قدرت مطلق را سپاس، که در واپسین لحظههای سفر دوم و در حال نوشتن سی، سیدی باز هم فرصتی برای من ایجاد شد تا از دل خودم برای کنگره۶۰ بنویسم. مکانی که به معنا واقعی وادی چهاردهم در آن هویداست و جز مهر و محبت چیزی به دست نخواهی آورد. روزها و روزگاری تاریک پشتسر گذاشتم، در اعماق تاریکیها و از همه جا بیخبر بودم. امروز که واقعیتهای زندگی برای من تا حدودی آشکار شد، میخواهم برای وجود این مکان مقدس خداوند را شکر گویم و دعاگو استاد دژاکام، استاد بیبدیل همعصر خودمان که افتخار داشتم از آموزهها و جهانبینیشان درسها بگیرم هستم، چه در کنگره بمانم و چه نمانم هیچگاه نمیتوانم جبران آزادی خود و رهایی مسافرم را کنم، بیتردید میتوان گفت؛ امواتی بودیم که در کنگره احیاء و زنده شدیم. تا همیشه قدردان وجود این معجزه در زندگیام خواهم بود، تا هر چه در توان دارم سعی میکنم پیام کنگره را به افراد خواهان رهایی برسانم و دلگرمی بدهم به تمام مصرفکنندگان و خانوادههای مظلوم آنان که چه از روی دلیل و چه بیدلیل گرفتار این بلا خانمانسوز شدند، این مژده را بدهم که در کنگره۶۰ پرونده اعتیاد بسته شد و با خیال راحت جسم و روان خودشان را رها کنند و با خیالی آسوده در کنگره۶۰ سفر کنند، سفری بیخطر که کافی است با تلاش و همت خودشان به سرمنزل امن برسند و ایمان بیاورند که آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهیست.
نویسنده: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
ویراستاری: همسفر فاطمه (نگهبان سایت)
ارسال: همسفر عطیه (دبیر سایت)
نمایندگی همسفران نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
65