English Version
This Site Is Available In English

هریک از ما رسالتی داریم

هریک از ما رسالتی داریم

جهان بینی از دید یک مسافر:
من مدت هشت ماه هست که با خواهرم  زندگی می کنم او ۶۵ سال سن دارد و به مدت ۴۵ سال تخریب داشته است. در شش ماه اولی که با او بودم جهان را بسیار تیره، تار و سیاه می دید و تنها کاری که انجام می‌داد این بود که در ۲۴ ساعت شبانه روز بخوابد و زمانی که بیدار می شد زمانی بود که می خواست غذا بخورد یا رفع حاجت کند. بعداً فهمیدم که ۱۷ سال به همین نحو زندگی کرده است و تمام مدت خواب بوده است و از هفده سال پیش به طور مطلق در تاریکی فرو رفته بود. گاهی اوقات با گریه از خواب بیدار می‌شد و به صورت خودش می زد و می گفت: خداوند مرا مجازات کرده است و من زندگی را دوست ندارم تو را به خدا به من غذا نده تا بمیرم دلم نمی خواهد زنده بمانم می خواهم از خانه تو به قبرستان بروم؛ من گناهکار هستم چون مادر خوبی برای فرزندانم نبودم. سراسر وجودش را نیرو های منفی پر کرده بود و روز را همچون شب سیاه می دید، به بخشش خداوند اعتقادی نداشت و از نیروی درون و گوهر وجودیش اطلاعی نداشت. من در هر زمان، فرصتی که پیش می آمد با او راجع به جهان درون و اینکه زندگی زیبا است و هر یک از ما رسالتی داریم و زندگی سیاه و تاریک نیست و راجع به آموزش هایی که از کنگره گرفته بودم با او حرف می زدم و در سه ماه اول او را به عنوان همسفر به کنگره می آوردم ولی او در کنگره یا چرت می زد و یا گریه می کرد بعد از او خواستم که به عنوان یک مسافر به تهران برود و سفرش را شروع کند؛ او رفت ولی به علت ضعف جسمانی و مصرف قرص های اعصاب و روان او را نپذیرفتند، بعد از آن دیگر او را به ناچار به کنگره نیاوردم و زیر نظر یک پزشک شربت اوتی را جایگزین متادون کردم او با خوردن شربت اوتی سه ماه دیگر خوابید و در این مدت دیگر حتی توان بلند شدن و غذا خوردن را هم نداشت ولی بعد از سه ماه آرام آرام از خواب بیدار شد و کم‌کم ضعف بدنی او برطرف شد و سفرش را به عنوان یک مسافر در نمایندگی دکتر مسعود ویژه بانوان شروع کرد و حدودا دو ماه است که سفر می کند، هم اکنون او به یک زن توانا تبدیل شده است و با عشق نماز می خواند. از دید او، دیگر زندگی سیاه نیست و کارهای روزانه‌اش را به خوبی انجام می دهد و به خوبی سی دی هایش را می نویسد و قصد دارد مادر خوبی برای فرزندانش باشد و تصمیم دارد که با جدیت تلاش کند که سالم بماند و زندگی خوبی داشته باشد. او می گوید: می‌خواهم تا زمانی که زنده هستم کوله بارم را پر از دانش و آگاهی کنم. دائما خدا را برای وجود کنگره ۶۰  و حال خوبش شکر می کند.
ویرایش و تایپ: همسفر شهین، راهنما همسفر فریبا(لژیون دوازدهم)
ارسال: همسفر نرگس(نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی دکتر مسعود

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .