چهاردهمین جلسه از دوره چهلم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی تهرانپارس، به استادی مرزبان محترم مسافراحمد و نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر مرتضی با دستور جلسه "ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن" در روز دوشنبه یکم اردیبهشت ماه 1404 ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
ابتدا از ایجنت محترم آقا مسعود تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا در جایگاه استادی از شما عزیزان آموزش بگیرم و انشاءالله من نیز به نوبهی خودم در ارتقای سطح آموزش شما عزیزان سهیم باشم. علاوه بر این بر خودم فرض میدانم به رسم ادب از زحمات و آموزش های استاد راهنمای دلسوز و مجربم آقا احسان تشکر کنم؛ بدیهی است اگر مسئولیت پذیری، مهارت ها و آموزش اثر بخش ایشان نبود من به رهایی نمیرسیدم و جایگاههای خدمتی مختلف را در کنگره 60 تجربه نمیکردم.
عنوان دستور جلسه این هفته "ظرفیت، مسئولیت و قبله گم کردن" است. فارغ از هر تعارفی میخواهم رُک و صریح حرف دل و تجارب خودم را پیرامون دستور جلسه تقدیم عزیزان کنم. وقتی به خاطرات جلسات تازه واردین و اوایل دوران سفر اول بر میگردم، خودم به عنوان یک مسافر از میزان تغییرات در صور باطن و ظاهرم متعجب میشوم! دقیقا به خاطر دارم که در ماههای اول، برای سادهترین امور مشکل داشتم، مسافرین قدیمی لژیون نهم شاهد هستند که بنده قادر نبودم بیش از ده دقیقه روی صندلی بنشینم و از آموزش ها بهرهمند شوم، نقطه تحملم بسیار پایین بود و اضطراب محیط بیرون و استرس دنیای درونم آنچنان مرا تحت فشار قرار میداد که عرصه بر من تنگ و حس بی قراری بر من غالب میشد.
.jpeg)
اینجا بود که راهنمای عزیزم آقا احسان به دادم رسید و قبل از هر چیز، بذر محبت را در قلبم کاشت و مرا پابند کنگره 60 کرد و همین پیوند محبت به تدریج باعث امیدواری، آرامش و دانایی من شد. به موازات درمان جسمم، سیدی های جناب آقای مهندس و جهان بینی استاد امین، مرا ترمیم کردند و معلوماتم را افزایش دادند و بنا به اذعان اطرافیان خُلق و خو یا همان روانم نیز تغییر کرد و نقطه تحملم افزایش یافت.
من در کنگره 60 آموختم که قبل از رسیدن به یک جایگاه میبایست ظرفیت متناسب آن را در خودم ایجاد کنم. این تناسب جایگاه با مسئولیت مُختص کنگره 60 نیست و در جایگاه ها و نقش های فردی، خانوادگی، سازمانی و اجتماعی نیز موضوعیت دارد. به عنوان مثال مادامی که بنده سعه صدر نداشته باشم نمی توانم در مرزبانی خدمت کنم و اگر از گذشت، عشق و هنر و دانش مدیریت برخوردار نباشم، قطعا وظایف یک پدر مسیولیت پذیر، همسر متعهد، کارمند موفق و شهروند متعادل را نمی توانم انجام بدهم.
این یک واقعیت است که نقطه تحمل به خودی خود افزایش پیدا نمیکند و مستلزم مرور زمان، تداوم آموزش، استمرار خدمت و مسئولیت پذیری است. به عنوان مثال من در خدمت اوتی بارها توسط عزیزان با دلیل و حتی بدون دلیل مورد مواخذه و توبیخ قرار گرفتم و به اصطلاح برجکم پودر شد، اما رنجش یا کینه کسی را به دل نگرفتم و سعی کردم انتقاد پذیر باشم و اشتباهاتم را اصلاح کنم.
بنیان محترم کنگره 60 در یکی از سیدی ها قریب به مضمون میفرماید: کسی که میخواهد در جایگاه مرزبانی خدمت کند؛ باید فحش خورش ملس باشد و از نقطه تحمل بالایی برخوردار باشد. بر همین اساس من علیرغم اشتیاقی که داشتم، همواره دچار تردید میشدم و خطاب به خودم میگفتم: احمد اگر برای تصدی جایگاه مرزبانی از ظرفیت مطلوبی برخوردار نباشی، نمی توانی این مسئولیت خطیر را به درستی انجام بدهی و باعث اخلال در خدمات نمایندگی و تخریب به خودت و سایر مسافران میشوی. چندین روز مُرَدد بودم تا اینکه راهنمایم به من جرات داد و باعث شد بر نیروهای منفی و افکار مزاحم غالب شوم و برای شرکت در انتخابات مرزبانی ثبت نام کنم. در دقیقه 90 یکی از عزیزان با طعنه از من پرسید: احمد تو هم ثبت نام کردی؟ مجدد برای لحظاتی مضطرب و حال خراب شدم اما این حال خرابی موقت بود، چون هم ظرفیت احمد وسعت یافته بود و هم تکنیک های مراقبت از حال خوبم را از راهنمایم آموخته بودم. بدون اینکه عصبانیت یا نفرت در وجودم قلیان پیدا کند، عزمم را جزم کردم و مودبانه به چشمانش خیره شدم و با قوت و محبت گفتم: بله من احمد یک مسافر نامزد مرزبانی هستم.
خدا را شکر شما سروران به این حقیر محبت کردید و با اعتماد خودتان مرا برای خدمت در این جایگاه انتخاب نمودید. نکته جالب این است که همان عزیزی که با کنایه و طعنه از من پرسید، اولین فردی بود که مرا بغل کرد و موفقیتم در انتخابات را به من تبریک گفت. اینجا بود که با تمام وجود معنی " شو شود" را دریافتم. من نیز بر حسب وظیفه با قدرت مطلق پیمان بستم و سوگند یاد کردم که تمام توان و استعدادم را در راه خدمت به کنگره 60 به کار بگیرم و از هیچ تلاشی به عنوان یک خادم دریغ نکنم.
در آخر از خدا میخواهم قبل از رسیدن به هر مسئولیتی ابتدا ظرفیت متناسب با آن را در من ایجاد کند تا از هدف اصلی منحرف نشوم و قبله خودم را گم نکنم. از اینکه صبوری کردید و با سکوت خود به عرایضم گوش کردید از شما متشکرم.
تایپ، ویرایش: مسافر جمشید لژیون نهم و مسافر مهران لژیون چهاردهم
بارگزاری خبر: مسافر مهران لژیون چهاردهم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر هادی
اردیبهشت ماه 1404 شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
169