هفتمین جلسه از دوره بیست ویکم کارگاههایآموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی ساوه ویژه مسافران با استادی راهنمای محترم آقای ابوالفضل ونگهبانی موقت مسافر مهدی و دبیری موقت مسافر مهدی با دستور جلسه(ظرفیت و مسئولیت 《قبله گم کردن》) روز سهشنبه ۲اردیبهشت ماه ۱۴۰۴راس ساعت ۱۷ برگزارشد.
خلاصه سخنان استاد:
سلامدوستان ابوالفضل هستم یک مسافر. از دبیرو نگهبان جلسه و دوستانی که نوشتارها را قرائت کردند تشکر میکنم از ایجنت محترم و گروه مرزبانی و همچنین از راهنمای محترم آقای کارگر تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه باشم آموزش بگیرم و خدمت کنم. دستور جلسه (ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن است) ابتدا در مورد قبله گم کردن صحبت کنیم،اگر قبله گم کردن رادر یک کلمه بگویم اینکه فراموش کنم چه شرایطی داشتم. وقتی انسان قبلهاش را گم میکند این اصطلاح را زمانی به کار میبرند که شرایط فعلیام خوب شود و آن وقت قبلهام را گم کنم. وقتی انسان در وضعیت نابسامان هست قبلهاش را گم نمیکند مثلاً وقتی من رهایی گرفتم و این جایگاه را کسب کردم و وضعیتم بهتر شد اگر یادم برود که قبلاً چه جور بودم آن میشود قبله گم کردن. خداوند در قرآن میفرمایند: إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ؛یعنی انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است .ناسپاسی یعنی فراموش کند قبلا چه شرایطی داشته و الان چه شرایطی دارد. إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍیعنی خداوند انسان را در خسران و زیان آفریده است و یا زمانی که انسان خیرش به کسی میرسد منم منم میکند و زمانی که شری به اومیرسد شروع به ناله کردن میکند. این دستور جلسه را کار میکنیم که یادمان نرود که شرایط قبلمان چه جور بوده است. نیروهای منفی همیشه در ذهن ما کار میکنند تا ما فراموش کنیم که قبلاً چه جور بودیم من همیشه برای خودم تکرار میکنم و نشانههایی برای خودم میگذارم که یادم نرود که قبلاً چه شرایطی داشتم تا برای دیگران قیافه نگیرم و مغرور نشوم و از داستان ایاز وزیر سلطان محمود یاد گرفتم که فراموش نکنم قبلاً چگونه بودم. ایاز وزیر سلطان محمود بود چون کارهایش درست انجام میداد سلطان محمود او را دوست داشت ولی دیگران به ایاز حسادت میکردند و به سلطان گفتند که ایاز گنجی در اتاق پنهان کرده که در آن را قفل میکند سلطان محمود میگوید نه اینجوری نیست و بعد میروند در اتاق را باز میکنند و میبینند چیزی نیست به جز یک کفش کهنه و پوستین. به ایاز میگویند اینجا چه کار میکنی؟ ایاز میگوید من هر روز اینها را نگاه میکنم که یادم نرود چه شرایطی داشتم و الان چه شرایطی دارم یک موقع خودم را گم نکنم یا به اصطلاح قبله را گم نکنم. اینکه ما هر روز به خودمان یادآور شویم و تفکر کنیم در چه شرایطی بودیم و اکنون در چه شرایطی هستیم قبله را گم نمیکنیم. وقتی انسان در مسیر درست قدم برمیدارد شرایطش درست میشود و همانطور که در آموزشها داریم که چه بخواهیم و چه نخواهیم وقتی در مسیر درست حرکت کنیم نیروهای مافوق کمک میکنند و شرایطمان هر روز بهتر و بهتر میشود منتها در این وضعیت نیروهای منفی به سراغ انسان میآید تا منحرف کند. ما باید بدانیم اگر چیزی هست یا مسئلهای هست این لطف خداوند است که شامل حال انسان شده است. وقتی در مسئولیتی یا در هر جایگاهی قرار میگیریم اگر حواسمان نباشد ممکن است قبله را گم کنیم حال وقتی من جایگاه را گرفتم باید به ظرفیت و مسئولیت هم حواسم باشد که چه جوری گرفتار این حقههای نیروی منفی نشوم. وقتی من جایگاهی را گرفتم همیشه به خودم بگویم که این لطف خداوند است که شامل حال من شده است این نیست که بگویم من کسی هستم، من خیلی بالاتر از دیگران هستم که این جایگاه را به من دادهاند، نه! همیشه در افکار و اندیشهام این باشد که این لطف خداوند است که من در این جایگاه خدمت میکنم. در کنگره شال مرزبانی، شال راهنمایی میدهند شخصی که برای مرزبانی آمده است میخواهد که مرزبانی را یاد بگیرد. شال مرزبانی نشان میدهد که مرزبانی را یاد بگیرد شال راهنمایی این است که راهنمایی را یاد بگیرد. منتها من، وقتی کسی راهنمای من است نمیتوانم به او بگویم که شما آمدی یاد بگیری، نه، این دیدگاه من است برای فرد مقابل باید اینجوری باشد.ببینید شخصی که انتخاب شده حتماً یک دستاوردی داشته و حتماً زحمات و تلاش زیادی انجام داده و لیاقت آن جایگاه را دارد که جایگاه مرزبانی یا راهنمایی را دادهاند یا در هر جایگاه دیگر باید درست تلاش کرد. در مسئولیت باید به این شکل فکر کنیم و یادآور شویم اگر چیزی به دست آوردیم و شرایطی خوبی داریم و جایگاهی داریم همه لطف خداوند است که شامل حال ما شده و فراموش نکنیم که قبلاً در چه شرایطی بودیم و اکنون در چه شرایطی هستیم.
.jpg)
نگارش متن:مسافر علی(لژیون هفتم)
عکاس:مسافر جواد(لژیون دهم)
تنظیم وارسال: مسافر داود
مرزبان کشیک: مسافر میثم
- تعداد بازدید از این مطلب :
177