هفتمین جلسه از دور هفدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» با استادی دکتر رضا و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر محمدعلی در روز جمعه 98/5/18 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان دکتر رضا کارگشا هستم پزشک و mph سیاستگذاری سلامت و تقریباً هشت سال هست که با کنگره مشغول همکاری هستم و مؤسس و مسئول کلینیک اهورا در اسلامشهر هستم.
دستور جلسه امروز از فرمانبرداری تا فرماندهی هست که بسیار مهم میباشد و به نظر من چهارده وادی که در کنگره بحث میشود به نحوی میشود آنها را در این دستور جلسه دید. اولین بحثی که مطرح میشود این است که تعریف فرمانبرداری چی هست و تعریف فرماندهی چه هست. تعریف فرماندهی این هست که ما این قابلیت و قدرت را به دست بیاوریم که به نیروهای درونی خودمان مسلط باشیم و این نیروها تحت کنترل ما باشند. قطعاً هر فردی نیروها و قدرتهای مختلفی را در درون خودش دارد که بایستی تلاش کند که در هر حوزهای آن تسلط و آگاهی و کنترل را بر قدرتهای درونی داشته باشد و بتواند آنها را هدایت کند. یکی از ابزارهایی که باعث میشود ما یک فرمانده خوب باشیم یا در حوزه فرماندهی بتوانیم درست عمل کنیم این است که توانمند باشیم، یا اینکه کارها را به شکل درست خودش انجام بدهیم، بر اساس دانایی مؤثر انجام بدهیم، اگر توانستیم کارها را بر اساس دانایی مؤثر انجام بدهیم، به شکل درست انجام میشود؛ و این باعث افزایش اعتمادبهنفس در ما میشود؛ اما افراد و خصوصاً افرادی که به اعتیاد گرفتار هستند به نحوی حواس آنها زنگار گرفته است و قابلیت تمیز ارزش و ضد ارزش برای آنها وجود ندارد.
زمانی که فردی وارد ساختار کنگره میشود، با وارد شدن به لژیون تحت فرمان راهنمایی قرار میگیرد که قبلاً این سفر را طی کرده است و تحت تعالیم راهنما قرار میگیرد و عملاً در طول دوران سفر این وظیفه را راهنما دارد که حواس فرد را که زنگار گرفته است را عاری از زنگار کند که فرد بتواند به آن قدرت تمیز ارزشها را از ضد ارزشها داشته باشد. هدف از آموزش مسائلی که در کنگره مطرح میشود این است که فردی که در نادانی و جهالت هست به مرحله دانایی خصوصاً دانایی مؤثر برسد. این با تعالیم کنگره امکانپذیر است. عملاً کمک راهنما چراغی میشود برای فرد که بتواند مسیر درست را از نادرست تشخیص بدهد؛ و بیاید بر نیروهای درونی خودش مسلط شود، به دانایی مؤثر برسد و بتواند نیروهای ازدسترفته درونی را یا نیروهایی که مستهلک شدند و قدرت آنها ازدسترفته و تحت تسلط نیستند را بازیابی کند. فرمان، دستوری است که یا از طریق عقل صادر میشود یا از طریق پیامبر درونی یا پیامبر بیرونی صادر میشود. ما بایستی فرمان را برداریم و اجرا کنیم. یا فرمان عقل را و یا فرمانده ای را که انتخاب کردهایم با تلاش کوشش اجرا کنیم تا بتواند ما را به مسیر هدایت کند و به مقصد و هدف برساند؛ اما چه بحثی را بایستی داشته باشیم که ببینیم که یک موضوعی فرمان به سمت ارزشها است یا ضد ارزش، معمولاً صحبتی که انجام میشود این است که امور مثبت و فرمان درست به همان اندازهای که از ما کار میخواهد به ما هم پاداش میدهد و پاداش بعد از انجام فرمان به ما داده میشود؛ اما در موردبحث ضدارزش و فرمانهای منفی اول پاداش داده میشود و بعد کار خواسته میشود. در ازای پاداشی که داده میشود ممکن است دو برابر پاداش انجام کار منفی خواسته شود.
نکتهای که وجود دارد این است که اگر مسیر حرکت ما به سمت ضدارزشها باشد، قطعاً دروغگویی، غیبت و مسیر انحرافی پیش روی ما قرار خواهد گرفت؛ اما در کنگره 60 با وجود آموزشها و کمک راهنماها عملاً چراغی روشن میشود و مسیر روشن میشود و آرامآرام فرد حرکت میکند، آموزشها را میگیرد و به دانایی مؤثر میرسد و این حرکت مسیری به سمت ارزشها است و فرد را به جایگاه فرمانده ای میرساند. این حرکتی و ساختار منظمی که در کنگره 60 وجود دارد به شکل متد که شخص بعد از ورود به کنگره سه جلسه اول را که پشت سر میگذارد با انتخاب خودش در سیستم آموزشی قرار میگیرد و در طول این یازده ماه هم در قسمت جهانبینی آموزشهای لازم را کسب میکند و هم سیستمهای جسم رو به ترمیم میرود و به طبع روان هم به تعادل میرسد. در طول این یازده ماه فرد باید فرمانبردار باشد تا به فرماندهی برسد. ممنون هستم. امیدوارم در مشارکتها حضور فعال داشته باشید.
سلام دوستان بهاره هستم مسافر:
کسی که مصرف مواد دارد از روی لذت طلبی و سرخوشی نیست؛ برای اینکه بتواند راه برود، صحبت کند، حرکت کند، کارهای خودش را انجام بدهد مصرف میکند و این یعنی از دست دادن اختیار خودش و فرمانده ای شهر وجودی خودش. کسی که مصرفکننده مواد هست فرمانده ای خود را در دست نیروهای شیطانی و منفی قرار میدهد. در کنگره 60 چیزی بهعنوان خودفرمانی وجود ندارد. در کنگره 60 ما باید کاملاً فرمانبردار راهنما باشیم و تمام دستورات او را اجرا کنیم و اگر غیرازاین باشیم برمیگردیم به حالت اول و در همان تاریکی قرار میگیریم. برای رسیدن به یک فرماندهی خوب باید فرمانبردار خوبی باشیم و این را کنگره 60 بهخوبی آموزش داده است. ممنون از وقت مشارکت.
سلام دوستان دکتر مجید هستم یک مسافر:
عرض ادب و صبح بخیر دارم خدمت همه همکاران دوستان. مبحث فرمانبرداری و فرماندهی یک مبحث لازم و ملزوم هست. آموزش گرفتن خواسته بنیادی افراد است. در جهان هستی ما نمیتوانیم کسی را ببینیم که بدون آموزگار به چیزی دست یافته باشد. هر فرد موفقی را میبینیم در پناه یک آموزگار و استاد آموزش گرفته است. ضربالمثلی است که اگر از آموزگار آموختی که آموختی وگرنه از روزگار درس میگیری. اگر انسان فرمان را قبول کند میتواند به تعالیم برسد. در بطن جامعه هم ما این مسئله را داریم افراد موفقی که بازار میگویند، این از شاگردی به استادی رسیده است. از کف بازار شروع کرده. در کنگره 60 شخص با هر دانشی، با هر مهارتی، با هر هنری، با هر درجه شغلی در جامعه در کنگره 60 بیمار شناخته میشود و باید اینها را پشت در کنگره بگذارد و خودش را آماده آموزش دیدن کند، چراکه در رابطه با درمان اعتیاد نیاز به آموزش تخصصی دارد. ممنون که به عرض بنده گوش دادید.
سلام دوستان پروانه هستم یک همسفر:
از فرمانبرداری تا فرماندهی یک قانون است. فرمانبرداری هم در صور آشکار است و هم در صور پنهان در صور آشکار یعنی اینکه ما مثلاً به چشم خودمان فرمان بدهیم که نگاه کند و یک فرد سالم فرماندهی جسم خود را در اختیار دارد و هر زمان که اراده کند میتواند بخوابد، غذا بخورد و کارهای دیگرش را انجام بدهد؛ اما فردی که دچار اعتیاد میشود، فرماندهی درون خود را از دست میدهد و از نظر صور آشکار و صور پنهان دچار اختلال میشود. اگر بخواهد از این نقطه خارج شود و به زندگی عادی برگردد بایستی یک موضوع را مدّ نظر قرار دهد آنهم فرمانبرداری خوب است. دستوراتی که کنگره میدهد را کاملاً اجرا کند که همه حول محور درمان است. متشکرم.
سلام دوستان علی هستم یک همسفر:
نکتهای که به نظر من رسید تسلیم بودن در کنگره 60 است؛ یعنی هر کس که به کنگره وارد میشود باید سابقهای را که داشته هر دانشی که داشته را باید از دهانش پاک کند و خود را کاملاً در اختیار راهنما بگذارد و فرمانبرداری کند تا موفق شود. در غیر این صورت هر دخالت و یا دخل و تصرفی بخواهد در این مسیر انجام دهد موفق نمیشود. بعد از آموزش گرفتن در طول یازده ماه میتواند خودش نیز به دیگران کمک تا موفق شود. ممنون از وقتیکه به من دادید.
سلام دوستان دکتر اعظم هستم همسفر:
من امروز صبح به خاطر جای پارک زودتر میآیم، رفتم بالا جایگاه خانواده را دیدم، بهقدری حال خودم خوب شد که تعجب کردم. دیدم یک مادر و پسری دارند باهم تنیس بازی میکنند؛ و این صحنه را دیدن در کنگره نشان میدهد که عمق کار در کنگره انجام میشود نه بهصورت ظاهری و مقطعی، افراد بهصورت درازمدت تحت آموزشهایی قرار میگیرند که حالشان خوب شود؛ مادری که سه فرزند دارد و با فرزند وسط خودش دارد در یک زمان طولانی تنیس بازی میکند، نشان میدهد که در یک حالت پایدار روحی است و آنها داشتند صحبت میکردند که از الآن اگر تمرین کنند به مسابقات پاییز و زمستان میرسند و در آن زمان باد میوزد و ممکن است نتوانند مسابقات را برنده شوند، برای خود من این واقعاً زیبا بود چون به این سن، من خودم همچنین چیزی ندیده بودم که مادر و پسری در مورد این مسائل به زیبایی صحبت کنند و این هنر کنگره 60 است و امیدوارم ما هم بتوانیم مثل کنگره عمل کنیم. دوستان به زیبایی صحبت کردند، برای اینکه فرمانده باشیم در هستی قانون سادهای است که باید فرمانبردار باشی و به پیشرفتی برسی، این نیست که سریع به نتیجه برسی برای اینکه فرمانده باشی باید گوشبهفرمان باشی، حرفگوشکن باشی و باید آموزش بگیریم و به دانایی مؤثر برسیم، بدانم و به آنچه میدانم عمل کنم. ممنون.
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
ممنون از وقت مشارکت. من وقتی وارد کنگره شدم یاد گرفتم که هیچ نمیدانم و بعد کمکم شروع کنم، من در مقطع پیشدانشگاهی تدریس میکردم، گروه رئیس مدرسه، معاون و من هم که مشاور مدرسه بودم، همه بعد از ساعت کاری باید شروع به مصرف میکردیم. آقای مهندس وقتی بیدار شدند باعث بیداری ما گردیدند که این بیداری ادامه دارد، در کنگره خیلی از انسانها آمدند و رها شدند و این روند ادامه دارد، من لیسانس خودم را تغییر دادم و روانشناسی خواندم و ندانی را یاد گرفتم و امروز بهجایی رسیدیم که کلینیکها شدهاند بازوهای درمانی کنگره 60. پزشکان از شهرهای مختلف میآیند و ارزش قائل میشوند برای رهجوها. بسیار خوشحال هستم که در حال خدمت هستم و من سعی کردم که فرمانبردار باشم تا بدانم و طی طریق کنم و امروز در خدمت شما باشم. خیلی ممنون.
سلام دوستان لیلی هستم همسفر:
در رابطه با از فرمانبرداری تا فرماندهی مسئلهای است که من اگر در وجود خودم و در صور پنهان نتوانم فرماندهی خودم را به دست بگیرم، در بیرون هم نمیتوانم. وقتی انسان از صراط مستقیم خارج میشود و حسهایش آلوده میشود، آن فرماندهی وجود خود را از دست میدهد، بنابراین در بیرون هم نمیتواند خیلی فرماندهی کند. لازمه فرماندهی این است که انسان تغییر مسیر دهد وارد صراط مستقیم شود، فرمانبرداری کند تا تغییرات در او اتفاق بیافتد. در کنگره جایگاه راهنما خیلی بالاتر از جایگاه رهجو قرار دادهشده به دلیل اینکه باید آن اختلاف ارتفاع به وجود بیاید و آن علم و دانش راهنما بتواند به رهجو سرازیر شود بنابراین رهجو بسیار به راهنمای خودش احترام میگذارد، آن را بالاتر از خودش میداند، حتی اگر ازنظر جایگاه علمی، اقتصادی پایینتر باشد ولی میداند که راهنما درزمینهٔ درمان اعتیاد از او بالاتر است و باعث میشود که فرد اعتماد کند، فرمانبرداری کند و به درمان برسد. ممنون از وقت مشارکت.
سلام دوستان دکتر مهین هستم یک همسفر:
من پزشک درمانگر کلینیک ماکان شهریار هستم، در این هشت سالی که من با کنگره همکاری داشتم بیشترین علاقه من به این درس بوده، از فرمانبرداری تا فرماندهی، افرادی که برای درمان مراجعه میکنند، راهنما انتخاب میکنند و اگر رهجوها خود کاملاً به تعالیم راهنمایان گوش کنند و فرمانبرداری کنند به درمان میرسند. خیلی خوشحال هستم و ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
مهندس فرمودند:
سلام دوستان حسین هستم مسافر: عزیزان هنگام مشارکت اسم کلینیک خودشان را ببرند. متشکرم.
سلام دوستان دکتر محسن هستم یک همسفر:
من از کلینیک نیک گستر شهریار در خدمت شما هستم و حدود سه سال است که با کنگره 60 همکاری میکنم، در مورد این دستور جلسه چند نکته به ذهن من رسید که از فرمانبرداری تا فرماندهی همیشه یک طول زمان وجود دارد اینطور نیست که یک نفر یکشبه از فرمانبرداری به فرماندهی برسد و گام اول مدتزمان حداقلی است که در کنگره 60 برای سفر اول در نظر گرفتهشده است. مطلب دیگر این است که در این مدت آموزشهای لازم را ببیند که بتواند به درجه فرماندهی ارتقاء پیدا کند. مسئله دیگر اینکه در کنگره راهنماها فقط روی بحث درمان دستور میدهند و مسائل مربوط به آن و نکته دیگر که عزیزان اشاره کردند، تسلیم راهنما شدن است که به فرمان دادن و فرمان بردن اشاره کردند و شخص باید با رضایت کامل تسلیم راهنما باشد تا به درمان برسد. ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
سلام دوستان سحر هستم یک همسفر:
با توجه به دستور جلسه این هفته، یک رهجو باید درست سفر کند، تا بتواند فرماندهی روح و جسم خود را به دست بیاورد؛ اما بیماران کلینیک خودمان فقط میآیند دارو میگیرند و میروند و هیچ تعادلی روی خودشان ندارند، اما رهجوهای کنگره با توجه به جلساتی که میروند و سیدیهایی که مینویسند بعد از اتمام سفرشان این تعادل را به دست آوردند و اینها را مدیون آموزشهای کنگره 60 هستند. ممنون از اینکه به من وقت مشارکت دادید.
سلام دوستان دکتر محمد هستم یک همسفر:
من پزشک مسئول فنی از مرکز ندای سلامت از منطقه پانزده تهران هستم که حدود سه سال است با کنگره 60 همکاری میکنم. برای شروع یک کار یا پروژه جدید باید اول اطلاعات کافی داشته باشیم. در بعضی از حوزهها همه آدمها در هر حوزهای خود را صاحبنظر میدانند و ورود میکنند. فکر میکنم در حوزه پزشکی درزمینهٔ اعتیاد تقریباً میشود گفت همه میخواهند ورود کنند و اظهارنظر کنند و در اینجا مشکل پیش میآید بهواقع، تجربه نشان داده است برای ورود به درمان اعتیاد و حصول نتیجه باید یک روش مستمر و مستند و تجربهشده قبلی را درواقع پیگیر شد و این برمیگردد به نوع آموزش؛ اگر اعتماد کامل به انجام کار نباشد نمیشود رسید به نتیجه و اگر اعتماد پیدا کردیم و شروع کردیم مستلزم این هستیم که کاملاً فرمانبرداری کنیم از کاری که تجربهشده و نتیجه را نشان داده است. ممنون.
سلام دوستان الهام هستم همسفر:
از کلینیک انصار رباطکریم. کنگره 60 رویکرد درمانش روی اضلاع مثلث درمان: جسم، جهانبینی و روان بهطور همزمان است، هرگونه فاصلهای بین اضلاع این مثلث باعث میشود که فرماندهی در سایر بخشها دچار آسیب بشود. وقتی یک فرد، مصرفکننده مواد مخدر میشود درواقع فرماندهی را در همه بخشهای زندگی خودش از دست میدهد و درواقع مواد هست که برای فرد تصمیم میگیرد. افرادی که برای درمان وارد کنگره 60 میشوند باید هرچه را میدانند پشت در کنگره بگذارد و فقط فرمانبردار باشد تا بتواند فرماندهی همه بخشهای زندگی مخصوصاً جسم خود را به دست بیاورند و لایق باشید برای زندگی کردن. متشکرم.
جناب مهندس
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
از دکتر رضا تشکر میکنیم جلسه خوبی برگزار کردند. ایشان را تشویق بفرمایید.
یکی به دیگری گفت فرزند خود را نصیحت کن، پاسخ داد، اگر دیدمش چشم. حالا وقتی میخواهیم به کسی آموزش بدهیم یا بخواهیم فردی را درمان کنیم اولین شرط آن این است که شخص هرچه شما میگویید بپذیرد، اگر بگویید این دارو را بخور بگوید چشم، دوتا شب بخور، بگوید چشم، این ساعت بخور باید اینها را بپذیرد وگرنه درمان نمیشود، حالا در کنگره هم همین است. اولازهمه حوزه فرماندهی و فرمانبرداری چهارچوب موضوع خاص است، مثلاً در پادگان مسائل خاص نظامی؛ در همان حوزه مسائل نظامی شخص فرمانبردار است دیگر در مسائل خانوادگی فرد مسئله فرماندهی مطرح نیست. در کنگره 60 هم فرماندهی و فرمانبرداری در چهارچوب اعتیاد است؛ ولی در چهارچوب مشاوره خانواده نیست، در چهارچوب ازدواج و طلاق نیست. در چهارچوب سرمایهگذاری، تجارت، کارهای اقتصادی نیست، در چهارچوب مسائل دوستی نیست. این فرمانبرداری است. فرماندهی یک موضوع دارد. باید موضوع کاملاً مشخص باشد. در کنگره 60 برای اینکه فرد به درمان برسد، باید: 1- پذیرش داشته باشد،2- باید تسلیم باشد در موضوع درمان یعنی بداند که نمیداند چون مصرفکنندهها مشکلشان این است که میگویند ما همهچیز میدانیم تا حالا صدبار ترک کردم، پنج بار ترک کردم. این حرف غلطی است، اگر تو همهچیز بلدی چرا الآن معتاد هستی، اگر همهچیز بلدی چرا الآن مصرفکننده هستی، دلیل اینکه الآن مصرفکنندهای یعنی بلد نیستی، پس باید تسلیم باشید. شما دکتری فیزیک اتمی هستی، سرمایهدار هستی، تاجر هستی، سید هستی، حاجی هستی، هرچه هستی، اینها به درد درمان نمیخورد، هر تخصصی که داری، بنابراین شما درزمینهٔ درمان اعتیاد هیچ صلاحیتی نداری و باید تسلیم محض باشید، هر چه میگویند بگویید چشم، اینجا باید آن شاخه شکسته شود. اگر شاخه شکسته نشود، شما نمیتوانید، بنابراین این در پایه و اصل و اساس کار است که کنگره 60 روی آن خوب صحبت میکند، حتی اگر مشارکت میگذارد که از فرمانبرداری تا فرماندهی به این دلیل میگذارد که آقا شما باید فرمانبردار باشی؛ اگر فرمانبردار خوبی باشی شما فرمانده خوبی میشوی. خوب این طبیعی است، خودمان هم آزمایش کردیم دیگر، یک نفر را میگذارد وزیر دادگستری یا کشور یا وزیر راه اصلاٌ نمیداند که راه چی هست و یکی را میگذارند وزیر راه اول کارمند جزء وزارت خانه بوده و آمده تحصیل هم کرده، لیسانس هم گرفته، دکتری هم گرفته، مدیرکل بوده، ... میآید میشود معاون وزیر تا میشود وزیر، او بلد است چکار کند، چون آموزش را دیده، او فرمانده خوبی میشود چون فرمانبردار خوبی بوده است. پس کسی که میخواهد فرمانده خوبی باشد تا فرمانبردار نباشد، نمیتواند فرمانده خوبی باشد و باید چهارچوب موضوع هم مشخص باشد؛ بنابراین موضوع فرماندهی در کنگره 60؛ در مسائل خانوادگی افراد، دخالت نمیکند، در مسائل تجاری، بازرگانی، عاطفی، احساسی، دخالت نمیکند فقط در چهارچوب اعتیاد است.
مسئلهای در اعتیاد داریم میگویند، اعتیاد یک بیماری مولتی فاکتور است، این را در تمام همایشها میگویند، این حرف، حرف بیمعنی است؛ باید مشخص کنید مولتی فاکتور یعنی چه، منظور از مولتی کدام است؟! این یک مسئله. مسئله دیگر اینکه؛ دفعه قبل هم گفتم اینکه میگویند راههای درمان متعدد است و هر کس باید بر اساس شغل خودش راه درمان خود را انتخاب کند! این هم یک حرف بیمعنی است. من باید انتخاب کنم که با B2 میخواهم درمان شوم، یا با متادون درمان شوم، یا با ماتریکس درمان شوم یا ... این حرف حرف درستی نیست، دفعه قبل هم گفتم؛ سلفسرویس، چلوکبابی نیست که! یکی بگوید کوبیده میخواهم، یکی بگوید برگ میخواهم، یکی بگوید خورشت کرفس میخواهم اینطوری که نیست که؛ مریض که برای پزشک مشخص نمیکند؛ پزشک است که باید روش درمان را مشخص کند، متخصص است که باید روش درمان را مشخص کند نه مریض؛ کی تا حالا رسم بوده کسی که قلبش مشکل دارد برای دکتر مشخص کند با چه روشی معالجه کند، مرا با چه بیهوش کن، قلب باز عمل کن، اینطوری عمل کن، آنطوری عمل کن؛ وقتی این مسئله مطرح میشود که ما بدانیم که ما از اعتیاد چیزی نمیدانیم، وقتی از اعتیاد چیزی نمیدانیم، میگوییم، بله هرکسی برمبنای کارش، بر مبنای شغلش، بیاید روش خود را درست کند! اصلاً این حرف حرف درستی نیست. هرکس دوست دارد با روش خاص خودش قلبش را درست کند! اینطور نمیشود که؛ درمان یک حساب دارد، یک کتاب دارد، یک پروتکل درست دارد، نه پروتکل بیمعنی و بینتیجه. پروتکلی که الآن برای شربت O.T گذاشتند، پروتکل واقعاً بیمعنی و نادرستی است؛ در کنگره 60 برای درمان فرد، مصرف از 2/0 سیسی شربت O.T شروع میکنیم تا 5/16 سیسی چطوری به همه 10 سیسی شربت O.Tبدهیم! 10 سیسی نقطه مرگ است؛ 10 سیسی یعنی معادل یک گرم تریاک، یک گرم تریاک نقطه مرگ اعتیاد است. شما هرروز در متادون روزی پانزده نفر اوردوز دارید؛ ولی در O.T ما اوردوز نداریم چون در کنگره 60 مبنا را از روز اول طوری چیدیم که به آستانه مرگ نروند. خوب شربت تریاک را کسی بخورد که عادت نداشته باشد، منجر به مرگ او میشود در مرحله بالا است. اینها ابتداییترین چیزها در مرحله درمان است. شما میتوانید دو تا سؤال از مریض بپرسید که چقدر تریاک مصرف میکنید؟ میگوید من نیم گرم میخورم، میگوید خوب اگر نیم گرم بخوری معادل پنج سیسی شربت تریاک است پس باید پنج سیسی شربت تریاک بخوری. میگوید آقا من نیم گرم تریاک میکشم، میگوید نیم گرم تریاک کشیدنی معادل نیم سیسی شربت تریاک بخوری جواب تو را میدهد. دیگری میگوید آقا من یک گرم تریاک میخورم میگوید یک گرم تریاک خوردنی معادل ده سیسی شربت تریاک است. دیگری یک و نیم گرم تریاک میخورد او باید پانزده سیسی شربت تریاک بخورد در روز. اینها باید مشخص شود، ما در قسمت درمان اعتیاد ازنظر علمی هیچچیز نداریم؛ دستمان کاملاً خالی خالی است. تمام بزرگان ما دارند آموزش میدهند در حوزه اعتیاد؛ هیچکدام از روشها به اعتقاد من درست نیست، همه غلط است، همه لاطائلات است چون به درمان نمیرسد، به کدام درمان رسیدیم ما؟ من روز چهارشنبه صد و شصت نفر رهایی دادم. صد و سیودو نفر مال مواد بود، حدود بیستوسه چهارتا مال سیگار بود، سه چهارتا هم مال همسفران بود، همسفران همه باید آموزش ببینند، وارد سفر دوم شوند؛ و اینها کسانی هستند که درمان کامل شدند و برگشت اینها حداقل است و نود درصد روی درمان میمانند. بنابراین پزشکی هم که میآید اینجا، چه روانشناس که گفتهام روانشناسان باید حتماً خلاصه گزارش سی دی را که گوش کردند بنویسند، سی دی وادی اول، هفته اول، وادی دوم هفته دوم و گزارش خود را بدهند بابک امضاء کند، آنها هم باید آموزش بگیرند، بقیه هم همینطور.
اگر بپذیرند که واقعاً از اعتیاد آنچنانکه دارد پیش میرود، اطلاعات را موردبررسی و تجزیه قرار دهند، با یک زاویه دیگر نگاه کنند، به آن علم و دانش میرسند. ما هم کارمان این است که میخواهیم این علم و دانشی را که پیدا کردیم با شما به اشتراک بگذاریم. اگرنه روی این فکر نکنند و بخواهند روی همان قضیه باشند، نه؛ به نتیجه نمیرسند. چون ظرف گذراندن ده جلسه ظرف ده روز، روی اعتیاد بخواهید فکر کنید دوره آموزشی دیدهاید، متخصص شدهاید، نه اصلاً از این خبرها نیست؛ شما هر دوره تخصص در پزشکی بگیرید، چهار سال، پنج سال طول میکشد، روانپزشکی بگیرید، پنج سال طول میکشد، در مو بگیرید، در کلیه، در چشم، در ابرو 4 سال، 5 سال طول میکشد، چطور در حوزه درمان اعتیاد ظرف دو هفته همه مطالب را یاد میگیرید؛ برای همین است که یکچیزی درآوردند به نام ماتریکس که من اصلاً خندهام میگیرد چه کسی این را درست کرده، یعنی چه؟ شما چطور میتوانید یک بیمار را درمان کنید، بدون استفاده از دارو؟ درست مثل تعمیر ساختمانی است که میخواهید ساختمان را بدون استفاده از مصالح تعمیر کنید. خوب یک مصرفکننده شیشه، تمام سیستم عصبیاش؛ دوپامینش، انکفالینش، سروتونینش بههمریخته است چطور شما میخواهید با حرف او را درست کنید؟ مگر با حرف درست میشود؟! چند نفر را درست کردهاید تا حالا؟
این فرمانبرداری تا فرماندهی در تمام قسمتها است؛ در یک لژیون هم همینطور است؛ اینجا ممکن است، چهار سال بیاییم، برویم و بخواهیم به همان مسائل خودمان باشیم، انسان اگر فرزانه باشد، نگاه میکند که آقا اینها چکار کردند، چکار دارند میکنند. ما آمدیم میخواهیم آن اطلاعات و دانشی که داریم را به اشتراک بگذاریم و در اختیار همه قرار دهیم؛ اینجا هم باز دومرتبه فرمانبرداری و فرماندهی است که آیا تسلیم این قضیه میشود؛ که فرا بگیرد یا نه. ما میرویم در قسمت کلینیکها بعضیها میگویند روانشناسها بیایند اینجا که فقط بیایند اسمش اینجا باشد در لیست. خوب ما قبول داریم بهزور هم شده ما میگوییم سیدیها را باید بنویسید، آموزش را ببینید، بنابراین منظور من این است که فرمانبرداری، فرماندهی در این قسمت هم هست؛ منیت، ضد آموزش است. اگر کسی گرفتار منیت شود دیگر آموزش پذیر نیست؛ در مسافران هم همینطور است، اگر کسی بیاید بخواهد وارد پروسه درمان شود، بگوید نه و من من کند او اصلاً آموزش پذیر نیست، در هر رشتهای، در هر مقامی در هر جایگاهی وقتی، من باشد او آموزش پذیر نیست. نگاه کنید، شک کنید؛ تا از کفر نگذری به ایمان نمیرسی؛ تا از شک نگذری بهیقین نمیرسی؛ اول باید کافر بشوی تا به ایمان برسی، باید از کفر بگذری، باید از شک بگذری، باید به من شک کنی، به D.S.T شک کنی، به خودت شک کنی، به روش درمان شک کنی، به ماتریکس شک کنی، به این دارویی که میگیری شک کنی، به این روشهایی که تحت عنوان علمی نوشته شده شک کنی، اگر به اینها شک کردی از این عبور میکنی و بعد بهیقین میرسی، آن موقع به علم میرسی به دانش میرسی، چون تمام مسائل ما، همش این است که ما بتوانیم یک نفر را به درمان برسانیم؛ اگر ما نتوانیم با همه دانش و اندوختهای که داریم یک نفر را به درمان برسانیم، نه اینکه نکشد، وقتی صحبت از درمان میشود یعنی ما یک نفر هروئینی را که هروئین خود را ترک کرده است؛ بگوییم بعد از ترک هروئینش، در یک انبار هروئین بخوابد یا روزها در یک انبار هروئین زندگی کند و وسوسه هم نشود و مصرف هم نکند و خوابش هم ببرد. من منظورم این است؛ میگوید نه پنج نفر پیش من آمدند و درمان شدند، خیلیها هستند بدون دارو و روش، ترک کردند و بیست سال هم هست ترک کردند خیلیها هستند. الآن همین راهنماهایی که ما میفرستیم پیش شما در کلینیکهای شما، این حرف که میزنم حرف دوری نیست که مصرفکننده تریاک باید در انبار تریاک زندگی کند و مصرف هم نکند، وسوسه هم نشود. این حرف دوری نیست بچههایی که در کلینیک شما آمدند قبلاً تریاک میخوردند، هروئین مصرف میکردند، تریاکی بودند، هروئینی بودند، حالا آمدند در کلینیک آنجا هم پر از شربت تریاک است، گاهی اوقات با مسئولین کلینیک همکاری هم میکنند، شربت تریاک میریزند، کدامیک از آنها وسوسه شدند و برگشت کردند؟! کدامیک از آنها عرق ریختند از سروصورت؟ یکی آمد پیش من گفت من ده سال است، پاکی دارم، گفتم این شربت تریاک است تا گفتم شربت تریاک عرق کرد؟ بلند شد کت خود را درآورد و خیس عرق شد؛ یعنی وقتی یک هروئینی، یک تریاکی، هروئین و تریاک را دید رنگش نپرد، عرق نکند، نفسش به شماره نیافتد، منظور از درمان این است؛ نه اینکه اینجا نرو، آنجا نرو، زمینبازی را عوض کن، توپبازی را عوض کن، یار بازی را عوض کن، با دوستان سابق نرو، آنجایی که قبلاً میرفتی رد نشو، سیخ را نبین، سنگ را نبین، این حرفهای بیمعنی چیست میزنید، وقتی ما راه درمان را پیدا نکردیم از این لاطائلات میگوییم، وگرنه مسئله و مشکلی نیست. پس دلم میخواهد که صبحهای جمعه میآیید اینجا به آن اطلاعات واقعی برسیم و بتوانیم به دیگران کمک کنیم و این فرمانبرداری تا فرماندهی را روی خودتان انجام دهید.
رهایی کلینیکها
نام کلینیک: حامی (اراک)، نام پزشک و کمک راهنما: دکتر احمد، کمک راهنما: مسعود، نام مسافر: آقای سعید، مسافر نیکوتین: آقای ستار.
مسافر سعید، آنتی ایکس مصرفی: شیره خوراکی، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T ، مدت سفر: 12 ماه و بیست روز.
مسافر ستار، آنتی ایکس مضرف: سیگار، داروی درمان: نیکوتین خوراکی
نام کلینیک: انصار (رباطکریم)
نام پزشک و راهنما: خانم دکتر اعظم، روانشناس: خانم الهام، نام مسافر: آقای حسن.
مسافر: حسن، آنتی ایکس مصرفی: شیشه، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T ، مدت سفر: 15 ماه و ده روز.
کلینیک: رهپویان جاوید، نام راهنما: آقای جمشید، نام مسافر: آقای سجاد.
مسافر: سجاد، آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T ، مدت سفر: 11 ماه و 7 روز.
کلینیک: ماکان (شهریار)
نام پزشک و راهنما: خانم دکتر مهین، نام کمک راهنما: آقای مصطفی، نام مسافر: آقایان محسن و علی.
مسافر: محسن، مدت تخریب: 12 سال آنتی ایکس مصرفی: شیشه و قرص B2، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T.
مسافر: علی، مدت تخریب: 6 سال، آنتی ایکس مصرفی: شیره، تریاک، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T.
کلینیک: سحر اشتیاق
نام پزشک: دکتر بهرام، نام کمک راهنما: آقای احسان، نام مسافر: آقای محمد.
مسافر: محمد، آنتی ایکس مصرفی: شیره و تریاک، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T ، مدت سفر: 10 ماه و 29 روز.
رهایی سیگار: نام کلینیک: سحر اشتیاق، نام پزشک: آقای سهند، نام راهنمای سیگار: آقای جعفر، مسافر: سعید روانشناس: خانم مینا.
مسافر: سعید، آنتی ایکس مصرفی: سیگار، شروع سفر: 16 قطعه آدامس نیکوتین.
دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس
نگارنده: مسافر علی شاملو
تهیه و نتظیم: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
1697