English Version
This Site Is Available In English

خدمت کردن در کنگره باعث قوت قلب می‌شود

خدمت کردن در کنگره باعث قوت قلب می‌شود

سلام بر عشق، سلام بر خالقی که هستی را به این زیبایی و نظم آفرید.

با سلام و خداقوت خدمت تمامی اعضای کنگره 60 به خصوص عزیزانی که در حال خدمت در این مکان مقدس هستند.

امروز در خدمت یکی از عزیزان خدمتگزار هستیم که از دل تاریکی ها عبور کرده و امروز خود چراغ راهیست برای عبور افراد از دل تاریکی ها

نظر شما را به این گفتگو جلب می کنم:

1.لطفاً به رسم کنگره ۶۰ اعلام سفر بفرمایید؟

سلام دوستان ناصر هستم مسافر. خداوند را شاکرم که با ۲۰ سال سوء‌مصرف مواد وارد کنگره شدم، آنتی ایکس مصرف الکل، روش درمان DST، داروی درمان شربتOT، ورزش در کنگره والیبال، با راهنمایی ایجنت محترم احمد آقازاده ده ماه و دو روز سفر کردم، رهایی یک سال و چهار ماه در ادامه سفر نیکوتین داشتم به راهنمایی آقا اسلام محمدی ده ماه و بیست روز سفر کردم رهایی یک سال و سه ماه.

2.لطفاً نظرتان را در مورد جایگاه مرزبانی بگویید و اینکه آیا این جایگاه مطابق تصوراتتان بود؟
از آنجایی‌که شعبه ارم، تازه تأسیس است و ما اولین دوره مرزبانی هستیم، شکل گرفتن شعبه و قوی شدنش را کاملا حس می‌کنیم و از این تصویر میتوانم آموزش زیادی برای ساختن خود بگیرم. قبل از اینکه وارد این شعبه شوم حتی فکرِ مرزبان شدن هم نکرده بودم ولی زمانی که برای کارهای بنایی و آماده سازی شعبه آمدم پیام یکی از راهنما خیلی مرا دگرگون کرد، ایشان گفتند: اگر کسی در این شعبه رها شود حتماً شما هم در رهایی آن مسافر سهم دارید و این حرف تاثیر عمیقی در تفکرات من ایجاد کرد و تصمیم گرفتم خیلی جدی‌تر خدمت کنم.


3.عمل سالم از نگاه یک مرزبان چیست و چه نقشی در درمان دارد؟
خدا را شکر در کنگره، حرمت‌ها و قوانین تعریف شده و مسیرِ راحت‌تر و امن‌تری را پیش روی رهجوها می گذارد. خوش به‌حال رهجویی که گوش به فرمان راهنما باشد. آن رهجو حتما سفر خوب و کاملی را تجربه می کند و به نتیجه می رسد، این روند به نظر من در تمام مراتب صدق می کند. در سفر اول، سفر دوم، مرزبان یا راهنما یا مراتب بالاتر. گوش به فرمان بودن یعنی اینکه من زور زیادی نزنم و از تجربیات راهنما و بزرگان کنگره استفاده کنم. عمل سالم به نظر من همین است و نقشی اساسی در درمان دارد.
4.چه چیزی باعث می شود که انسان تصور کند بیهوده است؟
آقای مهندس در سی‌دی چالش برای ما باز کردند که در گذشته زندگی کردن، انسان را دچار افسردگی می‌کند و زندگی کردن در آینده برای انسان اضطراب و دلهره و ناامیدی می‌آورد. انسان باید در حال زندگی کند و از گذشته به عنوان تجربیاتش استفاده کند و برنامه ریزی برای آینده داشته باشد.
5.شما در آزمون راهنمایی هم قبول شدید، از حس حال خودتان کمی بگویید؟
خیلی خوشحالم برای اینکه خدا اذن خدمت کردن را به من داده و این موضوع را یک خوشبختی و سعادت می‌دانم. در اوایل سفر یکی از دوستانِ مسافر، از من پرسید؛ آیا بعداز رهایی در کنگره خواهی ماند؟ من خیلی سریع پاسخ دادم؛ نه! بعداز سفر کنگره را ترک می‌کنم، بعد از چهار یا پنج ماه لژیون سردار برگزار شده بود کنجکاو بودم، از راهنمای خود در مورد لژیون سردار پرسیدم و جوابی دریافت کردم که مشتاق شدم من هم شرکت کنم، در روزهای آخر سفرم راهنما به من پیام خدمت را داد و بدون کوچک‌ترین حرف و اعتراضی رفتم جلوی در مرزبانی و درخواست خدمت کردم، یکی دو ماه پیگیر بودم تا به من خدمت داده شد. روزی همان دوستم را مجدد دیدم، گفت؛ یادت هست که می‌گفتی من در کنگره نمی‌مانم؟ گفتم قشنگ یادم هست ولی صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است. من تغییر کردم ، آن حرف، حرف آن روزم بود ولی الان می دانم من هر چقدر در کنگره بمانم فقط دریافت می‌کنم و از آموزش ناب و حس خوب و جهان‌بینی کنگره دریافت می‌کنم.
6.رابطه خدمت کردن، مخصوصاً در جایگاه مرزبانی و رسیدن به حال خوش در چیست؟
همان طور که استاد امین عزیز در سی‌دی گره مسئولیت توضیح می دهند که خدمت بعضی اوقات حتی حال آدم را بد می‌کند. من هم بعضی اوقات به خاطر بی تجربگی و سرخود عمل کردن دچار این حالت شدم. من همیشه سعی می‌کنم به اندازه‌ای مسئولیت قبول کنم که آن مسئولیت را درست و به موقع انجام بدهم و در محدوده خودم باشم، در مسئولیت خدمتگزاران دیگر دخالت نکنم اگر کمکی از من خواسته شد اگر توانستم کمک می کنم ولی سرخود مداخله نمی‌کنم. وقتی این اصول را رعایت می‌کنم واقعا حالم خیلی بهتر است و خدمت واقعا حالم را خوب می کند و این تجربه من بود از خدمت کردن و حال خوش


7.به عنوان کلام آخر اگر صحبتی هست بفرمایید؟
خدمت کردن در کنگره باعث قوت قلب می‌شود و به ما احساس خیلی خوبی می‌دهد، از اینکه شاید من هم یک نقش کوچیکی در این سیستم دارم خیلی خوشحالم. خوشحالم که کمک می‌کنم تا یک نفر از تاریکی مواد خارج شود و به حال خوبی که خودم آن را تجربه کردم برسد. و در آخر؛ این جمله طلایی آقای مهندس را همیشه زمزمه می‌کنم؛ بزرگترین معجزه حیات خود حیات یا زندگی کردن است. قدر تک‌تک لحظات زندگی را بدانیم و از این نعمتی که به ما داده شده قدردان و سپاسگذار باشیم.

ممنون از وقتی که گذاشتید.

مصاحبه و تنظیم گزارش: مسافر حسین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .