English Version
This Site Is Available In English

تمام ذرات حیات مسئولیت دارند و همه دارای یک رسالتی هستند

تمام ذرات حیات مسئولیت دارند و همه دارای یک رسالتی هستند

جلسه دوم از دوره چهارم کارگاه‌های آموزش خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی آزادشهر با استادی دستیار اسیستانت مرزبانی همسفر فریبا، نگهبانی همسفر کبری و دبیری همسفر مونا با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمی‌نهد؛ ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خیلی خوشحال هستم که خداوند به من توفیق داد این‌جا در کنار شما عزیزان برای انجام خدمت و آموزش باشم؛ امیدوارم که بتوانم حق این جایگاه را ادا کنم. از ایجنت، مرزبانان و همین‌طور نگهبان و دبیرشان تشکر می‌کنم؛ امیدوارم امروز جلسه خوبی در کنار هم داشته باشیم. در خصوص دستور جلسه قبل از هر چیزی این را بگویم که کلاً وادی‌ها برای من فریبا همیشه راه‌گشا هستند؛ یعنی هر سی‌دی که آقای مهندس در اختیار ما قرار می‌دهند اگر در موردش بخواهم فکر کنم یا آن را ارزیابی کنم ابتدا آن را در وادی اول می‌برم؛ یعنی همیشه به خودم می‌گویم آقای مهندس یک‌سری مطالب را می‌فرمایند؛ حالا تو باید روی آن‌ها فکر کنی آموزش را که گرفتی؛ ضلع بعدی روی آن تجربه کنی تا بتوانی عمل کنی و من همیشه دارم این را به خودم تذکر می‌دهم؛ بنابراین وادی اول یعنی وادی تفکر آن‌قدر مهم است که من خودم همیشه احساس می‌کنم هیچ قدمی در این وادی برنداشته‌ام؛ چون اگر این کار را کرده باشم در زندگی دچار مشکل نمی‌شوم؛ اگر درست وادی اول را درک کرده باشم و به‌خاطر هر چیزی فکر کنم و بعد اقدام کنم قطعاً کمتر دچار مشکل خواهم شد.

یکی از وادی‌های بسیار مهمی که روی من بسیار تأثیر گذاشت وادی دوم بود؛ خب همه‌ ما با اعتیاد وارد کنگره شدیم؛ همه ما با یک درد سنگینی وارد شدیم که ما را به حیطه نا‌امیدی برده بود که این چه زندگی است؛ چرا باید این اتفاق‌ها بیفتد؛ اصلاً من کجای زندگی هستم؛ اما وقتی من روی وادی دوم خوب فکر کردم اول درسش را گرفتم و بعد شروع کردم به فکر کردن و تلنگری برای من بود که وقتی در تمام کائنات یک برگ بی‌دلیل به زمین نمی‌افتد؛ حتی کرم هم یک وظیفه‌ای دارد تو داری به خودت می‌گویی که من چه‌کاره هستم و قطعاً همه‌ ما بابت یک رسالتی آمده‌ایم.

من اعتقاد دارم همه‌ ما زمانی که می‌خواستیم روی کره خاکی بیایم و ادامه حیات بدهیم سوالی از ما شد که آیا می‌توانید رسالت همسفر بودن را اجرا کنید؟ آیا می‌توانید رسالت مسافر بودن را اجرا کنید؟ خب قطعاً جواب داده‌ایم که می‌خواهیم برویم و این کار را انجام بدهیم؛ چون همه‌ ما که این‌جا هستیم این رسالت را داشتیم که این‌جا آمدیم؛ پس این رسالتی بود که قولش را داده‌ایم وگرنه این‌جا نبودیم؛ پس همه‌ ما برای این رسالت آمده‌ایم و شروع کردیم به آموزش گرفتن تا به آرامش برسیم؛ همه‌ ما به یک نوعی به یک آرامش نسبی رسیده‌ایم؛ پس مسیرمان درست است؛ اگر در این مسیر قرار گرفتیم و آن حس آرامش را نگرفتیم بدانیم هنوز در خطوط موازی حرکت نمی‌کنیم و هنوز درک نکرده‌ایم ما برای رسالت این‌جا آمده‌ایم و قضیه‌ اعتیاد یک بهانه است و دلیلش برای گرفتن خیلی از آموزش‌ها بوده است و برای این‌که بتوانیم از دل تاریک‌ترین قضایا مطالب خیلی مهمی را بیرون بکشیم؛ پس رسالت سنگینی روی دوش ما گذاشته‌اند که باید نهایتش به آرامش ختم شود؛ اگر نشود ما هنوز در مسیر قرار نگرفته‌ایم این آرامش را باید خودمان به‌دست بیارویم تا بتوانیم این رشته را پاس کنیم و تا زمانی که نتوانیم وارد دانشگاه شویم؛ باید امتحان بدهیم تا دوباره این اتفاق‌ها بیفتد.

اگر من و شما این مسیر یا این رسالت را تمام کنیم و به آرامش نرسیم؛ باید دوباره این دوره را پاس کنیم و آن‌قدر باید این کار انجام شود که من فریبا یاد بگیرم این‌جا آمدم چیزی را یاد بگیرم تا به آرامش برسم که بتوانم به دیگران هم کمک کنم و این کمک کردن در کلام نیست، من همیشه به رهجو‌های خودم این‌ را می‌گفتم که شما زمانی می‌توانید بگویید من دارم خدمت می‌کنم که از درون آن حس را به دیگران انتقال بدهید، شما از درون طوری باشید که دیگران کنار شما حس خوب دریافت کنند؛ فقط کلام من نباشد و این‌که وقتی که دارید فکر می‌کنید می‌توانید بگویید فکرم درست است و به نتیجه رسیده که به عقل ختم شود؛ ولی وقتی که دارید فکر می‌کنید، افکاری در سرتان می‌آید و هرگز به عقل ختم نمی‌شود و در نهایت در تاریکی قرار می‌گیرید؛ این‌ها مراحلی است که به من کمک می‌کند بفهمم من رسالتم را درست انجام می‌دهم یا نه؟

این وادی چشم من را طوری باز کرد و نگاه من را طوری عمیق کرد که فهمیدم تمام ذرات حیات مسئولیت دارند و همه دارای یک رسالتی هستند اصلاً نگاه من کاملاً عوض شد، فکرم عوض شد، مسیرم عوض شد به گونه‌ای که حتی دو تا از پسران من درگیر بودند و اصلاً من به خاطر پسر بزرگم به کنگره آمده بودم، پسر بزرگم مصرف قرص داشت و فقط در آن دوران قرص را می‌پذیرفتند و الان تقریباً می‌توانم بگویم ۱۸ سال از آن موضوع گذشته است و پسر من هنوز درمان نشده است؛ اما پسر دومم تخریب کمی داشت سه سال مصرف‌کننده بود که من متوجه شدم؛ البته من متوجه نشدم؛ چون پسر دومم اصلاً نشان نمی‌داد مسئله‌ای داشته باشد و من به خاطر بیماری‌اش‌پیش آقای مهندس رفتم که به من گفت فریبا تو بیرون باش و تشخیص دادند که مشکل دارد و شروع به سفر کرد و بهترین سفر را انجام داد و الان ۱۱ سال رهایی دارد.

این‌ موضوع را برای این گفتم که من فهمیدم هنوز رسالت من کامل نیست مشکل من هنوز وجود دارد؛ این نیست که من بگویم پسرم مصرف‌کننده است قرص مصرف می‌کند و ما با هم‌ هستیم؛ پس من هنوز خیلی کار دارم و الان بابت این قضیه اصلاً ناراحت نیستم که چرا هنوز اذنش نرسیده و من باید به آن آرامش برسم تا بفهمم که اعتیاد زمان دارد و شرایط خاص خودش را دارد و این‌ها چیزهایی است که در مراحل آموزش متوجه می‌شویم و من در کنار پسر بزرگم دارم آن چیزی که باید به آموزش من کمک کند قدم به قدم نزدیک می‌شوم و برای این، این مطلب را به شما گفتم که ممکن است بعضی از عزیزان شما سفر خوبی نداشته باشند و ممکن است دچار مشکلات مختلفی شوند، فکر نکنیم که چرا این طور شد.

من باید این را فهمیده باشم ‌که اعتیاد یک دوره‌ای دارد که ممکن است برای هر شخصی متفاوت باشد؛ حتی ممکن است وارد سفر دوم هم شوند و خیلی از همسفران را من دیده‌ام می‌گویند: مسافر ما درمان شد؛ ولی همان اخلاق، همان رفتار، همان کارهای ناجور و رفتارهای ناجور را انجام می‌دهد. واقعاً چه انتظاری از مسافر خود دارید؟ او مثل چاه آب می‌ماند و تازه به مرحله‌ای رسیده که سطل به ته چاه نزدیک شده و تازه سطل را از آب پر کرده و حالا آن را از ته چاه می‌خواهد بالا بیاورد و این بالا آمدن سفر دوم مسافرمان است که تازه از ته چاه می‌خواهد بالا بیاید که در این مسیر ممکن است تکان بخورد اصلاً ممکن است آب دوباره بریزد و دوباره مجبور شود به ته چاه برگردد و سطل را پر آب کند.

حالا چرا تکان می‌خورد؟ چون چالش‌های مختلفی را طی کرده و دوباره به نقطه صفر رسیده؛ پس انتظاری از آن‌ها نداشته باشید. این صحبت‌ها برای این بود که به شما بگویم تمام این‌ها برمی‌گردد به رسالت من، من چرا با این مسافرم هستم، دلیلش این است که باید خیلی چیزها را یاد بگیرم؛ پس رسالت تک‌تک ما در این دنیا این است که به شما گفتم؛ یک جایی قبول کردیم همسفر باشیم و کنار این عزیزان باشیم؛ خیلی‌ها از این‌جا رد می‌شوند؛ ولی نمی‌بینند مصرف‌کننده هم دارند و نمی‌بینند؛ پس با ما خیلی فاصله دارند و این به‌خاطر رسالت ما است که این‌جا قرار گرفته‌ایم؛ اما اگر به نتیجه نمی‌رسیم یا اگر نتایج تغییر می‌کند همه این‌ها را من فریبا روی خودم باید ارزیابی کنم تا در نهایت به آن آرامش برسم.

در آخر هم می‌خواهم خدا قوت بگویم به عزیزان مرزبان که تا امروز خدمت کردند و برای عزیزانی که در انتخابات شرکت کردند یک دوره مرزبانی بسیار عالی را آرزومندم. از این ۳ نفر دو نفر قطعاً رای خواهند آورد و یک نفر علی‌البدل‌ می‌شود برای این عزیزان بهترین‌ها را آرزو می‌کنم و می‌خواهم این را به شما بگویم خدمت مرزبانی باز یکی از آن رسالت‌ها است که پر از چالش است؛ یعنی لذت ببرید از هر روز مرزبانی چون من را با خودم آشنا می‌کند من همیشه می‌گویم مرزبانی تمام خدمت‌ها را در خودش دارد. از این‌که کاندید شدید به خود ببالید؛ چون خواستید که یک خدمت خیلی بزرگی را انجام بدهید و امیدوارم موفق باشید و هر ۳ عزیز از لحاظ من قبول هستند؛ چون من می‌گویم هر کسی که کاندید می‌شود قبلاً ثبت شده حالا یکی رأی می‌آورد و یکی رأی نمی‌آورد؛ ولی کسی که می‌آید و شجاعت دارد و در این جایگاه قرار می‌گیرد؛ قطعاً اسمش به عنوان خدمتگذار ثبت شده است؛ چون واقعاً خدمت مرزبانی بسیار خدمت مهمی است و من دوباره از همین الان به شما تبریک می‌گویم و به عزیزانی هم که در این جایگاه خدمت کردند خدا قوت می‌گویم؛ چون در کنار ایجنت همسفر عاطفه این خدمت را کردند و قطعاً آموزش بسیاری برای این عزیزان داشته است.

در ادامه انتخابات دوره اول مرزبانی همسفران با حضور دستیار اسیستانت مرزبانی همسفر فریبا برگزار گردید، خدا قوت به مرزبانان دوره قبل و آرزوی موفقیت برای مرزبانان دوره جدید

مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر علی‌اصغر
تایپیست: همسفر مونا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم)، همسفر الهام و همسفر زهرا رهجویان راهنما همسفر ملیحه (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر ملیحه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی آزادشهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .