جلسه پنجم از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سنایی با استادی همسفر حمیده، نگهبانی همسفر سمیه و دبیری همسفر نرگس با دستور جلسه « وادی دوم(هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمینهد. هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم ) و تاثیر آن روی من » روز یکشنبه ۷ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که در این جایگاه هستم تا خدمت کنم. از خانم مهدیه عزیز متشکرم که مسئولیت این جلسه را به من واگذار کردند. در مورد دستور جلسه، آقای مهندس در اول سیدی از وادی اول سخن گفتند و فرمودند که هر اقدامی که انسان باید بکند، باید ابتدا تفکر کند. حتی اگر خواسته باشد غیبت کند یا نه، باید اندیشه کند. در قرآن آمده که هر کسی غیبت کند، انگار گوشت برادر خود را خورده است. پس باید مراقب باشیم که غیبت نکنیم.
در وادی دوم، آقای مهندس گفتهاند که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمیگذارد. هیچ کدام از ما بیهیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. وادی دوم به ما میگوید که هیچ مخلوقی در این جهان و در این هستی به جهت بیهودگی خلق نشده است. همه و همه، ریز و درشت، از اول تا آخر، همه دارای نقش خاص خودشان و عملکرد ویژهای هستند. هیچ چیزی نمیتواند جای آن نقش و عملکرد را پر کند. هیچ کدام از ما بیهیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. همه ما دارای خصوصیات و تواناییهای خاص خودمان هستیم که خداوند به ما داده است. اگر ما به تمام هستی نگاه کنیم، خواهیم دید که هیچ چیزی جهت بیهودگی پا به جهان هستی نگذاشته است. مثل این لاشخورها که شاید از نظر ظاهری زشت به نظر بیایند، اما اگر نباشند، لاشههای حیوانات باعث انواع و اقسام بیماریها میشود، هم برای انسانها و هم برای حیوانات.
آقای مهندس در مورد ناامیدی گفتهاند که وقتی بیماری خاصی میگیریم، مثلاً سرطان، ممکن است با خودمان بگوییم که دیگر خوب نمیشوم و به دنیا نیامده بودم که حالا سرطان بگیرم. اینجاست که آقای مهندس گفتهاند انسان مانند مورچه است که وقتی در لانهاش آب میرود، میگوید دنیا را آب برد. این ذهن ماست که ما را بیمار میکند و حتی ما تلاشی برای سلامتی خود نمیکنیم. انسان وقتی که پا به هستی میگذارد، نیروهای مافوق یا قدرت هستی او را به یک دوراهی هدایت میکنند. یکی از این دو راه، تاریکی است که ضد ارزشها هستند، و دیگری روشنایی است که ارزشها هستند.
در آخر هم از تجربه خودم میگویم که یک آفت در دهانم زده بود و آنقدر ذهنم را درگیر کرده بود که در کنگره حالم بد شد و چند لحظه بیهوش شدم. این همان افکار نادرستی است که در ذهنمان میآید و همیشه با خودم میگفتم که اگر این آفت هم مثل قبل سرطان بشود، چه کار کنم؟ چون از این آفت تجربه خوبی نداشتم. ذهنم آنقدر درگیر شده بود که باعث شد شرایط بدی برای من پیش بیاید.

مرزبانان کشیک: همسفر مریم و مسافر حسن
تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون سوم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سنایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
141