بهرسم کنگره 60 خودتان را معرفی نمایید؛
سلام دوستان صامت هستم یک مسافر، تخریب بیش از ۲۰ سال، آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره و شربت تریاک، سفر کردم به کمک راهنمایی آقا هاشم شعبه ستارخان تهران مدت سفر دوازده ماه و بیست روز، به روش D.S.T با داروی OT، رهایی از مواد مخدر حدوداً ۳ سال، در ادامه سفر نیکوتین داشتم به راهنمایی آقای علی حجازی شعبه ستارخان، رهایی از بند سیگار ۲ سال و ۸ ماه، در ادامه سفر جونز داشتم به راهنمایی آقای رضا پارسا راهنمای لژیون جونز آکادمی رهایی از بند تغذیه سالم هم حدوداً ۲۴ ساعت ورزش در کنگره ۶۰ شنا و بدمینتون، حدود ۲۵ کیلو نیز کاهش وزن داشتم.
دلیل ورودتان به لژیون سردار چه بود؟
اگر از ابتدای امر بخواهم بگویم در سفر اول بودم که وارد لژیون سردار شدم البته با سلاح دید راهنما، زمانی که در سفر اول وارد لژیون سردار میشوید یک سری بار ها از روی دوش مسافر برداشته میشود، نمیشود گفت مشکلات کم میشود اما انگار داربستی روی دوش انسان زده میشود که پایههای آن روی زمین است و مشکلات فشار زیادی وارد نمیکند و اجازه میدهد که مسافر راحتتر سفر کند؛ آخر سفرم بود که توانستم در جایگاه دنور قرار بگیرم و حدوداً ۵ ماه پس از رهایی با اجازه آقای مهندس دژاکام توانستم در جایگاه پهلوانی قرار بگیرم، خوشبختانه همسفرم هم پهلوان شدهاند، در حال حاضر هدفم دسترسی به جایگاه نشان بینشانی است و هدف از این صحبت این بود که بگوییم لژیون سردار را از سفر اول میشناختم.
تجربهتان در مورد لژیون جونز چیست؟ و هدف شما از ورود به لژیون جونز چه بود؟
بنده بعدازاینکه از بند مواد مخدر و سیگار رها شدم با اضافهوزن شدید روبرو شدم، انسان فکر میکند بند فقط بند به مواد مخدر است که این کاملاً اشتباه است؛ بلکه، بند حرس، بند طمع، بند آز و خیلی بندهای دیگر وجود دارد در زندگی انسان که در صور پنهان هستند. اضافهوزن یک حرس و ولع است که در درون انسان وجود دارد و از نفس تربیتنشده انسان نشئت میگیرد. وقتی وارد پروتکل کنگره۶۰ میشویم یک سری از این بندها از مسافر دور میشود، بهعنوانمثال: در آستانه ورود به سفر دوم بند آز یا بند دروغ کمرنگ میشود و وقتی انسان نفس خود را تربیت میکند میتواند روی نقاط بسیار ریز خود تسلط داشته باشد.
با توجه به اینکه شما در آکادمی مسئول چک کردن سیدی بچهها هستید لطفاً نظرتان رو در مورد نوشتن سیدی و اینکه سیدی نوشتن چه تأثیراتی برای مسافر سفر اول، سفر دوم و هر جایگاه دیگری دارد؟
بهواسطه جایگاهی که آقای مهندس دژاکام لطف کردهاند و در اختیار ما قرار دادهاند بهعنوان مسئول کنترل سیدی کنگره۶۰ در آن جایگاه در حال خدمت هستم، خب مسلماً نوشتن سیدی و نوشتن مطالب شاید برای بعضی از بچهها قابلفهم نباشد و میگویند چرا باید سی دی بنویسیم؟ نوشتن سیدی یکطرف است و کنترل کردنش یکطرف دیگر گاهاً بچهها تکرارهایی که آقای مهندس میفرمایند را نمینویسند و مشخص است که تعداد صفحاتشان کم میباشد، آقای مهندس دژاکام قسمتهایی در سی دی را سه بار، چهار بار بلکه بیشتر تکرار میکنند که بنده نظرم این است حتماً این صحبت کلام استاد میباشد؛ زمانی که یک فرد گرسنه وارد آشپزخانهای میشود دنبال غذا میگردد، مسلماً زمانی که نفس گرسنه یک انسان وارد یک سرزمینی میشود به دنبال آن چیزهایی که خودش دارد میگردد مطمئناً گفتههایی که آقای مهندس تکرار میکنند، گفتهها و کلام استادانشان است که از لامکان آمده و نه من میدانم از کجا آمده نه شما میدانید.
چرا اینها رو تکرار میکنند؟ یک مثلثی در جهان داریم به نام مثلث برمودا این مثلث زمانی که یک کشتی یا یک هواپیما از بالای آن رد میشود این ها را به درون خودش میکشد و یک محدوده حفاظتشده است که کسی اطراف آن رد نشود، ما در کنگره60 آموزش گرفتیم که در هستی همهچیز بر مبنای یک مثلث است نور، صوت و حس زمانی که من مسافر سیدی مینویسم نور، صوت و حس من همزمان باهم درگیر میشوند يعنی یک مثلثی همانند مثلث برمودا تشکیل میشود، زمانیکه من در حال سی دی نوشتن هستم کلمات استادها که از لامکان آمده، افکار و اندیشه من را با خودش برمیدارد و از درون آن مثلث میبرد بهجایی که آن کلمات آمدهاند و من در آن مکان مانند آدم گرسنهای هستم که وارد یک آشپزخانهای شدهام و به دنبال غذا میگردم، آنجا افکار و اندیشه من یکسری اطلاعات، خصوصیات و یکسری مسائل مثبت را برای خودش برمیدارد و میآورد، شاید بعد از یک ساعت از من بپرسی مثلاً سیدی حلقههای آفرینش چه گفت چیزی را به یاد نیاورم اما برای تکتک افراد اتفاق افتاده گاهاً مینشینی بچهات را آموزش میدهی و خودت هم نمیدانی این کلمات از کجا آمده! گاهاً یک معاملهای میخواهی انجام بدهی یک صحبتی میکنی که کاملاً ورق برمیگردد، گاهاً با همسفرت در حال صحبت کردن هستید و بهراحتی مشکلی را حل مینمایی که اصلاً متوجه نخواهی شد این کلمات از کجا آمده است! این کلمات از همانجایی نشئت میگیرد که هنگام نوشتن سیدی همان تکرارها را مینویسید، افکار و اندیشه شما در یک سرزمینی رفته و یکسری اطلاعات که مخصوص زندگی خودتان است را آورده. چهل عدد سیدی در سفر اول است که مانند آذوقهای برای سفر دوم است این چهل سیدی مانند یکمشت نخودچی و کشمشی است که در جیب بچهای میریزند تا به مدرسه برود. زمانی که چهل سیدی را کامل مینویسید، در سفر دوم قدم برداشتن و راحت زندگی کردن برای شما هموار میشود و یکی از دلایل مهم نوشتن سی دی همین موضوع است.
نظرتان در مورد اینکه شما هر هفته پنجشنبهها بهواسطه لژیون سردار به شهرستانها سفر میکنید چیست؟
ما هر هفته پنجشنبهها بهعنوان سفیر لژیون سردار معمولاً به شهرستانها سفر میکنیم؛ در دعای انتهای جلسات عمومی کنگره۶۰ و خصوصی خوانده میشود که خداوندا ما را بهفرمان عقل نزدیک بفرما این فرمان عقل فقط مخصوص خداوند است که کاملاً فرمان عقلش شو شود میباشد و هیچکس نمیتواند به آن فرمان عقل کامل برسد ولی میتواند بهفرمان عقل نزدیک شود، ما افراد در صور پنهانمان یکسری خواستههایی داریم که در شعب به دنبال خواستههایمان هستیم تا بتوانیم بهفرمان عقل نزدیک شویم، شخصی که مسافتی را طی میکند تا به شعبهای برسد قطعاً یکسری برداشتهایی دارد و یکسری آموزشها در آن شعبه میبیند و یکسری صحبتها رو میشنود که میتواند در راستا مسیر زندگی استفاده نمایید.
و اما کلام آخر...
من که نمیتوانم خارج از بعد کنگره 60 صحبت نماییم اما کلام آخر من در درون کنگره 60 است و برداشت از راه و رسم کنگره60، کنگره60 مکان مقدس و امنی است که هر شخص با ورود در آن مکان باید حرمت آنرا حفظ نماید، به چه دلیل مقدس و امن میباشد؟ زیرا در صراط مستقیم است، انسانها در این مکان به رهایی میرسند، رهایی سفر اول یعنی رهایی از نیکوتین رهایی از مواد و برای سفر دوم رهایی از قهر به مِهر از نادانی به دانایی از حقارت به سرافرازی از کفر به ایمان، زمانی که من در این ساختار حرکت میکنم و در چهارچوب این ساختار قدم بردارم قطعاً این رهاییها برای من خودشان را نشان میدهند، یکزمانی من میخواهم کتابی را بخوانم اما آن کتاب مرا نمیخواهد یکزمانی میخواهم درس بخوانم درس مرا نمیخواهد به دلیل اینکه من با او خلقوخو نگرفتهام، حرمت آن جایگاه را حفظ نکردهام، هنگام درس خواندن شروع به ناله و نفرین کردن میکنم که چرا باید درس بخوانم و حرمت کتاب را میشکنم، اگر قصد دارم در کنگره 60 به رهایی و درمان برسم و رهایی سفر دوم باکیفیتی داشته باشم قطعاً باید حرمت کنگره۶۰ را حفظ نمایم، اگر این کار انجام نشود ۵۰درصد کنگره 60 را شاید دوست داشته باشم اما ۵۰درصد کنگره 60 مرا دوست ندارد و آن بها و رهایی را نمیدهد. کلام آخر من این است در کنگره۶۰ متوجه شدم هرجایی که از روشها و حرمت کنگره۶۰ خارج شدم ضربه خوردم و هر جا در مسیر بودم مانند آن گردبادی که آقای مهندس میفرمایند زمانی که فرد در وسط گردباد قرار میگیرد به بیرون پرتاب نمیشود و متشکرم.
تهیه و تنظیم: مسافر سجاد سنابادی لژیون 23
- تعداد بازدید از این مطلب :
149