English Version
This Site Is Available In English

نیروهای درونی مانند آتش‌‌فشان‌‌های خاموش هستند

نیروهای درونی مانند آتش‌‌فشان‌‌های خاموش هستند

همسفر زهرا (راهنمای لژیون چهاردهم):

چندین بار این وادی زیبا را گوش کرده‌ام و هر بار یک نکته جدید آموخته‌ام. این وادی سرشار از حرف‌‌هایی‌ است که به قول آقای مهندس هرکدام ده‌‌ها معنی دارند و می‌شود هرکدام را به‌تنهایی سر‌‌لوحه‌‌ زندگی قرار داد. وادی اول را با جریان انداختن تفکر پشت سر گذاشتیم و دریافتیم که اولین قدم فکر و اندیشه است؛ سپس وارد وادی دوم شدیم و متوجه شدیم که بهتر است افکار‌‌مان منفی نباشد، دائم نشخوار فکری نداشته باشیم و بدانیم که هیچ مخلوقی، جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است.

هر چیز و هر موجودی که در این دنیا‌ وجود دارد قطعاً نقشی را در این دنیا ایفا می‌کند که ما از خلقت آن اطلاع نداریم و چقدر هوشمندانه این خلق‌ها اتفاق افتاده‌اند. درنتیجه بهتر است به افکار خود جهت بدهیم، به سمت خیر، خوبی و کار‌‌های ارزشی قدم بر‌‌‌داریم، بدانیم قطعاً هدفی داشته‌‌ایم که وارد این دنیا شده‌‌‌‌ایم، با افکار و کارهای مثبت به خداوند بزرگ نزدیک‌تر شویم و موردحمایت الله قرار بگیریم، همیشه به زندگی و فردای خود امیدوار باشیم و هر جا نوری دیدیم به سمت آن حرکت کنیم.

همسفر مریم:

هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد؛ هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. این وادی برای شناخت ماست؛ زیرا ما را راهنمایی می‌کند تا خود را بیشتر بشناسیم و دنیای درون را تبدیل به یک شهر‌‌‌آباد کنیم.

وادی دوم به من می‌‌‌‌‌‌آموزد که چگونه از تاریکی‌‌‌‌‌هایی که تجربه کرده‌‌‌ام برای پی بردن به عظمت روشنایی‌‌‌‌‌ها و عبور از گذرگاه‌های سخت استفاده کنم تا تبدیل به یک انسان کارآزموده و رها شوم. به امید خدا از این گذرگاه‌‌‌‌های سخت با موفقیت گذر خواهم کرد. وادی دوم به من آموخت که هر مشکلی را در هراندازه‌ای که باشد می‌‌‌توانم حل کنم.

ممکن است بعضی از ما در اثر مشکلات و مسائل گوناگون یا پیشرفت بیماری جسمی و روانی در وجود‌‌مان این‌طور تصور کنیم که همه‌چیز تمام شده است، دیگر زندگی برای ما اهمیتی ندارد، بی‌‌خودی به این دنیا آمده‌ایم و هزاران حرف دیگر که در وهله اول یک تجسم در ذهن ما است؛ اما باعث فرورفتن در ناامیدی و تاریکی، از بین رفتن اعتمادبه‌نفس، تسلیم شدن در مقابل نابودی محض و بی‌تفاوت بودن برای رهایی و سلامتی می‌شود. اگر به تمام هستی نگاه کنید، خواهید دید که امکان ندارد چیزی پیدا شود که بیهوده پا به هستی گذاشته باشد. من سعی می‌‌کنم این انحراف در فکر و اندیشه را با حضور در جلسات و تغییر جهان‌بینی اصلاح کنم.

همسفر شیدا:

برای عبور از دوزخ و رسیدن به فردوس، تنها یک‌ راه وجود دارد و آن پلی است که میان این دو کشیده شده است‌؛ پلی که چهارده ستون محکم از قوانین جاری در هستی و نیستی، آن‌ را در میان تاریکی و روشنایی‌‌ استوار ساخته‌ است. هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌‌نهد؛ هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.

بر اساس وادی اول، با تفکر ساختارها آغاز می‌‌شود و بدون تفکر آنچه هست روبه‌زوال می‌‌رود. برای اینکه بتوانیم مسیر گمشده خود را پیدا کنیم نیاز به تفکر داریم. برای رسیدن به این تفکر، نیروهای عظیمی در هستی وجود دارند که به کمک ما می‌‌آیند و ما را به هدف نزدیک‌تر می‌‌کنند. در وادی اول آموختیم برای رسیدن به خواسته‌‌های خود باید تفکر کنیم و با نقشه‌ حساب‌شده نبرد را با نیروی اهریمن آغاز کنیم.

ممکن است در این میان با فکر کردن به شکست‌‌های پی‌درپی گذشته، احساس ناامیدی و ترس کنیم. اگر درگذشته نیرو و توانی برای پیشرفت داشتیم، آن ‌نیز توسط نیروهای اهریمن از ما گرفته شده است. ما باید در این مرحله با استقامت بیشتر بایستیم و بدانیم که هیچ‌‌کدام از مخلوقات جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته‌‌اند و هرکدام هدف مشخص و راه روشنی دارند.

این وظیفه‌‌ ما است که تمام افکار و اطلاعات اشتباه گذشته‌‌ خود را به مسیر روشنایی‌‌ها سوق دهیم؛ زیرا جرقه‌‌های کوچک اندک‌اندک راه را برای ما روشن می‌‌کنند و نیروهای درونی ما که مانند آتش‌‌فشان‌‌های خاموش هستند توانایی‌های ما را یادآور می‌‌شوند.

قطعاً خواسته‌‌ نیروهای منفی برگشت دوباره‌‌ ما به تاریکی‌‌ها است. ما این را خوب یاد گرفته‌‌ایم که پس از اجرای وادی اول باید ستون دوم را بسازیم و باقدرت هرچه بیشتر از این مرحله عبور کنیم. باید عبور از گذرگاه را یاد بگیریم و ذره‌ذره اقدام به حل مسائل کنیم. برای رسیدن به هدفی که پیش رو داریم باید با اجرای قوانین الهی و فرمان‌‌‌‌‌‌برداری، ستون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها‌‌‌‌یی از جنس آگاهی بنا کنیم، هرگز امید خود را از دست ندهیم و بدانیم که هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.

همسفر فاطمه:

وادی دوم می‌‌گوید که هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌‌نهد. هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. تقریباً ۱ سال و ۷ ماه از ورود من به کنگره می‌‌گذرد. خوشحالم که یکی از اعضای کنگره‌۶۰ هستم که می‌توانم با کسب آموزش، قدمی در راه شناخت خود و مشکلات زندگی بردارم و از تاریکی‌‌های درون خارج شوم.

به نظر من وادی دوم ارتباط بسیاری به امید و نا‌‌امیدی در زندگی دارد. یکی از مخرب‌‌ترین حس‌‌هایی که ممکن است به سراغ انسان بیاید، ناامیدی است. انسان موجود قدرتمندی است و خداوند نیرو عظیمی به او داده است. نیروهای منفی خوب می‌‌دانند که انسان با وجود این توانایی‌‌‌ها شکست‌ناپذیر است؛ به همین دلیل تمام توان خود را به کار می‌‌گیرند تا این نیروها را از درون تخریب کند. زمانی که انسان تاریکی‌‌ها را پشت سر می‌‌گذارد، درست زمانی که فکر می‌کند به موفقیت‌‌هایی دست یافته است، شیطان وارد عمل می‌شود و او را متوقف می‌‌سازد.

در یک برهه از زمان فکر می‌‌کردم انسان بسیار شاد، موفق و عاشق زندگی هستم، سعی می‌‌کردم به گذشته کمتر فکر کنم و این افکار بسیار حال مرا خوب می‌‌کردند؛ اما با مرگ یکی از عزیزان به‌یک‌باره آن چه که رشته بودم پنبه شد و احساس پوچی و نا‌‌‌چیز بودن به من دست داد. به این دلیل که اعتمادبه‌نفس خود را به علت افکار غلط و حرکت در مسیر ضد ارزش‌ها از دست داده بودم، حضور در کنگره را بی‌‌معنی می‌‌دانستم و تصور می‌‌کردم در چه دنیای بیهوده‌‌ای زندگی می‌‌کنم. سؤال‌های بسیاری در ذهنم ایجاد شده بودند، حس بیهودگی عجیبی داشتم و از این‌که آفریده شده بودم از خدا شاکی بودم.

به اذن خدا مجدداً راه کنگره برای من باز شد و همان روز دستور جلسه، وادی اول (وادی تفکر) بود و این تلنگری بود برای من که بیشتر به این وادی فکر‌ کنم. آن جا فهمیدم که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌‌گذارد. هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. امروز در مورد وادی دوم می‌‌نویسم؛ وادی که انسان را از ناامیدی به امیدواری می‌‌رساند.

ما انسان‌ها اگر بخواهیم، می‌‌توانیم همه‌چیز را تغییر دهیم. ما با استفاده از آموزش‌‌های کنگره می‌‌توانیم خود را از پایین‌‌ترین نقاط به بالاترین مکان برسانیم. ما در این جهان تنها نیستیم، بلکه یک نیروی عظیمی به نام قدرت مطلق پشتوانه ما است. باید توانایی‌‌های خود را پیدا کنیم و به آن ارزش دهیم، مشکلات را پشت سر بگذاریم تا تغییر در ما ایجاد شود و درنهایت به این نکته توجه کنیم که پایان شب سیه، سپید است.

همسفر سمیه:

درباره تأثیر وادی دوم (هیچ مخلوقی، جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌‌‌نهد. هیچ یک از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.) باید بگویم که پس از فوت پدرم تمام وجود من را غم و غصه فرا‌‌‌ گرفته بود، احساس می‌‌کردم دیگر بی‌کس شده‌‌‌‌‌ام و تمام ناامیدی‌‌ها به سمت من آمده بود، احساس پوچی و بیهودگی می‌‌کردم و مدام از خود می‌پرسیدم که چرا به این دنیا آمده‌‌ام؟ ناشکری می‌‌کردم، زیبایی‌‌ها و نعمات زندگی مانند مادر مهربانم، همسر و دختران زیبایی که هدیه خداوند بودند را نمی‌‌دیدم.

تنها به مرگ پدرم فکر می‌‌کردم، کار شب و روز من گریه و غصه شده بود، همیشه از خدا مرگ خود را می‌‌خواستم و هیچ امیدی به زندگی نداشتم؛ حتی نتوانسته بودم به هسته درونی و فلسفه وجود خود پی ببرم. من در تاریکی مطلق قرار گرفته بودم. برای این‌که از این تاریکی عبور کنم باید به عظمت روشنایی پی می‌‌بردم تا بتوانم از گذرگاه‌‌های سخت عبور کنم، یک انسان کارآزموده شوم، به‌طرف ارزش‌‌ها و صراط مستقیم حرکت کنم، از ضد ارزش‌‌ها دوری کنم و نیروهای قدرت مطلق من را حمایت کنند. توانستم جسم بیمار، روان و جهان‌‌بینی خود را که تخریب شده بود درمان کنم. به امید روزی که بتوانم آموزش‌های کنگره را عملی کنم.

مشارکت گروهی لژیون چهاردهم
ویراستاری: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهاردهم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .