جلسه پنجم از دور دوازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی ایران کنگره۶۰ با استادی مسافر هوشنگ، نگهبانی مسافر بیژن و دبیری مسافر مهرداد با دستور جلسه " هفته دیده بان" یکشنبه 21 اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
.jpg)
سلام دوستان، هوشنگ هستم، یک مسافر.
پیش از مشارکتم، لازم میدانم از راهنمای عزیزم، آقای وهاب، صمیمانه تشکر کنم که این فرصت ارزشمند را دوباره در اختیارم گذاشتند تا بتوانم در این جایگاه حضور داشته باشم، آموزش ببینم و خدمت کنم.
نخست، میخواهم به مرزبانان دوره قبل خسته نباشید بگویم و از زحماتشان قدردانی کنم، و همچنین به مرزبانان جدید تبریک عرض کنم. در کنار آن، برای مرزبانان همسفران نیز همین پیام را دارم؛ قدردانی از عزیزان پیشین و تبریک ویژه به عزیزانی که به تازگی این مسئولیت را پذیرفتهاند، بهخصوص که همسفر خودم نیز افتخار مرزبانی را یافته است.
دستور جلسهی این هفته، هفته دیدهبان است. آقای مهندس میفرمایند: «دیدهبانها ستونهای کنگره هستند.» ما میدانیم که اساس هر ساختمانی پی آن است؛ همانگونه که مهندس دژاکام پایهگذار کنگره هستند، دیدهبانان نیز ستونهای استوار آن بهشمار میروند.
همانطور که آقای مهندس اعلام کردهاند، دیدهبانان در این دو هفته باید از تمام ۱۳۰ شعبهی کنگره در سراسر کشور بازدید کنند. این وظیفه بزرگ، تلاش، وقتگذاری، و دوری از خانواده را میطلبد و باید به این خدمت عظیم آنان احترام گذاشت. دیدهبان نمایندگی ما جناب آقای حکیمی هستند، انشاءالله این هفته به جمع ما میپیوندند و از ایشان قدردانی خواهیم کرد.
در ادامه، میخواهم دربارهی سیدی "تاریکی" از استاد امین مشارکت کنم. این سیدی برای من بسیار جذاب و آموزنده بود. انسان تا سختی نکشد، قدر آسایش را نمیداند؛ تا تاریکی را نبیند، روشنایی را درک نمیکند. کسی که زندگیاش همیشه روی روال باشد و رنجی نکشیده باشد، درک درستی از راحتی نخواهد داشت. مثلاً وقتی برق قطع میشود و دوباره وصل میگردد، شادی ما از بازگشت نور مثالزدنی است.
استاد امین در این سیدی میگویند: «فرزندانتان را با خود سر کار ببرید و کار کردن را به آنها بیاموزید.» من وقتی هفت یا هشت سالم بود، در کنگره طی میکشیدم. یا وقتی به شرکت محل کار آقای مهندس میرفتیم، با پسر داییام فیوز میساختیم. این خاطرات برایم بسیار شیرین و آموزنده بود. استاد امین به ما درس زندگی میدهند. همهی سخنانشان از وادی اول: تفکر آغاز میشود.
من خودم را مثال میزنم؛ اگر روز اول تفکر کرده بودم، شاید زندگیام به این شرایط نمیرسید و به نقطهی صفر نمیافتادم. اما خدا را شکر میکنم که به کنگره آمدم، به خود تکیه کردم و توانستم وسیلهای برای کار تهیه کنم و از طریق آن زندگیام را تأمین کنم. امروز افتخار میکنم که سرباز کنگره هستم و از این آموزشها بهرهمند شدهام.
من ۶۲ سالهام و حدود ۴۰ سال درگیر اعتیاد بودم. شاید ظاهر زندگیام بد نبود، اما حقیقتاً بلد نبودم چگونه زندگی کنم. آقای مهندس میفرمایند دیدهبانها ستونهای کنگرهاند و ۲۵ یا ۲۶ سال است که بیوقفه خدمت میکنند، قوانین کنگره را تدوین میکنند و مسیر را برای ما روشن نگاه میدارند.
راهنمای عزیزم، آقای وهاب، میگویند: «اگر قوانین کنگره را رعایت کنیم، بهترین نوع زندگی را تجربه خواهیم کرد.» زندگی یعنی با مردم خوشرفتار باشیم، دوربین نگاهمان را به سمت خود بگیریم، در کار دیگران دخالت نکنیم. اینها همه آموزشهاییست که از آقای مهندس، دیدهبانان و راهنمایان آموختهایم.
راهنماها از زندگی خود میزنند تا به ما آموزش بدهند؛ آنها هر هفته، از راههای دور میآیند، گاه زودتر از ما در شعبه حاضر میشوند، در حالیکه ما که تاکستانی هستیم، دیرتر میرسیم. دیدهبانان سالهاست که در کنگره حضور دارند؛ آنها سربازان واقعی آقای مهندساند. وقتی دیدهبانمان، آقای حکیمی، به اینجا میآیند، باید قدرشناسی کنیم، حتی با نشستن صحیح و مؤدبانه در جلسه.
من به سخنان آقای حکیمی با دقت گوش کردهام؛ صحبتهایشان همواره پُرمحتوا و الهامبخش بوده است. انشاءالله این بار هم بیایند و با گفتارشان ما را به سمت روشنایی هدایت کنند.
از اینکه به صحبتهای من گوش دادید، سپاسگزارم.
جلسه راهنمایان تازواردین نمایندگی
.jpg)
لژیون ویلیام راهنما مسافر جهان
.jpg)
لژیون ویلیام راهنما مسافر حامد
.jpg)
.jpg)
مرزبان کشیک: مسافر رضا
تایپ، عکس: مسافر وحید لژیون چهارم
ارسال وویراستاری : مسافر محمد لژیون یکم
نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
202