سیزدهمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰؛ ویژه مسافران؛ نمایندگی گرمسار با دستور جلسه وادی دوم و تاثیر آن روی من با استادی راهنمای محترم مسافر علیرضا و نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر علی سهشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 17:00 آغاز بکار نمود.

خدا را شکر میکنم که در نمایندگی گرمسار حضور پیدا کردم. از ایجینت محترم ، میزبانان ، نگهبان ،دبیر محترم هم تشکر میکنم.
کل وادی ها مانند حلقههای زنجیر به هم متصل هستند. وادی دوم هشدار ناامیدی را میدهد که به چه شکلی با این مفوله برخورد کنم و از آن دور بشوم.
وادی های کنگره همانند ۱۴ ستون هستند که یک پل میسازند تا من را از یک بیابان برهوت به یک سرزمین سرسبز متصل کنند تا این آبادي ها و ستون ها را یکی یکی طی کنم. درزمان مصرف یک ساختاری را برای خودم درست کرده بودم که چگونه مواد بخرم و مصرف کنم. چگونه به طرف ضد ارزش ها بروم و صفحه سیاه نقاشی ام را سیاه و سیاه تر کرده بودم.
در کنگره یاد گرفتم چگونه با تفکر سالم ساختار قشنگی را بسازم. در مسیر درمان نیروهای منفی بیکار نمی نشینند میبینند که یک نفر از نیروهایشان کم شده است. وقتی یک نفر وارد کنگره میشود یک تفکر سالم برای خودش میسازد که در نهایت به عشق و محبت سالم میرسد. در این لحظه نیروهای منفی فوری به سراغش میآیند و یک دیوار خیلی قوی بنام ناامیدی دورش میکشند. به تازه وارد عنوان میکنند که ۱۱ ماه می خواهید سفر کنيد، چه خبره با ۲۰ روز میتوانید پرونده اعتیاد را ببندید! با این حربه های به ظاهر خیلی شیرین راهش را گم می کنند. چه بسا بعضی از افراد گول این حرف های منفی را می خورند و سفرشان را خراب میکنند در این هنگام وادی دوم به کمک ما میآید که ناامید نشو، ساختار خوبی را برای خودت ساختی، از ذرات جرقه میشود به روشنایی رسید.
موضوعی که مقابل ناامیدی میتواند بایستد ایمان است.
در پایان، من یک کور مادرزاد بودم و سال ۹۲ وارد کنگره شدم چشم دیدن نداشتم، پول نداشتم. راهنمایم گفت ایمان داشته باش نابینایی چشمت خوب میشود. تمام چشم پزشک ها و بیمارستان ها از درمانم عاجز شده بودند. گفت به روش dst ایمان داشته باش که درمان میشويد. سیستم ایکس راه اندازی میشود و چشم هایت خوب میشود. اگر ایمان داشته باشم در کنگره همه چیز است غیر ممکن نیست. این وادی دوم است که ایمان را متجلی میکند. میگوید ناامید نشو در مدت ۴ ماه رهایی راهنما شدم. ۸ سال راهنما بودم در اولین سال رهایی عینک هم کنار رفت. این ها همه لطف خداوند بود که شامل حال من شد.
میخواهم به تازه واردهای عزيز بگویم ایمانی که به کنگره دارم و مساله ای که از کنگره دريافت کرده ام این است که به هیچ عنوان ناامید نشويد، هر چيزی بخواهید این جا است. پول نداشتم، ولی در حال حاضر به لطف خداوند مغازه هم خریدم، ماشین خریدم، خانه هم خریدم.
از نقطه سیاه به رنگین کمان رسیدم. از این که به صحبتهای من گوش دادید، متشکرم.
مرزبان کشیک: مسافر محمد صالح
خلاصه گزارش: مسافر غلامرضا
عکاس: مسافر محمدسعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
182