English Version
This Site Is Available In English

چیزی حاصل ما می‌شود که می‌کاریم

چیزی حاصل ما می‌شود که می‌کاریم

یازدهمین جلسه از دوره چهاردهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران آقا نمایندگی شفا مشهد با استادی راهنمای محترم مسافر رضا، نگهبانی (موقت) همسفر حسین و دبیری (موقت) همسفر معین با دستور جلسه "جهان‌بینی 1و2"، شنبه 13 اردیبهشت ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر.
خداوند را سپاسگزارم که خدمت در این جایگاه، روزیِ من شد تا در جمع گرم و صمیمی شما دوستان باشم. از ایجنت محترم و گروه مرزبانی تشکر می‌کنم.
من همیشه با عشق به حال شما غبطه می‌خورم؛ زیرا من از سن ۷ سالگی در حال تحصیل بوده‌ام و بارها در آزمون کنکور شرکت کرده‌ام، تا آنجا که دوستانم به من می‌گفتند “سردار آزمون”! من واقعاً تحصیل کردن را دوست دارم و با همه این تلاش‌هایی که کردم، توانستم در زمان مصرف، به دانشگاه آزاد بروم و در رشته طب سنتی ادامه تحصیل بدهم. در سال ۱۳۷۰ فارغ‌التحصیل بهیاری شدم و دوست داشتم به صورت آکادمیک در این رشته شرکت کنم. در سال ۱۳۹۴ وارد کنگره شدم و در سال ۱۳۹۶، در سن ۴۶ سالگی، با استفاده از آموزش‌های کنگره توانستم وارد دانشگاه علوم پزشکی شوم. یک فرد مصرف‌کننده تصور می‌کند با تغییر جایگاه، خودش هم تغییر می‌کند. من برای درمانِ خودم به همه شهرها رفتم، اما تأثیری نداشت. با اینکه ۳۰ الی ۳۵ سال کار درمان کردم، به اندازه این ۸ سالی که در کنگره هستم، از درمان چیزی متوجه نشدم. به قدری که کنگره در این ۸ سال به من آموزش داد، تحصیلاتم این مقدار بار آموزشی نداشت. الان این شامل حال شما شده است که در سن جوانی چنین داشته‌ای داشته باشید؛ پس قدر این صندلی‌ها را بدانید. من این نکته را با پوست و گوشت و استخوانم درک کرده‌ام. خیلی چیزها را از دست داده‌ام تا این جایگاه را کسب کرده‌ام. یکی از عزیزان شما از خودش گذشته است تا شما در این جایگاه باشید. اگر بخواهم به طور خلاصه جهان‌بینی را تعریف کنم، می‌گویم کلمه “بادا” را به خاطر بسپارید. این کلمه مخففِ برداشت، ادراک، دریافت و احساسِ من نسبت به پیرامون و اطراف است. برداشت من چیست؟

از مکافات عمل غافل نشو، گندم از گندم بروید جو ز جو. ما یک دانه گندم می‌کاریم، ولی آیا یک دانه گندم برداشت می‌کنیم؟ خیر؛ ما هفتاد دانه گندم برداشت می‌کنیم. عکسش هم هست؛ ما یک خشم می‌کاریم، اما هفتاد خشم برداشت می‌کنیم. یک دروغ می‌کاریم، ولی هفتاد دروغ برداشت می‌کنیم و… چیزی حاصلمان می‌شود که می‌کاریم. تنها چیزی که از بدو تولد تا زمان مرگ توصیه شده است، طلب علم است. می‌خواهم کمی راجع به کارم بگویم. من در کار درمان هستم و امروز با فردی مواجه شدم که مصرف‌کننده بود و بازداشت شده و خودش را زخمی کرده بود. به او گفتم: حیف تو نیست که کشتی‌گیری و در این وضعیت قرار داری؟ گفت: نه آقا من معتاد نیستم! به او آدرس کنگره را دادم. افتخار کنید که چنین جایگاهی را دارید؛ زیرا حادثه خبر نمی‌کند. یکی از حوادثی که خیلی در بین جوان‌ها شایع است، تشنج است که یک تخلیه الکتریکی ساده است. اولین علتش عفونت پرده دور مغز است. علت دوم، ضربه مستقیم به سر است. مسئله آخر که مد نظر من است، خوردن قرص ترامادول است که روی سیستم عصبی و مرکزی تأثیر می‌گذارد و بین جوان‌ها خیلی شایع است. برای نجات این افراد بایستی حواسمان باشد که آیا نفس می‌کشند یا خیر؟ پسری بود که بر اثر تصادف دچار تشنج شده بود و اگر یک نفر بود که پیشانی او را به سمت بالا می‌برد و مجرای تنفسی‌اش را باز می‌کرد، نجات پیدا می‌کرد. اگر اندامش می‌لرزید ما نباید جلویش را بگیریم، فقط بایستی مراقبش باشیم تا سرش به جایی نخورد و بتواند نفس بکشد. نکته دوم اینکه اگر کسی را دیدید که تعریق سر داشت و روی قفسه سینه‌اش احساس سنگینی می‌کرد و حالت تهوع داشت، او را راه نبرید؛ زیرا راه بردن شخص باعث مرگش می‌شود. افرادی که دیابتی و مصرف‌کننده مواد هستند، درد روی قفسه سینه را احساس نمی‌کنند. ممنونم که با سکوت خودتان به صحبت‌های بنده گوش دادید. 

تهیه گزارش:
مرزبان خبری: همسفر امین
تایپ: همسفر محمدصدرا (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال خبر: همسفر جمال (لژیون اول)
سایت همسفران آقا نمایندگی شفا مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .