اولین جلسه از دوره اول جشنهای هفته دیدهبان، نمایندگی امیرکبیر، با استادی دیدهبان محترم استاد امین دژاکام، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر رامتین، شنبه 20 اردیبهشت 1404 ساعت 17 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان امین هستم یک مسافر به همه عزیزان خوشآمد میگویم و شاکر خداوند هستم که در جمع شما حضور دارم امیدوارم که جلسه خوبی داشته باشیم.
برای نمایندگی امیرکبیر خواست موفقیت در درمان و انسجام خانوادهها را دارم، امیدوارم که گروه همسفران این شعبه هم قدرتمند شود و مسافران این شعبه هم به تعادل و به درمان قطعی دست پیدا کنند.
جشن دیدهبان است و ما هم این سعادت را داریم که در بین افراد کنگره و نمایندگیها حاضر شویم و ترجیحاً نمایندگیهایی که حضور نداشتیم را انتخاب میکنیم؛ اما در این شعبه که به تازگی برای افتتاحیه حضور داشتم به دلیل اینکه دیدهبان رابط این شعبه هستم و برای تقویت و بررسی شعبه دوباره حضور پیدا کردم.
.jpg)
البته من باید بیشتر میآمدم؛ اما در این مدت دائماً درگیر سفرهای استانی هستم. با خود فکر میکردم که من هر چقدر از این مسافرت رفتنها سر باز زدم، هیچکدام حذف نشد همه را حساب کردند و گفتند که حال این تعداد سفر بدهکاری برای مثال پانصد سفر بدهکاری ده سال بیکار بودی اکنون شروع کن.
فکر میکنم طی دو سال گذشته نزدیک به هفتاد سفر رفتم و فقط در این هشت ماه گذشته نزدیک بیستوپنج سفر رفتم و این مسافرت خوب است، جابهجا شدن خوب است، قبل از آن سکون محض بود و بیشتر فکر کردن بود بعدازآن حرکت شد.
وقتی حرکت را تجربه کردم مفهوم سکون رو بیشتر درک کردم. حدود چهار سال پیش من از پلهها که میخواستم بالا بروم، چون مدت زیادی فعالیتی بدنی نداشتم و بیشتر در عالم تفکر و شاعری بودم برایم سخت میشد که از پلهها بالا بروم و فکر میکردم به دلیل کهولت سن است اما بعداً متوجه شدم که به دلیل سکونت است! نه به خاطر کهولت.
زمانی که وارد دانشگاه شیراز شدم داخل دانشگاه یک شیب بسیار زیادی وجود دارد که بسیار نفسگیر است مثل کوهنوردی است و مجبوری که حداقل دو بار از این دره و تپه عبور کنی که من اصلاً سی دی عبور را آنجا متوجه شدم پیوسته رفتم پایین و آمدم بالا تا بالاخره متوجه شدم این پایین بالا رفتنها چقدر خوب است.
.jpg)
در دانشگاه ما طبقه هشتم هستیم بعضی وقتها آسانسور خیلی شلوغِ است و حوصله نمیکنم منتظر بمانم و از پله استفاده میکنم و این خیلی مهم بود که اینها رو انسان در زندگی متوجه میشود .
یکی از کارهایی که دیدهبانها انجام میدهند این است یک موضوع رو ببینند و دقت کنند؛ اما من متوجه شدم که دو دیدگاه خیلی متفاوت در زندگی وجود دارد؛ یک آنکه انسان فکر میکند که دائماً باید خودش برنامهریزی کند و همهچیز را برای کارهایش و همهچیز، گویا انگار که هیچکسی وجود ندارد و هیچچیزی در هستی وجود ندارد و فقط خودت هستی.
.jpg)
تو تنها هستی و بایستی حرکت کنی و برنامهریزی کنی و به خواستهها و هدفهایی که در زندگی داری با تلاش و زحمت برسی، من این دیدگاه رو داشتم .حال انسان با این دیدگاه شروع به حرکت میکند.
مثلاً من در دبیرستان دوست داشتم دانشگاه خوبی قبول شوم خیلی برایم مهم بود این قضیه و حسابی هم درس میخواندم و بالاخره موفق شدم و در یک دانشگاه خیلی خوب قبول شدم و بعد هدفم این بود که استاد دانشگاه شوم در ادامه داشتم از دانشگاه اخراج میشدم، استاد دانشگاه کجا و اخراج شدن کجا.
خیلی هم جدی بودم، خیلی هم تلاش میکردم و این را ضعف خودم میدانستم و چیزهایی که بلد نیستم یا تفکرات غلط یا حسهای غلط ازآنجا من شروع کردم به یادگرفتن جهانبینی. من دنبال این راههایی میگشتم که بتوانم خواستههایی را که در زندگی دارم و به آنها برسم و خواستهها برایم خیلی مهم بود که به آنها دست پیدا کنم و جهانبینی یک ابزاری است که به من کمک میکند که اشکالات خود را پیدا کنم و برطرف کنم تا بتوانم به خواستههایی که دارم برسم.
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
در ادامه مراسم اهدای شال ایجنت نمایندگی امیرکبیر:





- تعداد بازدید از این مطلب :
668