در ظلمت شب، امیدی شکفت 🌿
جان از اسارت، به روشنی رفت
رنج و غم از دل، چون باد گذشت 🍃
نور حقیقت، به راهش نشست

در عمق تاریکی، جایی که سایهها حقیقت را در خود میبلعند، جایی که درد و ناامیدی چون زنجیری سنگین بر روح آدمی میافتد، هنوز کورسویی از امید باقیست.
اعتیاد، ظلمتی است که بیرحمانه میگیرد—زمان، رؤیاها، عزت نفس. آرام، بیصدا، جان را تسخیر میکند، و انسان را از خود دور میکند. اما حتی در تاریکترین شبها، جایی در گوشهای از دل، نوری هست که انتظار میکشد.
نورِ باور، نورِ اشتیاق، نورِ آن لحظهای که تصمیم میگیری: بس است، باید برخاست.
🪽رهایی آسان نیست، اما امکانپذیر است
هر گام، هر انتخاب، هر لحظهی مقاومت، سنگیست که از دیوار تاریکی برداشته میشود. و ناگهان، روزی میرسد که دیوار فرو میریزد، و نور بر جانت میتابد.
وقتی اذن ورودم به کنگره داده شد
صدایی از درونم میگفت:
تو دیگر زندانی نیستی.
تو آزاد شدهای.
نه فقط از اعتیاد، بلکه از تاریکیای که روزی باور کرده بودی پایان راه است.
این راه، سفریست از ظلمت به نور، از درد به درمان، از اسارت به آزادی ...
و تو، تنها بازمانده نیستی
تو فاتح این مسیر پر فراز و نشیب هستی
🔷 سپاس و قدردانی :
سپاس بیکران از جناب مهندس حسین دژاکام، که نه فقط راه را نشان دادند، بلکه دستانی را گرفتند که روزی گمان میکردند سقوط، پایان راه است
در این مسیر، هیچکس تنها نیست، و راهنمایانی که دست رهجویان را میگیرند، نوری در دل تاریکیاند.
از راهنمایان خوبم آقا علیرضا و آقا سیاوش که در سختترین لحظات، نه فقط راه را نشان دادند، بلکه با عشق و فداکاری، امید را در دلم زنده نگه داشتند، سپاسگزارم.
این سفر بدون حمایت و همدلی آنها چنین روشنی نداشت. هر کلامشان چراغی شد در دل تاریکی، و هر لحظهی راهنماییشان، قدمی بود که مرا از اسارت به آزادی رساند.
چیزی فراتر از تشکر در دل دارم، احترامی بیپایان برای کسانی که باور دارند تغییر ممکن است، که باور دارند آدمی میتواند برخیزد و دوباره زندگی کند.
راهنمایان تنها نجاتدهندگان فرد مصرفکننده نیستند، بلکه سازندگان آیندهای روشنتر و انسانی آزادترند.
بهپاس محبت، راهنمایی، و مسیری که پیش پای رهجویان گشودند، به آنها درود میفرستیم و قدردان زحمات بیشمارشان هستیم

تهیه و تنظیم/ارسال :
مسافر سعید رهجوی راهنمای محترم مسافر سیاوش(لـژیـون هشـتـم⁸)
- تعداد بازدید از این مطلب :
61