آقای مهندس سخنان خود را با مکالمهای بین شاگرد و استاد آغاز میکنند. شاگرد میگوید: من برای انجام کارهای عقبافتاده و سروساماندادن به آنها، به سفر میروم. استاد در پاسخ میفرمایند: از اینکه به سفر میروید خوشحال باشید، سفر خوب است و همچنین بهترین راه برای کسب تجربه است.
انسان در طول تکامل، همواره در سفر است، ثابت نیست و پیوسته در حرکت میباشد؛ درواقع، کل زندگی ما یک سفر است و از تولد تا مرگ، اتفاقات بسیاری رخ میدهد و جهانبینی ما است که تعیین میکند، چگونه این سفر را به انجام برسانیم.
بسیاری از انسانها فقیر بودهاند، اما با تفکر و اندیشه توانستهاند زندگی نسبتاً مناسبی را برای خود رقم بزنند؛ در مقابل، کسانی هم بودهاند که امکانات زیادی داشتهاند، ولی همهچیز را از دست دادهاند. در طول سفر زندگی، سوار بر قطار هستیم و مناظر را میبینیم؛ اگر از این مناظر لذت ببریم و بهرهمند شویم که چه بهتر، در غیر اینصورت این فرصت بهپایان میرسد و فردایی وجود نخواهد داشت؛ همانطور که پیامبر (ص) میفرمایند: برای دنیا چنان کار کن که همیشه زندهای و برای آخرت چنان کار کن که لحظهای دیگر نیستی.
این به ما بستگی دارد که چگونه در طول سفر زندگی، از لحظات خود بهرهمند شویم و درلحظه زندگی کنیم؛ زیرا زندگی هیچگاه متوقف نمیشود و این حرکت است که باعث ارتقاءیافتن میشود. یکی از وظایف اصلی ما این است که خواستههای خود را با حرکتکردن، به انجام برسانیم. در سفر زندگی باید آرامش خود را تقویت کنیم؛ زیرا درصورت نداشتن آرامش، ممکن است با مشکل مواجه شویم، باید به خود متکی باشیم و سعی کنیم همسفران نامناسب را از خود دور کنیم؛ چراکه آنها هدف ما را تحت تأثیر قرار میدهند؛ پس نیاز به تقویت حس خود داریم. در شرایطی که نیروهای منفی قدرت میگیرند و القائات این نیروها، ما را به سوی منفیها سوق میدهند، باید خیلی مراقب باشیم.
اینکه کسی بگوید اعتیاد یک بیماری مرموز، پیشرونده و لاعلاج است یا من از اول معتاد بودهام و تا آخر عمر هم معتاد خواهم بود، نوعی جهانبینی است و کسانی که میگویند من ضعف شخصیتی داشتم و معتاد شدم، دیدگاه خاصی دارند که این هم به جهانبینی آنها برمیگردد.
درکنار القائات نیروهای منفی، باید مراقب دو همسفر درونی خود که جن و روح نام دارند و ما را بهسمت ارزشها و ضدارزشها سوق میدهند، باشیم؛ آنچه در این انتخاب به ما کمک میکند، نقشه راه ما (جهانبینی) است. جهانبینی برای این مطرح میشود که بتوان راه درست را انتخاب کرد و بزرگترین مسئله در آن، این است که انسان مطالب را طوری فراگیرد که حداقل به خودش ضرر نرساند. وقتی به تفکر درست برسیم، دیگر به خودمان صدمه نمیزنیم؛ بنابراین تعیینکننده اینکه ما در زندگی خوشبخت هستیم یا خیر، طرز تفکر و اندیشه ما (جهانبینی) است. اگر بخواهیم در آرامش و آسایش باشیم، این جهانبینی است که تعیینکننده میباشد و برای همه انسانها ضروری است؛ درواقع، مهم این است که ما چگونه فکر میکنیم و زندگی را چگونه میبینیم.
از قدیم گفتند: دنیاگشتن، بهتر از دنیاخوردن است؛ به همیندلیل، در کنگره سالی دوبار تعطیلات داریم که در عید نوروز و اواسط تابستان است تا کسانی که امکانش را دارند، به سفر بروند، تجربه کسب کنند و لذت ببرند.
در کنگره، سفر درمان اعتیاد را داریم که یک سفر درونی است؛ از نادانی به دانایی، از مصرف مواد مخدر تا قطع آن، از قهر به مهر، از ترس به شجاعت، از تاریکی به روشنایی که همه اینها، سفر جهانبینی به حساب میآید. هرچه زمان میگذرد، جهانبینی برای ما ارزشمندتر و برای همه انسانها ضروریتر و کاربردیتر میشود.
جهانبینی از آنجا شروع میشود که فرق بین انسان و حیوان مطرح میشود؛ زیرا در سیستم هستی، جامدات، گیاهان، حیوانات و انسانها وجود دارند که تفاوت بین انسان و حیوان بسیار زیاد است؛ البته برای حیوان هم سیستمی خاص تنظیم شده است که بر اساس آن حرکت میکند و نیازی به فراگیری جهانبینی ندارد؛ مانند حیوانات وحشی گوشتخوار که دندانهایشان برای دریدن و خوردن گوشت و حیوانات اهلی علفخوار، دندانهایشان برای جویدن علف طراحی شده است و کارشان از روی غریزه میباشد؛ اما انسانها مینویسند، میخوانند، سواد دارند، گروهی زندگی میکنند و با هم در ارتباط هستند که به قدرت اختیاری برمیگردد که خداوند به انسان داده و او را با این اختیار، سر دوراهی قرار داده است. انسان از زیر صفر شروع میشود و تا بالای صفر پیش میرود، از پستترین تا باارزشترین خصوصیات را میتوان در انسان یافت؛ پس جهانبینی تعیین میکند که راه فجور را انتخاب کند یا راه تقوا را!
جهانبینی به ما میآموزد که به پدر و مادر خود احترام بگذاریم و باید بدانیم که اگر به دیگران کمک کنیم، روزی دیگران، در جایی به ما کمک خواهند کرد؛ اینها همان آموزههایی است که پیامبران بر آن تأکید داشتند. باید به سخنان کسانی گوش دهیم که به ما عطایی بخشیدهاند؛ مانند آقای مهندس که پس از درمان اعتیاد، درس زندگیکردن را به ما میآموزند.
خداوند است که ما را میمیراند و زنده میکند. هرلحظه در بدن ما فرآیند مرگ و زندگی در جریان است؛ میلیونها سلول در بدن ما میمیرند و دوباره متولد میشوند. اگر جهانبینی ما دچار نقص باشد، جسم نیز آسیب میبیند و زندگیمان به جهنمی سوزان تبدیل میشود. اگر عزیزی را از دست بدهیم، جهانبینی ما تعیین میکند که چگونه واکنش نشان دهیم و روابط ما به چه سمتی پیش برود؛ آیا در غم و اندوه غرق شده و افسرده شویم یا با پذیرش خواست الهی، به زندگی ادامه دهیم.
در امتداد این مسیر، شما به مطالبی دست خواهید یافت که قلب شما را سرشار از خشنودی میکنند؛ زیرا برای بیان حقایق، قطعات مختلف باید در کنار هم قرار بگیرند تا یک تصویر کامل شکل بگیرد و حیات در همه جنبهها تداوم یابد. چه زیبا است که ما با ترسیم زیباترین تصویر از حیات خود، آن را به عنوان امانتی ارزشمند در دفتر طبیعت به یادگار بگذاریم!
نویسنده: همسفر لیلا (ل) رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم)
ویرایش: رابط خبری همسفر عطیه و همسفر رقیه رهجویان راهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر سمیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
185