English Version
This Site Is Available In English

تغییر در جهان‌بینی با قدرشناسی و سپاسگزاری در کنگره اتفاق می‌افتد

تغییر در جهان‌بینی با قدرشناسی و سپاسگزاری در کنگره اتفاق می‌افتد

جلسه هشتم از دوره‌ی دوازدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دلیجان، با استادی راهنمامسافر احسان نگهبانی همسفر مسعود و دبیری مسافر دانیال،با دستور جلسه:"دراستحکام پایه های مالی و علمی کنگره، من چه کردم؟" شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

از نگهبان جلسه متشکرم که من را لایق دانستند تا در این جایگاه قرار بگیرم و خدا را شاکرم که به ما این فرصت را داد تا در کنگره۶۰حضور داشته باشم، آموزش ببینیم و حس‌های خوب دریافت کنم. واقعاً سپاسگزاریم. 

حالا با اجازهٔ ایجنت محترم و گروه مرزبانی و همهٔ شما دوستان، می‌خواهم چند مطلب را با هم مرور کنیم و قوانین را به یاد بیاوریم. همه‌ما قوانین را می‌دانیم. من فقط می‌خواهم یادآوری کنم که بر اساس وادی ۱۳ خداوند اسماء و علوم را به انسان آموخت. پس همه چیز در درون ماست؛ ما فقط داریم یادآوری می‌کنیم. 

یک بحث زیبا در وادی سیزدهم هست دربارهٔ نی نوازان ، یکی از سی‌دی‌های بسیار زیبای کنگره است. در آنجا گفته می‌شود که نوای نی باید در زندگی ما باشد. وقتی چوپان نی می‌زند، هدفش این است که به گرگ‌ها و نیروهای تخریبی بفهماند این گله صاحب دارد. این صدا در زندگی ما هم باید باشد تا همیشه به ما یادآوری کند که قوانین و راهنما داریم. صدای آقای مهندس باید همیشه در زندگی ما جاری باشد. این همان دلیلی است که ما این سی‌دی‌ها را می‌نویسیم و گوش می‌دهیم. 
اما من در جایگاهی نیستم که بخواهم سخنرانی کنم. فقط می‌خواهم بگویم که آقای عینی در صحبت‌هایشان نکتهٔ بسیار زیبایی را اشاره کردند: این شعبه واقعاً فضای فوق‌العاده‌ای دارد! چقدر محیط زیبایی است، چقدر نظم دارد، چقدر بچه‌ها حس‌های خوبی دارند... اما یک چیز کم است:همسفرها

دوست‌های عزیز! چرا همسفرهایتان را نمی‌آورید؟ از این فرصت طلایی استفاده کنید کنگره۶۰ کجاست؟ جایی که امنیت دارد، علم دارد، فضای هنری و ورزشی دارد، تغذیهٔ سالم دارد... کجا می‌خواهید خانواده‌تان را ببرید؟ کجا می‌خواهید پناه ببرید؟ 

من خودم روان شناس هستم و کلینیک هم دارم. همین حرف‌هایی که اینجا رایگان می‌زنیم، من در کلینیک ساعتی۷۵۰هزار تومان برایش پول می‌گیرم! اما اینجا، آقای عینی و کنگره همین آموزش‌ها را رایگان به شما می‌دهند. پس چرا از این فرصت استفاده نکنیم؟ چرا همسفرهایمان را نیاوریم؟ اگر سی‌دی ارتباط آقای امین را گوش کنید، اهمیت حضور همسفر برایتان کاملاً روشن می‌شود. 

حالا برویم سراغ دستور جلسهٔ امروز: استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره. من چه کردم؟ کار اصلی ما اینجاست: درمان اعتیاد. اما این دستور جلسه چه ربطی به درمان اعتیاد دارد؟ چرا آقای مهندس و دیده‌بانان کنگره آن را جزو ۵۲ دستور جلسهٔ سالیانه قرار داده‌اند؟ 

به نظر من، این دستور جلسه می‌خواهد این پیام را برساند: 
اگر در طول سفر درمان، در طول هجرت درونی، این سؤال برای مسافر و همسفر پیش نیاید که "من چه کردم؟" و پاسخی برای آن نداشته باشد، این سفر ناقص است. 
یک جایی باید آن ندای درونی بلند شود و من با خودم روبرو شوم: 
من، به عنوان یک ذره در این هستی، در این سیستم، چه کرده‌ام؟ 
سیستمی که این‌قدر بخشنده است...

 
در شعبه نوشته:مشاوره رایگان، درمان رایگان
جایی که این‌قدر برای انسان ارزش قائل می‌شود، این‌قدر به او بها می‌دهد...درمان رایگان. در جایی که اینچنین برای انسان بها قائل میشود، اینقدر ارزش قائل میشود. نشستیم زیر سقف که اینجا اجاره دارید میدید.انشالله یکجا از خودتان تهیه میکنید انشالله. به هرحال خیلی در کنگره ۶۰ برای افراد ارزش بیشتری قائل شدند. خیلی جاها هستند در ترمینال و نمیدانم در مسجد و در مدرسه و یه جاهایی دارند در پارک، و من خودم اگر در اینجور جاها بودم هیچوقت نمیرفتم. چون جایگاه اجتماعی اجازه نمیداد بروم در پارک بنشینم و بگویم که آره ما درمانیم و مردم هم رد بشوند. جایگاه هم اجازه نمیداد. وقتی آمدم دیدم کنگره ۶۰ اینقدر دیسیپرین دارد، اینقدر زیبایی درش هست، برای انسان ارزش قائل است، یکجورایی جاذبه داشت برایم. نمیخواهم بگویم که در یکجایی از سفر باید این سوال مطرح بشود برای من به عنوان یک فرد این بیداری باید ایجاد بشود. من در این سیستم چه کردم؟ در استحکام پایه های مالی و علمی کنگره، من چه کردم؟ باید جواب داشته باشی برایش. آیا به اندازه توانت در این سیستم کار کردی؟ آیا فقط یک دریافت کننده بودی یا نه؟ بازتابی هم داشتی؟ آن رحمان و رحیمیت را در خودت صرف کردی یا نکردی؟ یا فقط خواستی که به تو هبه بشود، به تو داده بشود. اینها را من دوست داشتم که در موردش امروز یه مقدار بیشتر عمیق بشوم. و شاید یک روزنه ای هم باشد مخصوصاً در بعد مالیاش برای نیروی تخریبی یه جایی باشد برای بازی نفس اماره و منی که روی این صندلی نشسته ام که اینها چی میگویند اینجا؟ پس نوشتن رایگان حالا میگویند پول، خدمت مالی، لژیون سردار، اینها بازیها چیه پس؟ این تناقض چیه؟ مگه اینجا رایگان نیست؟ بعد دستور روی جلسه گذاشتی میگی در راستای اهداف مالی و علمی کنگره چیکار کردیم؟ چجوری این تناقض را باید چجوری حل بکنیم؟ شاید اینجوری حل بشه به نظر من که اگر ما عمیق بشویم بر این دستورجلسه، این دستورجلسه باز دوباره خود این من مسافر یا همسفر را نشانه رفته. به قول سردار در پیام جلودار واقعی میگوید: «بایستی داشته باشی بدهی، بستانی هم مال را و هم به موقع جان را» من اگر بخواهم در راستای اهداف علمی کنگره قدمی بردارم، اول از همه باید برم دانش خودم را ببرم بالا. پس خودم رشد پیدا کردم. دستورجلسه دارد فرود میآید روی اینکه این رشد درونی ایجاد بشود. یا جایی که میگوید آقا در راستای اهداف مالی تو چیکار کردی؟ من باید پول داشته باشم که بتوانم وارد عرصه خدمت مالی بشم. این خودش یک تکانهایی است برای من که برم سواد اقتصادیم را اگر درست نیست درستش بکنم. باز دوباره یک دستاوردی دیگر هم دارد این دستورجلسه. یکی از اصلی ترین نیازهای روانی یک انسان نیاز به شایستگی است. درسته؟ من باید یک حس شایستگی بکنم یا نباید بکنم در زندگی؟ اگر این احساس شایستگی را من در زندگیم نداشته باشم، حسی بی لیاقتی به جاش در من جاری و ساری باشد، من هستم اما همان بهتر که نبودم. یعنی یک انسانی که در بافت این کالبد جسمانی قرار گرفته ولی با مرده هیچ فرقی نمیکند. آدم افسرده احساس بی لیاقتی دارد دیگه؟ دارد یا ندارد؟ آدمی ناامید احساس بی لیاقتی درش موج میزند یا نمیزند؟ میزند دیگه. چه چیزی بالاترین شایستگی را به انسان میدهد؟ بالاترین شایستگی برای یک انسان چیه؟ بالاترین شایستگی برای یک انسان آن احساس مفید بودنی است که یک شخص در درون خودش میتواند دریافت بکند. هیچ چیزی نیست مگر اینکه یکجایی از زندگیش با خودش مواجه بشود.بودم یا نبودم؟ 

باز دوباره این دستور جلسه رو اگر من صرفش بکنم اگر در جهتش حرکت بکنم می‌خواد اون شایستگی من بره بالا. علم به من شایستگی میده. 
پول به من شایستگی میده و اگر در جهت خدمت و در جهت کاستن رنج انسان‌ها باشه که این شایستگی مضاعف میشه. 
پس خیلی دستور جلسه‌ای به درد بخوریه. 
باید خودمو مشغولش بکنم حالا امروز روز اول این دستور جلسه است. 
باید یعنی تو این هفته باید بری تو حال خودت
باید کاملاً این دستور جلسه رو من درک بکنم و نسبت بهش واکنش نشون بدم. 

آقای مهندس دیروز تو لژیون پزشکی‌ها می‌گفت ۱۴ سال پیش من اومدم با یه عده متخصص در زمینه‌ی اعتیاد در سازمان مطالعات اعتیاد ایران کار کردیم که پروتکل کنگره ۶۰ رو به صورت علمی و به صورتی که قابل پذیرش برای همه پزشک‌ها و روانشناس‌ها باشه دربیاریم و این کارا رو انجام دادیم. ولی در نهایت اون افراد صاحب تخصص و فنی که از کنگره نبودند اومدن وارونش کردند و به نام خودشون یک سری دستکاری‌ها رو در پروتکل کنگره انجام دادند. 

چرا این اتفاق افتاد؟ 
چون افرادی نبودند در کنگره ۶۰ از خود ما در سیستم علمی که بتونند این پروتکل رو در مجامع آکادمیک در مجامع پزشکی اثباتش بکنند یه عده دیگه اومدن چون اهداف خودشون مخالف حرکت کنگره بود وارونش کردند و جور دیگه‌ای تو جامعه رایجش کردند. 

که حالا خوشبختانه یکی یک ماهیه که لژیون پزشکی‌ها هم وارد یک فاز جدیدی شده. در کل یکی این بحث بود من می‌خواستم در مورد این دستور جلسه صحبت بکنم و فکر می‌کنم که دیده‌بانم، جشن هفته‌ی دیده‌بانم پیش روهست و خوش به حالمون و واقعاً خوش به حالمون که در کنگره ۶۰ به ما این اجازه رو داده میشه که بتونیم نسبت به محبت نسبت به خدماتی که به ما داده میشه واکنش نشون بدیم. خوش به حالمون است.

داره یک فضایی به وجود میاد، داره لحظاتی یا داریم بهش نزدیک میشیم برای اینکه واکنش داشته باشیم نسبت به محبت، نسبت به خدمتی که به من شده. این جای شکرگزاری دارد.

من همیشه وقتی می‌خواستم اینجور مواقع با نفس خودم مبارزه بکنم در مصافی که با نفس داشتم در مسئله‌ی سپاسگزاری می‌اومدم رو مثلث درمان ، مثلث درمان چی بود؟ 

جسم و جهان‌بینی و روان، یعنی کل آموزش‌های کنگره روی این سه تا موضوع و مخصوصاً رو بُعد فیزیولوژی و رو بُعد ایدئولوژی یا همون جهان‌بینی هست.

ما لژیون تشکیل می‌دیم که فاز جهان‌بینی راتغییر بدیم. این بحث سفر دی‌اس‌تی هم بُعد فیزیولوژی جسمی را نشانه گرفته کاری غیر از این نداریم.

بُعد جسمی که من کاملاً حسش می‌کنم تغییراتی  که نظم در مقدار مصرف اوتی، نظم در اجرای ساعت مصرفی رو رعایت بکنه حال خوبی و خودش چه بخواد چه نخواد دریافت می‌کند درآن شکی نیست. نظم در مصرف اوتی برای من قابل حسه، شکی توش نیست. 

اما تغییر در بُعد جهان‌بینی من چجوری می‌تونم متوجه بشم؟ مترش چیه؟ اندازه بگیرم جهان‌بینی من آیا تغییر کرد یا تغییر نکرد. این مترش چجوریه؟ این اندازه‌اش چجوریه؟ من چجوری باید بفهمم؟ 

تو یه همچین دستور جلساتی تو دستور جلساتی که باید سپاسگزاری بکنیم. چرا؟ آدم سپاسگزار کیه؟ سپاسگزار کسیه که بهش خدمت کرده ،
در پس خدمت محبته و محبت درخشان‌ترین عنصر هستیه،غیر از اینه؟ زیباتر از محبت در این هستی ما عملی داریم؟ از عشق، زیباتر از این موضوع در هستی چیزی هست؟ فکر نکنم. 
درخشان‌ترین موضوع هستی محبت و عشقه. اگه من نتونم محبت و عشق رو ببینم، نتونم ببینمش این درخشندگیه...عشق رو ببینم. نتونم ببینمش. این درخشندگی محبت رو نبینم. چجوری می‌تونم ادعا بکنم جهان رو دارم می‌بینم. جهان‌بینی مگه دیدنی جهان نیست؟ خیلی ساده. اگه من نتونم محبت رو ببینم و نسبت بهش واکنش داشته باشم، قطعاً در سفر جهان‌بینی من دارم به تباهی می‌رم. در توهم سفر جهان‌بینی هستم. هر چقدر من واکنشی که نشون میدم در عمل سپاسگزاری نسبت به کسی که به من خدمات داده، این نشون دهنده رشد جهان‌بینی منه. اون پاکتی که می‌ذاری نسبت به توان خودت، نسبت به توان خودت، این نشون دهنده رشد جهان‌بینیته. اوکی؟ اینو دوست داشتم اینجوری هم در موردش صحبت بکنیم یهو هم یه چیزی اومد، وقت ندارم یه ثانیه دیگه خیلی وقت گذاشتم. یه چیزی دیگه هم بگیم، قانون ۱۳ چی بود؟ توی قوانین کنگره که هر روز می‌آییم ۱۴ تا. قانون ۱۳ چی میگه؟ نه نه نه. قانون ۱۳ اینه: نوشتارها، قوانین کنگره که تو جلسه عمومی می‌خونیم. رشد علمی و معنوی کنگره ۶۰، رشد علمی و معنوی کنگره ۶۰ پیرو اصول و قوانین و احترام به پیشکسوت. اصول و قوانین رو من بهش احترام بزارم باعث رشد علمی و معنوی کنگره شدم و احترام به پیشکسوت. فکر نکنم از دیده‌بانان ما بالاتر داشته باشیم تو کسوت، تو کنگره. هر چقدر من احترام، سپاسگزاریم نسبت به این بزرگواران بیشتر باشه، باز دوباره نفعش به خود من برمی‌گردد.

عکس و تایپ : مرزبان خبری

ارسال خبر : مسافرامیرحسین

نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .