English Version
This Site Is Available In English

وادی دوم، وادی امید است

وادی دوم، وادی امید است

تعدادی از همسفران لژیون‌ اول نمایندگی پرند مطالبی را در خصوص دستور جلسه «وادی دوم (هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.) و تاثیر آن روی من» در قالب مشارکت مکتوب ارائه کردند که تقدیم شما می‌گردد.

مشارکت راهنما همسفر مرضیه:
وادی دوم به من می‌گوید: "هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم." اگر‌ به گذشته برگردم و قبل از ورود به کنگره60 را نگاه کنم، مرضیه‌ای را پیدا می‌کنم با تمام تخریب‌هایی که اعتیاد در زندگی من به‌وجود آورده بود، همیشه گله و شکایتش به خدا این بود که چرا من؟ چرا من باید این همه مصیبت بکشم و تحمل کنم؟ همیشه می‌گفتم خدا من را به‌دنیا آورده است که درد بکشم. من‌ که آدم بدی نبودم به‌ کسی ظلمی نکردم. غافل از این‌که خداوند مسیری را برای من در نظر گرفته است؛ اما خودم خبر نداشتم. مسیری که از دل تاریکی‌های زندگی‌ام من را به نور و روشنایی رساند و بعد از آن رسالتی به من هدیه داد که این وادی را با تمام وجودم لمس کنم. مرضیه‌ای که با چرا‌ها و ناامیدی‌ها دست و پنجه نرم می‌کرد، به آخر خط رسیده و دائم در این فکر بود که بیهوده خلق شده، 12 سال است رسالتی را بر دوش دارم که هم سخت و هم سهل است. این وادی به من می‌گوید هیچ‌چیزی در این دنیا نیست که بیهوده خلق شده باشد.

هرچیزی که از نظر ما بیهوده باشد، قطعاً به‌ درد هستی می‌خورد و بایستی بابت آن از خداوند سپاسگزار باشیم. وادی دوم، وادی امید است به یک تازه‌وارد، یک سفر اولی، سفر دومی و حتی به راهنما این نوید را می‌دهد که اگر جایی از زندگی به پوچی رسیدید؛ باید عزم‌تان را جزم و تلاش‌تان را بیشتر کنید، تا از دل آن بی‌هدفی بتوانید به هدفی بزرگتر برسید؛ شاید روزهای سختی که من مرضیه احساس پوچی می‌کردم، هرگز به ذهنم خطور نکرد که از دل همین حس‌های منفی و نا‌امیدکننده قرار است خداوند مسیری را برای من رقم بزند که هم بتوانم حال خودم را خوب کنم و هم به دیگران کمک کنم تا به حال خوب برسند. این‌جا است که باید به دستان پرمهر آقای مهندس دژاکام، پدر مهربان و سخاوتمند بوسه بزنم و بابت لطفی که در حق من و خانواده‌ام کرده‌اند شاکر و سپاسگزار باشم که تا عمر دارم در این چرخه عشق و محبت آموزش بگیرم و خدمت کنم.

مشارکت همسفر میترا:
در ابتدا سپاس از آقای مهندس دژاکام که با این وادی‌ها، چراغ راهی برای درست زندگی کردن انسان‌ها روشن کردند. این وادی‌ها برای پیدا کردن و نشان دادن مسیر زندگی انسان‌ها هستند. وادی اول به من آموخت تفکر با فکر کردن متفاوت است و برای همه چیز باید تفکر کرد تا بهترین تصمیم را از دل این تفکر بیرون آورد. وادی دوم می‌گوید: "هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات می‌نهد، هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم." پیش از ورود به کنگره؛ حتی نمی‌دانستم من نیز برای هدفی به این جهان آمده‌ام و مدام سئوالات مختلفی داشتم، مشکلاتم را لعنت خداوند و بدشانسی خود می‌دانستم؛ اما خدای بزرگ را شاکر هستم که اذن ورود به کنگره60 برای من صادر شد و در این مکان مقدس آموختم هیچ‌چیزی در طبیعت و در جهان هستی بی‌دلیل به‌وجود نیامده است؛ حتی حضور من در این دنیا دلیلی دارد. وجود من در زندگی اطرافیانم بی‌تأثیر نیست و من برای تکامل خود به این دنیا آمده‌ام. اکنون این مشکلات را به دید چالش زندگی خودم می‌بینم، سعی و تلاشم را می‌کنم تا به بهترین شکل آن‌ها را پشت سر بگذارم. این وادی درس بزرگی به من داد که گذرگاه‌های سخت زندگی وجود دارند تا من را قوی‌تر کنند، تا ضعف‌های من را در این مسیر به قدرت تبدیل نماید، من را به تکامل انسانی خودم نزدیکتر کنند و تمام این‌ها به نوع نگرش من بستگی دارد.

مشارکت همسفر راضیه:
آقای مهندس دژاکام برای زندگی لذت‌بخش‌تر، جهان‌بینی و دیدگاه بهتر ما نسبت به جهان‌ هستی 14وادی را مطرح کردند. این وادی‌ها با تفکر شروع می‌شود و در نهایت به عشق و محبت واقعی می‌رسد. در وادی دوم به انسان یادآوری می‌کند که خلقت تو بیهوده نیست، پیام مهم این وادی‌ در مورد امید و ناامیدی است. همه ما در طول زندگی خود در اثر تفکر غلط و حرکت در مسیر ضدارزش‌ها برای خود مشکلاتی را به‌‌وجود آورده‌ایم. این مشکلات بر روی ساختار جسم ما تخریب‌های فراوانی ایجاد کرده است. این وادی برای ما این پیام را دارد؛ وقتی به مشکلات نگاه می‌کنیم، نباید ناامید شویم و دست از تلاش و کوشش برای حل مشکلات خود برداریم؛ چرا که ناامیدی باعث می‌شود ما بیشتر در تاریکی‌ها فرو برویم، اعتماد به نفس خودمان را از دست بدهیم، دست از تلاش و کوشش برای حل مسائل و مشکلات خود برداریم و گوشه‌ای بنشینیم، زانوی غم بغل بگیریم و خلقت خودمان را بیهوده بنگاریم یا مشکلات زندگی خود را لعنت خداوند بدانیم و شروع به گله و شکایت از خداوند و اطرافیان کنیم.

در صورتی که این وادی به ما این امید را می‌دهد مشکلات رحمت خداوند هستند؛ چرا که ما از حکمت آن‌ها بی‌خبر هستیم. خلقت هیچ‌موجودی بیهوده نبوده و بی‌هدف به این جهان پا نگذاشته است؛ بلکه رسالتی دارد که باید آن را به انجام برساند و تا زمانی‌که تاریکی‌ها را تجربه نکند و از گذرگاه‌های سخت زندگی عبور ننماید به روشنایی نمی‌رسد. زندگی در جریان است، بلند شو و با کمک گرفتن از نیروی‌های الهی به تلاش خود ادامه بده و قطعاً نتیجه سعی و کوشش تو بی‌‌نتیجه نخواهد ماند؛ اگر در این بعد هم نتیجه نداد، قطعاً در بعد بعدی نتیجه‌اش را خواهی دید؛ چرا که این جهان مقدمه‌ای است برای زندگی در بعد بعدی تا به تکامل برسید.

مشارکت همسفر سمیرا:
تیتر وادی دوم به ما می‌گوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم." در وادی اول یاد گرفتیم که باید برای انجام هرکاری اول تفکر کنیم، بعد به وادی دوم می‌رسیم که ما برای چه چیزی قدم به این حیات گذاشته‌ایم. قطعاً این خواست خداوند بزرگ بوده که ما را به این جهان خاکی فرستاده است. خداوند به ما عقل داده تا بتوانیم زشت و زیبا، خوب و بد را از یکدیگر تشخیص دهیم. خداوند به ما دست و پا داده است که با دست‌های خودمان کارهای خیر انجام دهیم تا اگر کسی روزی از ما در‌خواست کمک کرد دستش را بگیریم. هم‌چنین به ما دو پا بخشیده تا با پاهای خود در راه خیر قدم برداریم و برای همه بهترین‌ها را بخواهیم. به ما زبان داده است تا بتوانیم بهترین و با محبت‌ترین سخنان را بگوئیم و با قلب خودمان به همه هستی عشق بورزیم؛ وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم خداوند خیلی چیزهای باارزشی به انسان هدیه کرده است، از روح خودش بر ما دمیده، در نتیجه صفات نیک خداوند در ابعاد کوچکتر در ما وجود دارد.

انسان بیهوده خلق نشده و این کار نیروهای منفی است که گاهی ما را تا اوج ناامیدی‌ها فرو می‌برد تا جایی که به این فکر کنیم، اصلاً چرا خدا من را آفرید؟ این ناسپاسی است، ما برای آفریده شدن‌ خود باید شاکر خداوند باشیم؛ شاید گاهی فکر کنیم که بیهوده آفریده شده‌ایم؛ اما برای خیلی‌ها عزیز هستیم. مثلاً یک مادر؛ وقتی از زندگی خسته می‌شود، شاید بگوید خدایا چرا من را آفریدی؟ در صورتی‌که همین مادر برای همسرش خیلی عزیز و برای فرزندانش خیلی مهم است، شاید در نبود این مادر زندگی برای آن‌ها خیلی دشوار باشد. این دیدگاه یک انسان ناامید است که چرا به این دنیا آمده است. زمانی‌که همسر من مصرف‌کننده بود؛ وقتی به خانه پدرم  یا پدر شوهرم می‌رفتم همیشه مسافرم دیر می‌آمد بعد خانواده شروع می‌کردند به سرکوفت زدن که معلوم نیست کجاست و اصلاً به فکر زندگی نیست. این باعث می‌شد من از زندگی خسته شوم.

گاهی اوقات به این فکر می‌کردم که اصلاً من برای چه به این دنیا آمده‌ام، چرا این همه مشکلات به من داده شده است؟ هزاران فکر پوچ دیگر که ای کاش من در این دنیا نبودم. همیشه مشکلات را لعنت خدا می‌دانستم و این کار نیروهای منفی بود که من را به اوج ناامیدی می‌برد؛ وقتی خداوند مسیر کنگره60 را برای من و مسافرم باز کرد، فهمیدم که مشکلات رحمت خداوند است و من بیهوده پا به هستی نگذاشته‌ام و خیلی مهم بودم که خداوند فرمان صادر کرده که به جهان خاکی قدم بگذارم؛ پس باید قدردان خداوند باشم، برای بودنم، برای چیزهایی که بی‌منت به من بخشیده است و برای زیستنم؛ باید از عشقی که در وجود من نهاده نهایت استفاده را ببرم و به همه عشق بورزم، به پدر و مادرم، به فرزندانم، به همسرم، به طبیعت، به گیاهان، به حیوانات و به همه موجودات هستی؛ چون خداوند عشق است و من را با عشق خلق کرده است. از خداوند بزرگ سپاسگزارم که من را به‌ این جهان خاکی فرستاد و شکر بابت چیزهایی که به من بخشید.

رابط خبری: همسفر میترا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .