نهمین جلسه از دوره پنجاه و هفتم از کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶٠، نمايندگي پروين اعتصامي اراک با استادی راهنمای محترم مسافر علی، نگهباني مسافر سعید و دبیری مسافر امیر با دستورجلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» سهشنبه، نهم اردیبهشتماه ۱۴۰۴، ساعت ١٧:٠٠ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر؛
سپاسگزار خداوند هستم که این فرصت را نصیب من کرده تا در خدمت شما عزیزان باشم، از آقا جواد تشکر ویژه میکنم که فرصت خدمتگزاری را به بنده دادند، به ایجنت، مرزبانی و بقیه اعضا خدا قوت میگویم.
لحظه ورود به سالن یک حس عجیبی داشتم که دوست داشتم آن را با شما در میان بگذارم، درون شعبه پروین اعتصامی آرامش عجیبی حاکم است، جلوی در به فکر فرو رفتم که خودم اگر وارد همچین شعبهای میشدم بلافاصله حالم خوب میشد.
در مورد دستور جلسه وادی دوم و تاثیر آن روی من؛
ما زمانی که مصرف کننده بودیم درک درستی از احساسات، حالات و عواطف روحی خودمان نداشتیم و یک زمان اگر ناامید میشدیم فکر میکردیم که خمار هستیم که ناامید میشویم یا زمانی که حالمان بد بود یا در زندگی به مشکل برمیخوردیم فکر میکردیم میزان مصرفمان بالا و پایین شده و دچار کمبود شدهایم که آن مشکل برای ما پیش آمده و روی میآوردیم به مصرف مواد مخدر، ولی نه تنها حالمان را خوب نمیکرد بلکه شرایط را برای ما سخت و سختتر میکرد.
تأثیر وادی دوم روی خود من این گونه بود که، من خودم زمانی که مصرف کننده بودم کارم به جاهایی کشیده شد که بارها تصمیم گرفتم خودکشی کنم و چند بار با خوردن قرص زیاد دست به این کار زدم ولی خوشبختانه به داد من رسیدند و من را از آن حال درآوردند. کسانی مفهوم ناامیدی را درک میکنند که با پوست و جان خودشان آن را احساس کرده باشد، کسانی که برای ناامیدی پیش روانپزشک میروند و برای ناامیدیشان نسخه میگیرند یا آن کسانی که مثل من ۲۰ روز در بخش اعصاب و روان بیمارستان امیر کبیر بستری میشوند تا آن حالت ناامیدی خودشان را فراموش کنند، این افراد میفهمند مفهوم ناامیدی چیست. زمانی که وارد کنگره شدم ناامیدی همراهم بود مخصوصاً از نظر درمان مواد مخدر یعنی به خودم میگفتم امکان ندارد اتفاقی برای من بیفتد تا بتوانم اعتیاد خودم را درمان کنم. وادی اول به ما یاد میدهد تا تفکر کنیم من زمانی که به فکر فرو میرفتم متوجه میشدم که چه چیزهایی را از دست دادم و چقدر بلا و مصیبت برای خودم درست کردم اینها همه به ناامیدی من اضافه میکرد، میرفتم پیش راهنما و میگفتم حال من خوب نیست، با اینکه سقف پروتکل را دارو دریافت میکردم ولی حال خوبی نداشتم و دائم گلایه میکردم. آقا مسعود راهنمای من یک سری سیدی برای من تجویز کردند، سیدیهای ابرهای تیره، فرق نگاه یا چرخ اعصاری و امید و ناامیدی، باورتان نمیشود ولی آن اتفاقی که هیچکس نمیتوانست برای من رقم بزند این سیدیها با صدای آقای مهندس برای من رقم زدند، بهترین مطلبی که از سیدیها دریافت کردم این بود که دنیا حساب و کتاب دارد، صاحب دارد و آن صاحب همیشه پشت و پناه ماست،این موضوع باعث شد که یک انسان لاابالی و الوط که اعتقادی به خدا و پیغمبر نداشت ۱۸۰ درجه مسیرش در کنگره عوض شود و حالش تغییر کند نه با رسیدن به پول و ثروت، تغییر حال من به خاطر پیدا کردن خدا بود. من کسی بودم که صبح وقتی از خواب بیدار میشدم اول میرفتم درون دستشویی خانه چون جاساز من آنجا بود، درون سقف کاذب دستشویی، شربت تریاک را از آنجا در میآوردم و ۱۰ یا ۱۲ سی سی مصرف میکردم دو نخ سیگار میکشیدم تا برسم به پارکینگ خانه و ماشین را بردارم و بروم سر کار ولی الان اولین کاری که میکنم بلند میشوم وضو میگیرم و دو رکعت نماز میخوانم، حس قشنگی که بعد از خواندن آن دو رکعت نماز دارم با هیچ مواد مخدری و با هیچ کیف و حالی در دنیا عوض کردنی و به دست آوردنی نیست! چیزی که در کنگره۶٠ ناامیدی را از من گرفت این بود که فهمیدم در هستی یک قدرتی هست که در کنگره به آن میگویند قدرت مطلق و همین شد داروی درمان ناامیدی و افسردگی من، درون متن وادی هم میگوید که نیروی منفی زمانی که میخواهد به شما حمله کند نمیتواند چاقو را زیر گلوی شما بگذارد ولی حسی درون شما ایجاد میکند به اسم حس ناامیدی و این حس یواش یواش شروع میکند از درون شما را میخورد تا جایی که شما دست به انتحار و خودکشی میزنید، حس ناامیدی آنقدر قدرت دارد که قبل از اینکه به میدان جنگ برویم شکست را میپذیریم، درون وادی میگوید اگر میخواهی این حس را شکست بدهی باید آگاهی به دست بیاوری و حرکت کنی، تمام این ۱۴ وادی برای این هستند تا ما بتوانیم بهتر زندگی کنیم.
.jpeg)
اگر قرار باشد که من به کنگره بیام و درمان بشوم و بعد از آن در بیتعادلی به سر ببرم و متد و روش قبلی زندگی خودم را ادامه بدهم هیچ ارزشی ندارد، تمام اعتبار کنگره۶۰ این است که ما بعد از درمان در کنگره از تعادل برخوردار باشیم، حالمان خوب باشد و اگر درون زندگی مشکلی برایمان پیش آمد و سنگی جلوی پای ما افتاد امیدمان را از دست ندهیم و این را گفتم کسی که امیدش را از دست بدهد قبل از اینکه به مبارزه با مشکلاتش برود شکست را پذیرفتهاست.
از اینکه به حرفهای من گوش دادین سپاسگزارم.
تایپ: مسافر معین(لژیون یازدهم)
تنظیم: مسافر محسن (لژیون یازدهم)
«مسافران نمایندگی پروین اعتصامی اراک»
- تعداد بازدید از این مطلب :
172