English Version
This Site Is Available In English

دیده بان ها تنه های تنومند درخت پربار کنگره هستند

دیده بان ها تنه های تنومند درخت پربار کنگره هستند

ششمین جلسه از دوره یازدهم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی دلیجان بااستادی پهلوان مسافر امیرحسین و نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافرمجید درروزچهارشنبه مورخه ۲۴اردیبهشت ۱۴۰۴ بادستور جلسه : " هفته دیده بان "  راس ساعت ۱۷ آغاز بکار نمود.

سخنان استاد :

با تشکر از نگهبان جلسه، مرزبان، ایجنت و همه خدمت‌گزاران و کسانی که خدمت می‌کنند تا بتوانیم فردی را از تاریکی اعتیاد و چاه آن نجات دهیم. از فرصتی که به من دادند تا اینجا بنشینم و از تک‌تک شما عزیزان آموزش بگیرم، سپاسگزارم. 

هفتهٔ دیده بان را به همه، به ویژه آقای مهندس، خانم آنی بزرگ، خانم آنی کماندار، استاد امین دیدبان جهان‌بینی و دیگر دیده بانان تبریک می‌گویم. 
کنگرهٔ ۶۰ از نگاه آقای مهندس به درختی تشبیه شده است: ریشهٔ این درخت، خود آقای مهندس است. دیدبانان تنهٔ درخت هستندو شاخه‌های اصلی مرزبانان، شاخه‌های فرعی راهنمایان، و شکوفه‌ها که به میوه تبدیل می‌شوند، سفر اولی ها هستند.

برگ‌های درخت نیز نماد لژیون سردار است. 
همیشه به خاطر دارم که در گذشته، وقتی می‌خواستیم یادگاری روی درختان بنویسیم، تنها بر تنهٔ درخت می‌نوشتیم و هرگز به سراغ شاخه‌ها نمی‌رفتیم. اکنون درک می‌کنم که دیده بانان بار مسئولیتی سنگین بر دوش دارند و در تیررس بیشتری قرار می‌گیرند. در بیرون از کنگره می‌گویند: «اولویت، خانواده است»، اما دیده بانان کنگرهٔ ۶۰ می‌گویند: «اولویت، کنگره است». 

چرا در کنگرهٔ ۶۰ سپاسگزاری می‌کنیم؟ 
چرا چهار جشن برگزار می‌شود؟ جشن راهنما، جشن دیده بان، جشن مرزبان و ایجنت، و جشن همسفر. استاد امین از مثلثی به نام «مثلث تاریکی‌ها» سخن گفتند که اضلاع آن نسیان (فراموشی)، عصیان و وسوسه است. این جشن‌ها برای آن است که دچار نسیان نشویم و گذشته را فراموش نکنیم. آقای مهندس می‌گوید: «گاهی اوقات باید به عقب نگاه کنی و گذشته را مرور کنی». همان‌طور که شیشهٔ جلوی ماشین بزرگ است، اما آینهٔ کوچکی برای نگاه به عقب دارد، این جشن‌ها نیز ما را به قدردانی و سپاسگزاری فرامی‌خوانند. سپاسگزاری در سه مرحله متجلی می‌شود: کردار، رفتار و اعمال. 

تجربهٔ شخصی من: 
امروز صبح در لایو مرتبط با استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره حضور داشتم. آقای مهندس همواره تأکید می‌کنند که وادی اول با تفکر آغاز می‌شود، اما تأثیر آن بر من را نمی‌توانم نادیده بگیرم. اکنون می‌خواهم بخشی از گذشتهٔ خود را شرح دهم: 
من با ۷ سال سابقهٔ مصرف در سال ۱۳۹۹ وارد کنگره شدم. در آن زمان، جمعیت کنگره دقیقاً به اندازهٔ امروز بود. من سومین رهجوی آقای جواد سقایی (روحش شاد) بودم که متأسفانه در جادهٔ گلپایگان از میان ما رفت. با ۷ سال سقوط آزاد، مصرفم را با دستور اصغر آقا منصوری و با سه‌دهم شروع کردم. 


در جشن گلریزان سال ۱۳۹۹، آخرین نفری که دست بلند کردم و مبلغ ۳ میلیون تومان اعلام کردم، خودم بودم. اصغر آقا (استاد جلسه) پرسید: دیگر کسی نیست؟گفتم: بگذارید همین ۳ میلیون را ثبت کنیم. من خودم را خوب می‌شناختم. دسته‌چکم را آوردم و گفتم: «اگر قسطی بدهم، می‌دانم که اگر بدهکار شوم، دیگر برنخواهم گشت». چک را دادم، چون روزنه‌ای از نور را در اینجا دیده بودم. پس از ۲ ماه حضور در کنگره، به آرامشی رسیدم که سال‌ها از آن محروم بودم. استاد امین می‌گوید: وقتی در غاری تاریک هستی، حتی یک روزنه نور کوچک را محکم بگیر و به سویش بروید.
تاریکی اعتیاداز تاریکی مصرف خود مواد هم هولناک‌تر است. کسی که در مصرف است، اصلاً متوجه این تاریکی نمی‌شود. من پس از ۷ سال، آن روزنه نور را یافتم. از ۲۸۸ میلیون تومانی که پیش از ورودم به کنگره در یک شب از دست دادم، حدود ۳۰ میلیون آن در همان شب بازگشت.

وقتی فکر می‌کنی کسی در خواب است، اصلاً متوجه چیزی نمی‌شود. اما تاریکیِ اعتیاد به مواد به مراتب سخت‌تر از تاریکیِ خود اعتیاد است. 
من هشت یا نه ماه پیش، سه میلیون تومان هزینه کردم و پولی از دست دادم. اما همان شب، مبلغی حدود ۲۸۸ میلیون تومان که قبلاً از دست داده بودم، به من برگشت. با خودم گفتم: «خرافاتی نشویم! نگو این پول به‌خاطر هزینۀ امشب برای کنگره است.

سال بعد، اولین سودم از گلریزان را اعلام کردم. سال بعدش، ۴۲۰ میلیون تومان در حسابم بود و خدا می‌داند چطور ۴۰۰ میلیون آن را نقد کردم. 
حسابِ کنگره با بیرون فرق دارد. منِ امیرحسین، اولش سخت باور می‌کردم که این «دیده بان‌ها» چه چیزی را کشف کرده‌اند. وقتی شالِ سفیدِ دیدبان را می‌بینی، یعنی او تزکیه و پالایش روحی کرده است. این برای من قوتِ قلبی بود که من هم می‌توانم به آن جایگاه برسم. باید قدردان چنین افرادی باشیم. 

همیشه با خودم تکرار می‌کنم: «ناامیدی نباید به سراغم بیاید.» استاد امین در سی‌دی «ساختار درون» می‌گوید: ترس، ناامیدی و منیت پشتِ سر هم می‌آیند و پشتِ هم را خالی نمی‌کنند. اگر ترس را از بین ببری، منیت می‌آید و اگر منیت برود، ناامیدی خودش را نشان می‌دهد. به نظر من، ناامیدی از همه قوی‌تر است؛ چون مانند نیرویی است که می‌تواند یک شهر را روشن کند، اما اگر تسلیم شوی، این انرژی را از تو می‌گیرد و نابودت می‌کند. 

همیشه این شعر مولانا را دوست دارم: 


*«هله، ناامید نباشی که تو را یار براند* 
*گرَت امروز براند، نه که فرداَت بخواند* 
*در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آنجا* 
*ز پس صبر، تو را او به سرِ صبر نشانَد...»* 

ناامیدی مثل لشکری پنج‌هزارنفره است. ما در میان هشتاد میلیون نفر انتخاب شده‌ایم. من چهار سال است به جوانانِ درگیر اعتیاد مشاوره می‌دهم. اجازه نمی‌دهم ناامیدی بر آن‌ها چیره شود. 

مولانا می‌گوید: 
*«نَکَه قصاب به خنجر چو سر میش بُبُرد* 
*نهَلَد کشتهٔ خود را، کِشَد آنگاه که کشانَد* 
*چو دم میش نماند، ز دم خود کندش پر* 
*تو ببین دمِ یزدان به کجاهاَت رسانَد...»* 

این اشعار به ما یادآوری می‌کند که حتی در تاریک‌ترین لحظات، امیدوار باشیم. 

نشان ۹۰روز رهایی مسافر عباس راهنما مسافرمحمدلژیون یکم


عکس و تایپ : مرزبان خبری

ارسال خبر : مسافرامیرحسین

نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .