سیزدهمین جلسه از دوره چهلم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی، به استادی راهنمای محترم مسافر مسعود و نگهبانی مسافر هوشمند و دبیری مسافر یوسف با دستور جلسه "وادی دوم و تاثیر آن روی من" در روز شنبه 6 اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
یکی از توفیقاتی که در زندگی شامل حال من شد، حضور در کنگره ۶۰ بود که زندگی من را تغییر داد.
دستور جلسه امروز، وادی دوم است که میگوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به این حیات نمیگذارد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر به هیچ فکر کنیم.
بزرگترین ترس انسان، ترس از مرگ است. حیوانات تصوری از مرگ ندارند و این مسئله، یکی از بزرگترین دغدغههای انسان است. در کشورهای اروپایی، مسیحیان برای فردی که فوت میکند، کتوشلوار به تن او میکنند، آرایشش میکنند، تا ماهیت مرگ را برای اطرافیان کمرنگتر جلوه دهند؛ چراکه واقعاً مرگ ترسناک است، چون نمیدانیم پس از آن چه اتفاقی میافتد.
اما در کنگره ۶۰ این مسئله بسیار مهم است و باید برای مسافر حل شود؛ زیرا وقتی ناامیدی و پوچی درون انسان رخنه کند، بیرون آمدن از آن بسیار سخت خواهد بود. حتی در سفر دوم نیز این حالت به سراغ انسان میآید.
در دوران مصرف ناامیدی بسیار عمیقتر است. حالا باید نگاه کنم که اصلاً چرا به اینجا آمدهام. هدفم چه بوده؟ برای بهدست آوردن چه چیزی آمدهام؟ اگر بدون دانش و عدم فراگیری جهانبینی، انتهای این مسیر را نگاه کنم، به پوچی میرسم. چه فعالیتی باید انجام بدهم؟ بهترین فعالیت، آن چیزی است که خواست قلبی من باشد. اما باز هم آن حس رضایت کامل نیست. من هدف والاتری دارم.
من همیشه میگویم اگر اعتیاد نبود، شاید تا الان من مرده بودم، خود اعتیاد به من کمک کرد؛ اگر تریاک و قرص نبود، الان یا دیوانه میشدم یا خودکشی میکردم. مواد مخدر به من کمک کرد، زیرا از طریق آن بود که با کنگره ۶۰ آشنا شوم.
آقای مهندس در سیدی حلقههای آفرینش میگوید: هدف از زندگی چیست؟ به تکامل برسیم؟ خب، به تکامل رسیدیم، بعد چه میشود؟ به خدا برسیم؟ خب، رسیدیم، بعد چه میشود؟ اینها بازیهای ذهن هستند. در بسیاری از مباحث گفته میشود باید به تکامل یا به خدا برسیم. اما آقای مهندس میگویند، هدف، خود زندگی کردن است.
نوشیدن یک قهوه یا چای گرم در زمستان، در کنار خانواده بودن، همینها لذت واقعی است.

شاید خیلی از ما به سفر دوم آمدهایم، اما هنوز حالمان خوب نیست. باید شکرگزار باشیم. چه اتفاقی باید بیفتد که شکرگزار باشیم؟ همین که اجازه زندگی به ما داده شده و زندهایم، همین که میتوانیم به کنگره ۶۰ بیاییم نصیب هر کسی نمیشود، باید شکرگزار باشیم.
من به کنگره ۶۰ آمدم، سفرهای متعدد انجام دادم، مواد را کنار گذاشتم، سیگار را درمان کردم و ورزش کردم. اینها تا مدتی جواب میدهد. بعد از آن باید به کجا رجوع کنم؟ به قرآن. قرآن خیلی کمک میکند. البته وادیها نیز برگرفته از قرآن هستند. وقتی قرآن میخوانم، آرامش قلبی پیدا میکنم و محکمتر میشوم.
همچنین میتوانم به آقای مهندس رجوع کنم. واقعاً کار آقای مهندس درست است. وقتی در مورد حلقههای بعدی سخن میگوید، یعنی چیزی هست که باید امیدوار باشم. مسئولیت من باید به شکلی باشد که وقتی زندگی میکنم و حرکت میکنم، مصممتر باشم و از حس و انرژی خودم مراقبت کنم.
پس من بههیچ نیستم. گاهی اوقات انسان به هیچ میرسد و در هیچ هم هیچ میشود. گاهی از خودم سؤال میکنم که من نبودم، هستی بود؛ روزی میروم و باز هم هستی هست. پس همچنان در هستی حضور دارم؛ حداقل جسم ما به اشکال مختلف در هستی باقی میماند. انرژی هم وجود دارد، هرچند علم هنوز آن را به رسمیت نشناخته است.
دوستی دارم که نویسنده است و چندین کتاب نوشته است، چند وقت پیش یک ویدئو برایم فرستاد با این مضمون: ما که میدانیم میمیریم، پس معرکهگیری برای چیست؟ من واقعاً تعجب کردم که انسان چقدر میتواند افسرده باشد، آن هم نویسندهای که چندین کتاب نوشته است. زندگی بسیار زیبا و قشنگ است. زندگی همین است. اگر انسان همه چیز را حذف کند و بگوید من فقط خوبم، تضاد زندگی چه میشود؟ بدون تضاد انسان به پوچی میرسد.
حتی در سفر دوم، یک نوشتار یا کتاب میتواند انسان را به تاریکی بکشاند. امنترین و بهترین جا برای من، یا بهتر است بگویم برای ما، کنگره ۶۰ است. آقای مهندس بسیار درست و با توجه به سطح درک اعضا، مطالب را کمکم و بهجا بیرون میدهند. امیدوارم که من و سایر دوستان بتوانیم از این مسیر بهترین استفاده را ببریم.
تایپ، ویرایش و بارگزاری خبر: مسافر دانیال لژیون دهم، مسافر هادی لژیون نهم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر سعید
اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
180