجنتها و راهنماها باید اعضا را به حضور همسفران تشویق کنند، متأسفانه در برخی شعبهها، مسافران همسفر دارند اما اجازه نمیدهند همسفرشان در لژیون شرکت کند یا حتی وارد شعبه شود درحالیکه اگر واقعبین باشیم، کنگره ۶۰ یکی از امنترین فضاها در هر شهری برای حضور خانوادههاست، جایی مورد اعتماد که میتوانند در آن آموزش ببینند، حضور همسفران میتواند کمک بزرگی به حرکت و پیشرفت مسافر باشد، حالا میرسیم به جایگاهها در کنگره، از نگهبان جلسه گرفته تا راهنما، مرزبان، ایجنت، دیدهبان و حتی خدمتگزارانی که شال ندارند، مثل مسئول OT، نشریات، سایت و پورتال.
قبل از اینکه وارد کنگره شوم و دیدهبان شوم، فکر میکردم دیدهبانها بیشترین تأثیر رادارند چون نزدیک به مهندس دژاکام هستند و در تصمیمگیریها و سرنوشت شعب نقش دارند اما وقتی خودم دیدهبان شدم و آن هیجان اولیه از بین رفت، فهمیدم مهمترین خدمت در کنگره، آن چیزی است که تأثیر بیشتری بر انسانها بگذارد، مهم نیست چه شالی دور گردنت باشد، اگر یک نگهبان نظم با لبخند و مهربانی از تازهوارد استقبال کند، شاید تأثیرگذارتر از کسی باشد که در جایگاه بالا با اخم و دستور دادن صحبت میکند.
در پایان میخواهم بگویم که در کنگره یک سؤال مهم وجود دارد: چه کسی بیشترین تأثیر را دارد؟ و خدمت چه کسی بالاترین جایگاه را دارد؟
پاسخ این است: کسی که بیشترین تأثیر را بر حال خوب دیگران بگذارد و بیشترین کمک را به انسانها بکند، حالا این فرد میخواهد راهنما باشد یا هر جایگاه دیگری، اگر این کار را بکند از من دیدهبان بالاتر است آن مرزبانی که طوری خدمت میکند که در چهارچوب قوانین کنگره با قاطعیت محبت را اجرا میکند و در حال خوب بقیه تأثیرگذار است جایگاهش از من دیدهبان و راهنما بالاتر است، پس جایگاه بالاتر و پایینتر نداریم.
در کنگره به آن جایگاه» میگوییم به خاطر اینکه شاکله و چهارچوب کنگره را حفظ کنند که اگر نبودند کنگره نمیتوانست تا این حد قدرتمند کار کند چراکه هر جایگاهی تعریف خاص خودش را دارد و برحسب همان تعریف جلو میرود و تمام نمایندگیها و همه سیستم کنگره از همان قوانین پیروی میکند تا زمانی که بخواهد به این دلیل جایگاهها وجود داشته باشد که شاکله اصلی کنگره حفظ بشود بله...خیلی مهم و معتبر است ولی اگر که دیدگاه نسبت به هر جایگاهی و رنگ هر شالی بخواهد برگردد به من... من کلمه خوبی است ولی بسیار خطرناک است.
اگر من بخواهم برگردم به من، به خود خودم، به وجود خودم که بخواهم انسان بهتری برای خودم، خانواده و اجتماعم باشم این خیلی خوب است ولی زمانی که برمیگردم به من، منی که بخواهم ببینم شالم چه رنگی است و آدمها چقدر به من احترام میگذارند برمیگردد به منیت وجودی من که خیلی خطرناک است، رنگ شالها بهجای اینکه سازنده و باعث حال خوب من باشد میتواند بسیار مخرب باشد و حال هر انسانی را بد کند.
پس نتیجه این میشود که توی کنگره قبل از هر چیزی باید حال ما خوب بشود و از آموزشها استفاده کنیم که خودمان به آرامش برسیم، قبل از هر چیزی ظرف خودمان را پرکنیم، از دریای علم بیکران کنگره هرکسی بهاندازه ظرف خودش میتواند برداشت کند که با تمرین میتوانیم این ظرف را بزرگ و بزرگتر کنیم، وقتی ظرف خودم پر شد آن موقع میتوانم به بقیه کمک کنم که ظرف آنها هم درونش چیزی ریخته شود، میتوانم تأثیر بگذارم که بقیه هم حال خوش را تجربه بکنند.
اگر با این دیدگاه جلو برویم خوب قطعاً رو به رشد و تعالی و پیشرفت هستیم، اگر در طول مسیر اینها را یادم برود و درگیر احترامی که به من گذاشته میشود باشم، قاعدتاً بهجای اینکه کمک کنم به رشد و پیشرفت و تعالی، هم خودم میروم به سمت سقوط و هم جایگاهی که در آن در حال خدمت هستم و افرادی که به این جایگاه وابسته هستند با خودم میبرم به سمت تاریکیها و همان سقوطی که به سمتش دارم پیش میروم.
اینها نکاتی است که هرکسی باید در درون خودش دوره کند، مخصوصاً کسانی که شال دارند و صاحب جایگاه و در حال خدمت هستند، وقتی من از این درب میام داخل و همه سلام میکنند و به من احترام میگذارند، برای من چایی یا شربت میآورند، این خیلی زیباست ولی بسیار خطرناک است، زمانی خطرناک است که من یادم برود به خاطر چه چیزی کنگره آمدهام و دلیل حضورم در کنگره را فراموش کنم، پس به جایگاهها احترام بگذاریم، اگر خودمان در آن جایگاه قرار گرفتیم، سعی کنیم و طوری رفتار کنیم که زمانی که جایگاه نداشتیم، توقع داشتیم آن آدمهایی که در آن جایگاه قرار دارند با ما اینگونه رفتار کنند.
نکته آخر اینکه ما اگر بخواهیم شعبهمان رشد کند و شهرمان پیشرفت کند نیاز به این داریم که تکتک اعضا به نمایندگیشان عرق داشته باشند، نمایندگیشان برایشان مهم باشد و دل بسوزانند، کسانی که اینجا نشستهاند خواهان پیشرفت و رشد شعبه رضا باشند و برایش تلاش کنند.
کسانی که بهعنوان مجموعه نمایندگیهای مشهد در مجموعه نمایندگیهای خراسان هستند برای اینکه شعبههایشان قوی باشد، رهایی بیشتری داشته باشد و کیفیت بیشتر و بهتری داشته باشد باید تلاش کنند، تا زمانی که عرق و علاقه وجود داشته باشد خیلی خوب است ولی وای به حال همه ماها اگر این علاقه تبدیل به تعصب بشود.
باید از نقاط قوتی که وجود دارد انرژی بگیرم برای برطرف کردن نقاط ضعف، تعصب میتواند مخربترین نیرویی باشد که در هرکدام از شعبات ما ممکن است وجود داشته باشد، همه ما زیر پرچم بزرگ کنگره ۶۰ هستیم، هیچ فرقی نمیکند اهل کدام شهریم حساسیت به شهر خودمان زمانی ارزشمند است که آن حساسیت و نکتهسنجی در حد علاقه باشد که این خیلی بهتر است زمانی که این عرق داشتن به حد تعصب برسد، قطعاً آن شعبه به سمت رشد و تعالی نمیرود و استارتش درزمینهٔ سقوط خورده شده است.
از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش کردید از همه شما عزیزان سپاسگزارم.
در پایان، جشن هفته دیدهبان با حضور دیدهبان محترم "آقای بابک لطفی" با شکوه فراوان برگزار گردید.
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
تایپ: مسافران قربان لژیون 15 و جلال لژیون 5
ویرایش: مسافر جواد لژیون 5
ارسال خبر: مسافر علی لژیون 9
تأیید خبر: مسافر داوود لژیون 3
مرزبان خبری: مسافر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
865