سخنم را با سپاسگزاری از خدای متعال آغاز میکنم که در پس تمام سختیهای زندگیام، دستانم را گرفت و من را به سوی بهترین و حقیقیترین وادیها سوق داد. در اواخر ۲۹ سالگی بودم که اذن ورودم به کنگره۶۰ صادر شد. با درونی آشفته به این مکان مقدس آمدم؛ میگویم مکان مقدس چون وقتی در آنجا هستم، هیچ فکری در ذهنم خطور نمیکند و تبدیل به انسانی میشوم که درحال مراقبت است.
وجود انرژیهای مثبت و انوار الهی را با تمام وجودم حس میکنم و به خودم و خدایم هر لحظه نزدیکتر میشوم. خدمت کردن در این مکان مقدس یک شعبدهبازی دارد؛ در هر جایگاهی که خدمت میکنی، پاداش آن با حالخوش و انرژی فراوان همراه است. اصلا نمیتوانم در ذهنم ظرفیت و تفکر مهندسی شده آقای مهندس را ارزیابی کنم. تنها زمانیکه به خدمتهای عاشقانه ایشان فکر میکنم و به این کلامشان که با بغض همراه است و میفرمایند: زمانیکه در استخر شیرودی هستم، مسافرانی را میبینم که تا دیروز ناامید و در حال غرق شدن بودند ولی اکنون با حال خوش و در حال شنا کردن هستند، شعف وجودم را فرا میگیرد.
نمیدانی چه حسی دارد زمانیکه یک نفس احیا میشود! این یک نفس نیست، بلکه خانواده آن شخص احیا میشوند. بغض گلویم را میگیرد و اشک از چشمانم سرازیر میشود. آقای مهندس با بینش بزرگ خود و یاری خداوند، این توفیق را داشتهاند که هزاران انسان دردمند را نیز از این آتش نجات دهند و با وجود تمام خدمات گوهربارشان باز میگویند که من به کنگره بدهکار هستم.
حال برای اینکه این مکتب عشق همچنان قوی، مستحکم و پایدار باشد و من بتوانم بهای این همه نعمت را بدهم، باید از خودم این سوال را بپرسم که من در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره چه کردهام؟ با وام گرفتن از سخن سردار که میفرمایند: اگر بنایی آباد باشد اما ساکنین آن خراب باشند، بنا نیز کمکم رو به ویرانی و خرابی میرود اما ساکنین آباد، بناهای خراب و یا ویرانهها را نیز میتوانند احیا کنند.
من در ابتدا باید با توجه به آموزشهایی که میبینم، خودم را پیدا کنم و بنای وجود خود را آباد کنم تا یک ساکن آباد برای کنگره باشم. هیچ دانشگاهی را در دنیا سراغ ندارم که همانند کنگره۶۰ با برنامهریزی و امکاناتی که در کنگره وجود دارد، بهصورت کاملا رایگان و بدون هیچ توقعی، شهر وجودی یک انسان را بهزیبایی آباد کنند. در گام بعدی باید ارزش این خدمات را بدانم، به حرمتهایی که در کنگره وضع شده است، احترام بگذارم و در مراتب بعدی با مشارکت، انتقال دانایی و علم خود به دیگران سهیم باشم، در خدمت کردن از هیچ کمکی دریغ نکنم و تمام خدمتها را با عشق انجام دهم و زمانیکه وارد کنگره میشوم، با روی خوش و با محبت با انسانها رفتار نمایم و از لحاظ مالی، بهای آموزش خود را پرداخت کنم تا صفت قدرشناسی را درخود قویتر کنم.
با توجه به ظرفیت خود میتوانم خدمت مالی را از سبدهای کارگاه آموزشی شروع کرده و تا کارت کشیدن برای زمین، عضویت در لژیون سردار، دنور و پهلوان شدن و همینطور نشانی در بینشانی ادامه دهم. تمام این خدمات باعث میشوند که ظرف وجودیام بزرگتر و اقیانوس دلم روزبهروز وسیعتر شود. بهخاطر دارم بزرگی در کنگره پیامی داشت که فرمودند: اگر میخواهی به خواستههای قلبیات، چه مادی و چه معنوی برسی، در جهت اهداف کنگره تلاش کن، قول میدهم به همه حتی بهتر از آنها خواهی رسید. انشاءالله خداوند توفیق دهد که خودم را با این کاروان عشق تا آخرین نفسی که دارم همسو بدارم و هر روز در جهت بهبودی و استحکام آن تلاش کنم.
نویسنده: همسفر هدیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون یازدهم)
رابط خبری: همسفر افسر رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر پرنیا رهجوی راهنما همسفر فتانه (لژیون چهاردهم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون بیستوپنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
86