سلام دوستان، زهرا هستم، همسفر
عنوان وادی دوم: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد. هیچیک از ما بیهدف نیستیم، حتی اگر خود را بیهدف بدانیم.
در وادی دوم، به این نکته اشاره میشود که انسان در آفرینش خود هدفمند است. این که انسان خلیفه خداوند بر روی زمین است، در قرآن هم آمده است. انسان ترکیبی از طبیعت و ماورای طبیعت است؛ یعنی جسم و جان. آفرینش انسان نه تصادفی، بلکه حسابشده است. انسان موجودی انتخابشده است. خداوند انسان را به عنوان موجودی مستقل و آزاد آفریده تا بر جهان درون و برون خود حکمرانی کند. ظرفیت علمی انسان یکی از بزرگترین ظرفیتهایی است که یک مخلوق میتواند داشته باشد تا با استفاده از عقل خود، قوانین کلی جهان و هستیاش را کشف کند.
در وادی دوم، به این حقیقت میرسیم که ما بیهوده نیافریده شدهایم. اگر بیهوده آفریده میشدیم، هیچ امتیازی نسبت به دیگر موجودات نداشتیم. والاترین امتیاز انسان، جانشینی خداوند بر روی زمین است و همین امر است که بیهدف نبودن خلقت انسان را معنا میکند.
اما پاسخ به این سوال که «چرا به دنیا آمدهام؟» و «هدف از خلقت من چیست؟» کار سادهای نیست. زیرا خودمان را درست نمیشناسیم. خواسته یا ناخواسته، سالهاست که جهت و هدف خود را گم کردهایم. اکنون باید برای یافتن خود حرکت کنیم، از یک نقطه مجهول به یک نقطه معلوم. در وادی اول یاد گرفتیم که برای شناخت خود و انجام هر کاری باید ابتدا تفکر کنیم و با تفکر سالم حرکت کنیم. زیرا تفکرات غلط ما باعث میشود که در مسیر ضدارزشها حرکت کنیم، ضدارزشهایی که بر ساختار جسمانی ما تاثیر گذاشته و آن را تخریب میکنند. این تفکرات غلط، به ما این توهم را میدهند که بیهوده به این دنیا آمدهایم.
این تفکرات نادرست باعث شده که سالها درگیر بیماریهای جسمی و روانی شویم و مشکلات زیادی در جسم و روان خود داشته باشیم. اما در وادی دوم یاد گرفتیم که انسان باید برای رسیدن به هدف، که همان آرامش، آسایش و درمان است، تاریکیها را تجربه کند تا به عظمت روشناییها پی ببرد. انسان باید فلسفه وجودی و خلقت خود را درک کند و بداند که تنها موجودی است که از قدرت اختیار برخوردار است. انسان میتواند با عقل سالم، تفکر درست، تلاش و کوشش از گذرگاههای سخت عبور کند، ارزشها را از ضدارزشها تشخیص دهد و راه درست را انتخاب کند.
در این مسیر، نباید از تلاش و کوشش دست برداشت و نباید ناامید شد. زیرا ناامیدی یکی از مخربترین احساساتی است که به سراغ انسان میآید و یکی از حربههای شیطان است که انسان را در لحظه آخر ناامید میکند تا دست از تلاش بردارد. پس باید بدانیم که وضعیت کنونیمان قابل تغییر است و باید شروع به حرکت کنیم. نیرویهای ماوراء یا قدرت مطلق خداوند، در این مسیر به ما یاری خواهند رساند.
سلام دوستان، فاطمه هستم، همسفر
وادی دوم: هیچ مخلوقی برای بیهودگی قدم به حیات نمیگذارد و هیچ یک از ما هیچ نیستیم، حتی اگر خود را بیهیچ بدانیم. در وادی اول یاد گرفتیم که تفکر، آغازگر ساختارهاست؛ ما موجوداتی هستیم که خداوند به گونهای ما را آفریده که باید برای زندگیمان برنامهریزی کنیم و برای این برنامهریزی ابتدا باید فکر کنیم.
در جهانبینی صحیح، همیشه باید نکات مثبت و خوبیها را ببینیم. مثالی که حضرت مسیح در مورد دیدن سگ مردهای آورد، جایی که به اطرافیانش میگوید دندانهایش چقدر سفید است. گاهی اوقات خود را بیارزش میبینیم و فکر میکنیم که اصلاً برای هیچ چیزی به این دنیا نیامدهایم، اما در اینجا گفته میشود که هیچ مخلوقی برای بیهودگی وارد حیات نمیشود.
خوشحالیم که به جنگ نرم خود ادامه میدهیم تا دنیای درونمان به شهری آباد تبدیل شود و از این طریق به سوی نیروی ماوراء طبیعی گام برداریم.
هر کدام از ما ممکن است با مشکلاتی مثل بیماری یا افسردگی روبرو شویم، ولی وقتی مشکلاتمان حل میشود، دنیای درونمان، یعنی تفکر و اندیشهمان، به شهری آباد تبدیل میشود. در این فرآیند، آنچه که اهمیت نداشته، برایمان ارزش پیدا میکند. مثلاً شاید از اینکه دزد نیستیم ناراحت شویم یا بگوییم فلانی چه زرنگ است!
یافتن این راه مهم، نیازمند تفکر و تلاش است تا به نتیجه برسیم. گاهی وقتی مشغول درس خواندن هستیم، فردی به ما میگوید که این کار فایده ندارد و ما دچار تزلزل میشویم. اما باید بدانیم که ما فقط جسم نیستیم، بلکه نفس و روحی نیز در درونمان وجود دارد که هم درونمان و هم خارج از ماست.
مثال بزنم: وقتی خودکاری را روی میز میگذاریم، فضایی اشغال میکند. میگوییم جوهر درون خودکار است و کاغذ خارج از خودکار و در جای خود قرار دارد. اینطور نمیتوانیم چیز دیگری در آن فضا بگذاریم. همه چیز یا در ساختار جسم ما قرار دارد یا در قالب تصاویری که مانند قلههای بلند آتشفشان هستند.
این تصاویر در ذهن ما پدید میآیند و ممکن است تصاویری از مرگ یا بیماری به ذهنمان خطور کند. در این لحظات، ما خود را در تخت بیمارستان میبینیم و تصور میکنیم که در حال مرگ هستیم. برعکس، ممکن است تصویری از بهبودی و شادی در ذهنمان شکل گیرد و احساس کنیم که خوب شدهایم.
پس تصاویر ذهنی ما تولید میشوند و اغلب از درک ما دور هستند، مثل چشمهایی که به دریا نگاه میکنند. ما در اثر تفکر غلط یا حرکت در مسیر ضد ارزشها، مشکلاتی را برای خود ایجاد کردهایم که این مشکلات بر جسم و روانمان تأثیر میگذارند و به صورت بیماریهای جسمی و روانی نمایان میشوند.
اگر به هستی نگاه کنیم، هیچ چیزی در آن نیست که بیهدف به وجود آمده باشد. حتی مانند لاشخورها که به ظاهر بیفایده به نظر میآیند، در واقع وظیفهای دارند و بدون آنها میکروبها و بیماریها گسترش مییابند.
انسان وقتی به هستی قدم میگذارد، نیروی ماوراء طبیعی او را به دو راهی هدایت میکند: یکی تاریکیها و دیگری روشناییها. اصولاً انسان تاریکیها را تجربه میکند تا به عظمت روشناییها پی ببرد. ما در این جهان تنها و بدون پشتیبان نیستیم؛ نیروی عظیم و بیکرانی به نام خداوند یا نیروی برتر وجود دارد که میتواند ما را یاری دهد. شرط اول این یاری، دوری از ضد ارزشها و حرکت در مسیر صراط مستقیم است. تا زمانی که زنده هستیم، باید فردی لایق باشیم که بر جسم خود حکمرانی میکنیم و آرامش و سازندگی را در جسم، روان و جهانبینی خود ایجاد کنیم. باید بدانیم که هیچ یک از ما هیچ نیستیم، حتی اگر خود را بیارزش بدانیم.
سلام دوستان حشمت هستم همسفر
هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد. هیچکدام از ما بیهیچ نیستیم، حتی اگر خود را به هیچ فکر کنیم.
اولین قدم را در وادی اول یعنی تفکر برداشتیم.
در این وادی به جنگ نرم خود ادامه میدهیم؛ یعنی جنگ افکار و اندیشهها. سالها بود که ما جهت خود را گم کرده بودیم، زیرا تفکر و اندیشه درستی نداشتیم.
برای یافتن خودمان راه مهمی در پیش داریم. ما گمگشتگانی هستیم که با کار و کوشش به قدرت میرسیم. باید به سمت نور حرکت کنیم، نوری که سمبل انسانیت است.
درون و برون ما مانند قلههای بلند آتشفشان هستند. نیروهایی در درون ما وجود دارند که اگر به حرکت درآیند، میتوانند تغییرات عظیمی ایجاد کنند. انسان فقط جسم نیست؛ قالب مثالی چون نفس و روح داریم.
چیزهایی که در خودآگاه ما هستند، میتوانیم به تصویر بکشیم. ناخودآگاه ما همان آرشیو است.
بهترین کار ذهن این است که تصاویر ظهور مییابند، اما این تصاویر از درک ما دور هستند. این تصاویر ممکن است مثبت یا منفی باشند، چون چشمههایی که میتوانند به دریا برسند. باید از منفیبافی به مثبتاندیشی روی آوریم.
ما با تفکر غلط یا حرکت در مسیر ضد ارزشها، مشکلاتی به وجود میآوریم و تخریبی در ساختار جسم خود ایجاد میکنیم.
از نظر پزشکی این یعنی سایکوسوماتیک.
انسانها با قدم گذاشتن در هستی، به یک دوراهی هدایت میشوند: تاریکی و روشنایی.
اصولاً انسان باید تاریکیها را تجربه کند تا به عظمت روشناییها پی ببرد.
در تاریکیها باید از گذرگاههای سخت عبور کنیم تا انسانی کارآزموده و رها شویم.
ما در دنیا پشتیبان قدرتمندی داریم به نام قدرت مطلق الله. شرط دریافت حمایتهای الهی، دوری از ضد ارزشها و پرداختن به ارزشها و صراط مستقیم است.
امام علی علیهالسلام میفرمایند:
"هر کس کلمهای به من بیاموزد، مرا بنده خود ساخته است."
در اینجا باید قدردان راهنما و مربی خود باشیم.
یک مصرفکننده مواد مخدر ندانسته تاریکی را انتخاب کرده و به نقطهای رسیده است که تواناییهایش زیر خروارهای اعتیاد و تخریبهای آن مدفون شده است. در چنین حالتی، شخص احساس پوچی و ناامیدی و بیخاصیت بودن میکند.
یکی از نتایج حرکت در مسیر ضد ارزشها، همین احساس گناهکاری و پوچی است.
این وضعیت و این احساس قابل تغییر است و اگر بخواهیم، میتوانیم از پایینترین نقاط به بالاترین جایگاهها برسیم.
اگر به آرم کنگره ۶۰ دقت کنیم، مثلث در درون دایره تمثیل انسانی است که سقوط کرده، اما با خواست خود و به کارگیری نیروهای خفته و خواست خداوند، حرکت میکند و دوباره خود را به اوج میرساند. باید به فلسفه وجودی حیات خود و دیگران احترام بگذاریم و بدانیم که ما هم جهت بیهودگی یا تصادفی پا به حیات نگذاشتهایم.
باید امیدوار باشیم که پایان شب سیاه سپید است. ضمناً با شهامتی که در وجودمان داریم، باید سازندگی را در جسم و روان و جهانبینی خود ایجاد کنیم و بدانیم که هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر به هیچ فکر کنیم.
در مسیر سبز کنگره، مانا و پایدار باشید، نازنینا.
ویراستاری و ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سنایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
132