انسان در مسائلی که در آن گره یا مشکلی دارد، نمیتواند آنها را حل کند. یکی از دلایل اصلی این است که میزان خرابی یا اندازهها را نمیداند. تشخیص آن باعث شد که مبدأ سفر به وجود آمده و راه درمان کشف شود.
بهمنظور تشخیص نقطه مبدأ با کمک اندازهها، بایستی اندازهها را شناخت؛ به عنوان مثال چنانچه برای خرید چلوکباب به بهترین مکان برویم، پرسی ۸۰۰ هزار تومان باشد، از بهترین و مرغوبترین برنج و گوشت نیز اگر استفاده کرده باشند، نهایتاً پرسی ۲۵۰ هزار تومان عقلانی است؛ بنابراین بهچهدلیل باید این همه بیشتر، پول بدهیم؟! از این قبیل چیزها بسیار وجود دارد که ما میخریم، چرا میخریم؟ زیرا اندازهها را نمیدانیم؛ اگر خواستههای ما تغییر کرد، شرایط نیز تغییر میکند. اگر آن بستنی یا آن چلوکباب را نخوریم، سرنوشتمان عوض میشود. اگر کنسرتی که خوب نبود را نرفتیم آن شخص دیگر کنسرتی با کیفیت پایین برگزار نمیکند. بنابراین ما باید در ابتدا اندازه را پیدا کرده و ببینیم آیا منصفانه است یا نه. به چه علت، باید برای کسی که به کارهای خودش رسیدگی نمیکند، دلسوزی بیش از اندازه کنیم؟ این همان محبت است که بایستی به اندازه باشد. زمانی که اندازه را پیدا کردیم، پس از آن مسئله ما انتخاب در خواسته میشود. اکنون متوجه شدیم، قیمت این جنس، منصفانه نیست، باید انتخاب کنیم که از آن لذت لحظهای گذر کنیم یا خیر؛ چنانچه عبور کردیم آن جهش اتفاق میافتد.
جامعهای که مردم آن اندازهها را میدانند، سرشان کلاه نمیرود و این به مرور زمان در حس آنها تأثیر گذاشته و زندگی انسان را تغییر میدهد.
یک دانش آموز، باید از روزی یک ساعت که اندازه او است، شروع کرده و کمکم ساعتها را اضافه کرده تا بتواند موفق شود یا به عنوان مثال سفر اولیهایی که تحت درمان هستند، شربت مصرف میکنند و نمیتوانند روزه بگیرند، باید ببینند، نقطه تحمل آنها به چه میزان است؛ مثلاً سه ساعت، باید از همان سه ساعت شروع کنند؛ چراکه اگر با روزه کامل شروع کنند، سفر آنها خراب میشود.
در ادامه راجع به داستانهای پیامبران فرمودند. داستان پیامبران در کلام الله بسیار مهم است؛ زیرا خود کلام الله میگوید: باعث تثبیت فؤاد میشود، یعنی باعث آرامش دلها میشود.
سختی زندگی پیامبران ۱۰ برابر مردم عادی بوده است. همه آنها خیرخواه مردم بوده، سختیها را تحمل کرده، از آنها امتحان گرفته میشد و زمانیکه قبول میشدند، به آنها رسالت داده میشد.
مطالبی که در کلام الله وجود دارد، ارزش آن این است که برای زمان خاصی نباشد؛ به عنوان مثال قوم عاد، قومی بودند که هرچه از آیات الهی به آنها گفته میشد، از کلمه جهد به معنی انکار استفاده میکردند. مثلاً به آنها میگفتند دروغ و غیبت چیز خوبی نیست؛ اما آنها قبول نمیکردند و میگفتند ما با دروغ به فلان جایگاه رسیدم. اولین ویژگی آنها انکار بود. نشانه دوم، عصیان میکردند، در مقابل فرامین الهی فریاد میزدند، یعنی هم انکار کرده و هم فریاد میزدند و ویژگی سوم از کار و بار هر جبار عنید، فرمان میگرفتند.
کلمه ظلم به معنی تاریکی است. ظالم، یعنی کسی که تاریک میکند و تاریکی ابزار نیروهای منفی است. نیروی منفی برای اینکه کار خود را پیش برد به تاریکی نیاز دارد که حقایق را پنهان کند. پنهان کردن در نور امکانپذیر نیست. برخی انسانها ظلمو هستند، یعنی دوست دارند خودشان را به انسانهایی که ظالم هستند، نزدیک کنند و از آنها خوششان میآید و زمانیکه خود را به آنها نزدیک کردند، دیگر از اولیا برای آنها کمکی نخواهد رسید، مانند گوشیهای دو سیم کارته که وقتی با یک خط صحبت میکنی، خط دیگر از دسترس خارج میشود. زمانی که با تاریکی صحبت میکنید، دیگر در دسترس نور نیستید تا به شما القا مثبت کند، از دسترس خارج هستید و در نتیجه انسان شکست خورده و ناکام میماند و چنانچه به مرحله دوم رفتید، از آنها پیروی کردید، فرمان گرفتید و لذت بردید، جزو مجرمین هستید. ممکن است، شخصی اطاعت کند؛ اما از روی ناچاری است و از آن کار لذتی نبرده و آن شخص مجرم محسوب نمیشود.
نویسنده: راهنما مسافر منصور
ويرايش متن: مسافر محمدتقی(لژیون دوم)
ارسال: سایت نمایندگی ملاصدرا
- تعداد بازدید از این مطلب :
1256