پیدا کردن نقطه صفر یا نقطه توانایی انسان، همان چیزی است که آقای مهندس برای درمان متد DST پیدا کردند و خیلی برای ما مهم است و میتواند در قسمتهای مختلف زندگی به ما کمک کند. نقطه صفر یا همان مبدأ، به من نشان میدهد که من دقیقاً در کجا قرارگرفتهام. آقای مهندس میفرمایند: من سالها نمیدانستم مصرف من چقدر است، درواقع میگویند: من سالها نمیدانستم، در کجای کار قرار دارم؛ وقتی نمیدانستند، مصرفشان چه مقدار است از میزان تخریب خود هم اطلاع نداشتند و میزان آن مشخص نبود؛ ولی نظم در ماه رمضان باعث شد، آن نقطه تفکرشان بیدار شود. وقتی انسان به مسائلی که در آن مشکل و گره دارد و نمیتواند حلش کند، یک قسمت اصلی این است که میزان خرابی یا اندازهها را نمیشناسد و پیدا کردن اندازه تخریب، باعث شد که مبدأ سفر به وجود بیاید و درمان کشف شود. پیدا کردن نقطه شروع یا مبدأ با کمک اندازهها، یعنی تا ما اندازهها را متوجه نشویم، نمیتوانیم مبدأ خودمان را پیدا کنیم. وقتی ما اندازهها را ندانیم و برای جنس بیکیفیت پول بدهیم، ما به ظلم و بیانصافی کمک میکنیم. وقتی کاری را انجام میدهیم؛ باید بدانیم، آن کار را برای چه منظور انجام میدهیم.
آقای مهندس میفرمایند: من سالها آموزش دادم که به شما یک جمله را بگویم: «اینکه خوبی خوب است و بدی بد است.» کارهایی که انجام میشود؛ باید بازخورد و نتیجه سازندهای داشته باشد. آن چیزی که واقعاً اثرگذار است، آن انرژی است که از انجام کار به دست میآورید و باعث میشود، یکچیزی در انسان ساخته شود. زمانی که خواستههای انسانها تغییر کرد، شرایط هم تغییر میکند. محبت هم باید بهاندازه باشد، وقتی اندازه را پیدا کردیم، بعد انتخاب ما در خواسته است. ما وقتیکه از لذت خواسته نامعقول در لحظه عبور کردیم، در ما جهش به وجود میآید. ما باید نقطه صفر و مبدأ خودمان را پیدا کنیم؛ اگر پیدا نکردیم، هرچقدر هم تلاش کنیم جز تخریب هیچچیز دیگری ندارد. جامعهای که اندازههای خودش را نداند، مبدأ خودش را نمیداند و انرژیهای ذخیره خودش را میسوزاند و ساختارش از درون خراب میشود و فرومیریزد.
داستان پیامبران در کلامالله بسیار مهم است و علت آن این است که داستان پیامبران حاوی مطالب بسیار مهمی است. همه پیامبران بدون استثنا زندگی بسیار سختی داشتند. میانگین سختی زندگی پیامبران ده برابر زندگی انسانها است. ویژگی دوم پیامبران این بود که همه آنها خیرخواه بودند و ویژگی سوم اینکه پیامبران سختیها را تحمل میکردند و آزمون پس میدادند؛ یعنی از آنها امتحان گرفته میشد و در امتحان قبول میشدند و بعد به آنها رسالت داده میشد. آن چیزی که پیامبران به انسانها آموزش دادهاند، اول به خودشان نازل میشد و از آن استفاده میکردند، گرههای خودشان را باز میکردند و از رنج و تاریکی خارج میشدند بعد فرمان داده میشد که حالا بروید و به انسانها یاد بدهید. تعالیم قرآن توسط جبرئیل بر پیامبر نازل شد، پیامبر از آن دانش و کلیدها استفاده میکند و شروع به آموختن و درک عمیق آیات میکند و سینهاش گشاده میشود؛ وقتی اینها در درون خودش جاری شد، آنوقت خداوند میگوید: حالا آنها را به انسان انتقال بده؛ چون انسان وقتی پالایش و تزکیه را از خودش شروع کند ایمانش چند برابر میشود.
زندگی پیامبران مانند یک مثلث است: یک ضلع آن رنج و دشواری بسیار زیاد، یک ضلع آن خیرخواهی برای کمک به انسان و ضلع دیگر آن آموزشها را اجرا کردن و انتقال دادن به انسانها. مطالبی که در کلامالله گفتهشده برای یکزمان خاصی نیست. یکی از قومهایی که در کلامالله گفتهشده قوم عاد است؛ قوم عاد چند نشانه داشتند: نشانه اول اینکه هرچه را که از حکمت و آیات الهی به آنها گفته میشود، جهد میکنند؛ یعنی انکار میکنند، نشانه دوم این است که عصیان میکنند و در مقابل فرامین الهی سرکشی و حمله میکنند و نشانه سوم از هر انسانی سنگدل و زورگویی فرمان میگیرند. اگر مردمان سرزمینی این ویژگیها را داشته باشند، آنها هم جزو قوم عاد هستند و عذاب به آنها وارد میشود؛ یعنی اینکه خداوند آنها را برمیدارد و یک نفر دیگر را بهجای آنها میگذارد و آنها مضمحل و نابود میشوند، این سرنوشت قطعی قوم عاد است و اتفاق میافتد. هر قومی یک پیامد خاصی دارند.
نیروی منفی برای اینکه کارش را پیش ببرد، به تاریکی نیاز دارد که بتواند، حقایق را پنهان کند و نیروهای منفی از تاریکی بهعنوان ابزار استفاده میکنند. بعضی انسانها دوست دارند، خودشان را به کسانی که تاریکی را به وجود میآورند، نزدیک کنند و وقتی این کار را کردند، دیگر بهغیراز خدا از اولیا و انسانهای دیگر یاوری برای آنها نیست؛ چون آنها از مرز روشناییها گذشتند و وارد مرز تاریکی شدند و اگر هم بخواهند به آنها کمک کنند، نمیتوانند و نتیجه این میشود که شکست میخورند و ناکام میشوند و در زندگی تلاششان بهجایی نمیرسد؛ اگر این انسانها وارد مرحله دیگری بشوند و از انسانهای ظالم پیروی کنند، از آنها اطاعت و فرمانشان را اجرا کنند و از این فرمان سود و لذت ببرند، جزو مجرمین هستند و این فرایند، مثلثی است که انسان مجرم میشود؛ پس خیلی چیزهایی که در زندگی برای انسان به وجود میآید، اگر انسان به آن توجه کند، ممکن است که بتواند با اصلاح کردن، آن فرایندهایی که در زندگی وجود دارد را تغییر بدهد.
منبع: سیدی تاریکی استاد امین
تایپیست و رابط خبری: همسفر آزاده رهجوی همسفر راهنما مهرو (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مهتاج نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
49