English Version
This Site Is Available In English

حس مانند خداوند است

حس مانند خداوند است

در مطالب گذشته بیان کردیم که سن ما بالا رفته است؛ ولی در هر سنی که هستیم هنوز خیلی چیزها را نمی‌دانیم و بلد نیستم. عقل یا تفکر و اندیشه انسان هم طول و عرض دارد. از نظر طول یعنی عقل ما با سن بالا رفته؛ ولی از نظر عرض بالا نرفته است. اگر در مورد کل اندیشه بخواهیم بررسی کنیم که چه بر سر ما آمده است فقط کافی‌ است تا تاریکی دادگستری‌ها را ببینیم. این گرفتاری‌هایی ک برسر ما آمده برسر مسائل پیش‌پا افتاده‌ای است که ما یاد نگرفته‌ایم، ادعا زیاد داریم؛ ولی فراگیری خیلی کم است. در هرکاری و روابطی مانند: دوستی، زن و شوهر، شاگرد و استاد باید معیارها را بدانیم. این وادی‌ها وکتاب‌های آسمانی در این زمینه خیلی به ما کمک می‌کنند. دانستن خاصیت هر جوهری مهم نیست؛ باید اول خاصیت خودمان را بدانیم، صوت‌ها به تنهایی مفهومی ندارند؛ ولی وقتی پشت‌سر‌هم قرار می‌گیرند معنا پیدا می‌کنند. اصوات انسان به هر زبانی همه در حال انتقال اطلاعات به یکدیگر هستند. اندیشه‌ها چگونه به پرواز در می‌آیند؟ موجودات را چگونه به‌هم متصل می‌کنند؟ اصوات همه موجودات را به‌هم متصل می‌کند و در نتیجه اگر صوت نبود اتصال نبود، حیات و زندگی هم نبود، سکوت محض بود.

انسان با سعی و تلاش و کوشش خودش است که در جامعه جایگاهش را تعیین می‌کند. انسان اختیار کامل دارد که هر کاری که خواست می‌تواند انجام دهد و عواقبش را بپذیرد. زمانی‌که به اصوات یا کلام نیکو دل بدهیم؛ یعنی اصواتی که مفهوم آن‌ها را می‌فهمیم، می‌توانیم صفت ناپسند خود را تغییر دهیم تا به صلح و آرامش برسیم. اصوات نیکو صوتی نیست که ما اصلاً مفهومش را نفهمیم. اگر شب‌ها نمی‌خوابیم بدانیم مشکل داریم، در صلح و آرامش نیستیم و کسی که در صلح و آرامش نیست در جهل است. ما باید صفات ناپسند خود را تغییر دهیم و مشکل خودمان را پیدا کنیم. گاهی انسان مشکلی دارد و قبول ندارد و مواد مخدر استفاده می‌کند و یا هر کار منفی دیگری انجام می‌دهد، این‌جا اولین قدم برای این‌که انسان بتواند آن صفت و مشکل را تغییر دهد این است که بداند مشکل دارد. حس مانند خداوند است و در تمام هستی و نیستی، موجود و رؤیت‌ناپذیر است؛ اما هم‌نام خودش قابل حس است. حس اولین نیرویی است ک قوه عقل را به کار می‌اندازد. حس پیام نور و صوت را دریافت و منتشر می‌کند. حس هم در این دنیا است و هم در آن دنیا؛ ولی قابل دیدن نیست؛ مثل: حس دوستی، کینه، نفرت و... اگر حس نبود عقل اصلاً به کار نمی‌افتاد. باید گوش بشنود، چشم‌ها ببینند، لامسه باید باشد تا عقل بتواند بررسی کند. 

حس، چیزی است که کلیه موجودات هستی توسط آن هستی را درک می‌کنند. پیام‌های نور و صوت را حس دریافت می‌کند. وقتی حس خوب کار کند و آرام باشد، شادی و شعفی غیر‌قابل توصیف به انسان دست می‌دهد. حس دوست داشتن، عشق ورزیدن، یاری به انسان‌ها و کل هستی که عبد انسان بودن و با اختیار کامل و با شکوه‌ترین حالت، به تصویر کشیده می‌شود. عبد یعنی بنده بودن و بنده بودن یعنی خدمت کردن. حال اگر بتوانیم با تزکیه حس‌های خارج از جسم خود را تقویت کنیم و از دروازه پنچ حس درون عبور کنیم، آن‌گاه می‌توانیم حس الهام و تقوا را دریافت کنیم. اگر انسان بتواند از این پنچ حس و از یک‌سری مسخره‌بازی ها بگذرد، می‌تواند وارد فاز دیگری شود و آن حس صدای روح‌القدوس است. افسوس که صفت‌های خیلی از ما عوض شده و حس منفی و مخرب نیرومندتر شده است و در نکبت، جهل و نادانی که خود با دستان خود مهیا نموده‌ایم غوطه‌ور شده‌ایم و این همه عظمت و بزرگی و خلقت خداوند را مشاهده نمی‌کنیم و به‌جای آن در حسرت و کینه نفرت سردرگم هستیم و هستی را تبدیل به جهنم و جهنم را تبدیل به خود کرده‌ایم. وقتی خداوند می‌گوید: خودت هیزم جهنم خودت هستی؛ یعنی آتش جهنم درونی است. برداشت من از وادی دهم این است که صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاریست. خوب می‌دانیم حس خیلی مهم است و کاربرد دارد؛ پس باید حس من تغییر کند، دریافت من تغییر کند، افکار من تغییر کند تا صفت گذشته خودم را بتوانم تغییر دهم تا خودم را تصفیه کنم؛ البته با تزکیه و پالایش.

رابط خبری: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
نویسنده: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
منبع: سی‌دی وادی دهم بخش ۲
ویرایش: همسفر یاسمن رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) دبیر سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پاکدشت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .