دلنوشته همسفر حمیده
به نام خدایی که صدایی به کوچکی صدای تو را میشنود، خدایی که به بزرگی جهان هستی است.
هر روز که چشم باز میکنم به یاد روزهایی که گذراندم، روزی هزاران بار خدا را شکر میکنم، که هر روز با حالی آشفته بیدار میشدم و انگیزهای برای شروع روزی دوباره نداشتم.
اکنون که به روزهایم مینگرم، برای انگیزهای که به دست آوردم، برای شروعی دوباره، برای تولد دیگری که به زندگیام شور و شوق داده است، به خودم و مسافرم تبریک میگویم.
همه اینها را مدیون آقای مهندس دژاکام و تیم همراه و همیشه پشتیبان ایشان هستم، زیرا وجود شما بزرگواران است که باعث شده، دستی پر مهر همیشه همراه مسافران باشد.
برای فهمیدن و ادامه زندگی، که تا به حال فقط گذراندن روزها بوده است؛ اما اکنون ذرهذره هوایی که تنفس میکنم لذتبخش است.
هر روز که میگذرد تمرین و تکرار بیشتری برای بالا بردن نقطه تحمل و خوب اندیشیدن انجام میدهم، یاد میگیرم که با تکرار و یادگیری بیشتر مطالب، کنار مسافرم باشم و هر دو بتوانیم با بالا بردن دانش و آگاهی با وجود سختیها و شیرینیهایی که در این مسیر داریم با موفقییت طی کنیم.
من از روز اول تا به امروز تغییرات زیادی را در مسافر خودم احساس میکنم. زمانیکه از کنگره برمیگردیم در مسیر صحبتهای زیادی میکنیم و مسافر من همیشه این امید را در دل دارد که روزی بتواند، مانند شما عزیزان زکات این زندگی شیرین را با خدمت به عزیزانی که در این مسیر اشتباه قرار گرفتهاند به انجام برساند.
خداوند را به خاطر لطف بیکرانش که این مسیر سبز را بر سر راه زندگی من قرار داد، تا از تاریکی به سوی روشنایی قدم بردارم بینهایت سپاسگزارم.
با اینکه خداوند کریم است و رحیم
گندم ندهد بار، چو جو میکاری
نویسنده: همسفر حمیده
رابطخبری: همسفر پروانه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
تنظیم و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
همسفران نمایندگی دماوند
- تعداد بازدید از این مطلب :
91