English Version
This Site Is Available In English

تولد یکسال رهایی مسافر فرشاد

تولد یکسال رهایی مسافر فرشاد

روز یکشنبه 24 فروردین ماه 1404 تولد مسافر فرشاد در شعبه غزالی برگزار گردید

سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر.

خدا را شکر می‌کنم برای دومین بار توفیقی شد مراسم تولد داشته باشیم و معرفی یک رهجو که پیامش هم بر روی بنر نوشته شده است و گویای حال او است، شاید بعضی از عزیزان توجه نکرده باشند؛ ولی پیام تولد مختص افرادی است که حرکت می‌کنند و در یک مسیری از گذرگاهی با یک سری از موانع عبور می‌کنند تا به سرمنزل مقصود می‌رسند یا نزدیک می‌شوند، بالاخره فرشاد نزدیک شده است، به یک چشمه جوشان و رود خروشان و در مسیر ارزش‌ها حرکت کرده است و امروز یک سال و اندی رهایی دارد و این مسئله بسیار مهم است، چون خیلی راحت بخواهم بگوییم رهایی مفت به دست نمی‌آید، پس وقتی انسان از بند ضد ارزش‌ها رها می‌شود حفظ و نگهداری آن بسیار مهم است.

دررابطه‌با پیشینه فرشاد اگر بخواهم بگوییم از همان اول، تقریباً دو سال و نیم یا سه سال پیش یکی از دوستانش در لژیون بیست و دو فردوسی بود، ایشان در حال سفر بود و گفت فرشاد را اجازه است یک جلسه بیاورم پارک، گفتم بیاور، بعد که آمد گفت این چهارده سال راهنمای یک ان‌جی‌او دیگری بوده است، گفتم این که راهنما یک ان‌جی‌او دیگر است آوردی اینجا چه‌کار کنی بچه‌های ان جی اوهای دیگر انعطاف‌پذیر نیستند، بزرگوارانی که در سیستم‌های دیگر درحال‌خدمت هستند و یا پاکی دارند، مقداری پذیرش کنگره ۶۰ شاید برایشان سخت باشد، چون باید خیلی از چیزها را بگذاری پشت درب و بیایید و بعضی از عزیزان نمی‌توانند بگذارند پشت در، شاید طرف از یک ان جی او دیگری بیاید یک مقداری سفر بکند؛ ولی پذیرش نداشته باشد، بالاخره بازی ذهن است دیگر، با خودش می‌گوید؛ مثلاً من با چهارده سال پاکی، این مثلاً نه سال رهایی دارد، در مقطعی لژیون من در شعبه فردوسی، همه رهجوها هم سن و سال‌های خودم و شاید جوان‌تر بودند، رهجوهامی‌آیند و می‌روند، نسل‌ها تغییر می‌کنند، به یک مقطعی ما رسیدیم که می‌گفتند این لژیون شده است لژیون بابابزرگ‌ها، ولی خوب در کنگره راهنما و راهنمایی و آموزش به سن‌وسال نیست، سی دی وظایف رهجو را همه ما گوش کرده‌ایم، خود آقای مهندس هم می‌گویند، در کنگره اگر شصت سال سن دارید و راهنمایت ممکن است بیست‌ساله باشد باید بگویید چشم، نباید بگویید شما ۲۰ساله هستی، من پنجاه سالم است، تو جای نوه من هستی، این ها را ما نداریم در کنگره ۶۰، بحث، بحث آموزش است، آن راهنمایی که در لژیون است قطعاً فیلترها و مسیر مختلف را گذرانده است که این جایگاه به آن داده شده است. حالا از این قضیه گذر کنیم. آقا فرشاد آمد و به واسطه معرفی که داشت، گفتیم برو پیگیری کن و روز اول رفت و با عزیزان فردوسی یقه به یقه شد، فکر کرد اینجا هم آن ان جی او دیگر است، حتماً باید با دعوا بیاید داخل، ولی دید نه اینجا داستانش فرق می‌کند. فرشاد اول بهمن‌ماه به لژیون وارد شد، تا فرستادیم کلاس توجیهی و آمد و یک‌دفعه ۴۸۰ سی‌سی نامه گرفت،

با خودم گفتم این الان ۴۸۰ سی‌سی شربت دارد می‌رود و دیگر نمی‌آید، یک خروج از درمان هم به‌پای ما می‌زند، حالا رفت‌وآمد و الحمدلله گذر کرد، از این بابت آموزش‌دیده بود، ولی آموزش‌دیده مکتب دیگری بود، تا با رسم‌ورسوم کنگره کمی آشنا شد زمان برد، به‌قول‌معروف اگر امروز در این جایگاه نشسته است، به لطف پیامی است که به او داده شده است و با تلاش، باهمت و پشتکار به این جایگاه رسیده است. کاملاً طبیعی است، دوستانی که از جاهای دیگر می‌آیند تادو، سه ماهی پذیرش نداشته باشند یا سخت‌پذیرش داشته باشند، اگر قسمت و روزی‌شان درمان باشد، این سیستم نصیبشان می‌شود و به درمان می‌رسند، اگر قسمتشان درمان نباشد، راهنما که هیچ اگر شخص خود آقای مهندس راهنمای یک فردی باشد که خواسته درمان نداشته باشد، اصلاً به نتیجه نخواهد رسید، دیگر من راهنما که هیچ، درعین‌حال فرشاد تلاش کرد، در مسیر قرار گرفت و یک مقدار ریزی هم شیطانی‌های کوچکی داشت، طبیعی است، در این مسیر همه دنبال آموزش هستیم و ان‌شاءالله که همه بتوانیم به حال خوش برسیم. یک خاطره‌ای از فرشاد بگویم، رهجوهای ان‌جی‌او قبلی‌اش هم از ایشان در شاکی بودند، فرشاد قبل از اینکه بیاید کنگره چهارده سال پاکی را به باد داده بود، ولی آن نقاب چهارده سال پاکی را نمی‌توانست بیندازد که بالاخره نقاب را انداخت، در واقع می‌خواهم این را بگویم که مهندس هم می‌گویند، اعضا دیگر ان‌جی‌اوها خمار هستند، شاید بگویند خیلی خوبم، ۲۰ سال پاکی دارم، خوب ۲۰ سال چراغ‌قرمز، بیست سال رفیق مصرف، مکان مصرف، ابزار مصرف، فقط برای امروز، این ها چیزهایی است که یک بچه کنگره ای ندارد و اگر یک نگاه بکنیم افرادی که در حال سفر هستند، یا رها شده هستند، این را با پوست و گوشت و استخوان، درک می‌کنند، به نظر من هر یک روز رهایی برابر با یک سال پاکی است، شما وقتی یک روز رها شدی، آزاد و رها هستی، ولی آن کسی که یک سال پاکی دارد، خواب مواد می‌بیند، یک سال شب‌ها کابوس می‌بیند، کابوس چه چیزی می‌بیند؟ کابوس مصرف مواد اما از خواب که بیدار می‌شود می‌بیند مصرف نکرده است و خواب بوده است، ولی چنین چیزی را ما در کنگره نداریم. شما خیلی خوب، خیلی شکیل، آزاد، رها، نه کابوسی می‌بینید نه خواب مصرف مواد می‌بینید، نه استرس دارید، نه جلو آینه ماشینت برچسب آویزان کرده‌ای که فقط برای امروز! این ها را نداریم، این موهبتی است که در کنگره ۶۰ نصیب کسانی می‌شود که خواسته درمان دارند. خاطره آخر را بگویم و میکروفن را بدهم به خود فرشاد عزیز تا صحبت کند، فرشاد رهجوهایش در کنگره دو، سه‌تایی آمدند و در شعبه فردوسی سفر کردند و یک چندتایی هم در شعبه بنیان هستند، ظاهراً پیام‌رسان خوبی است و از طرفی دانه‌درشت‌های بالا را جدا می‌کند و می‌آورد، یکی از رهجوهایش تعریف می‌کرد می‌گفت، ما حالمان خراب بود زنگ زدیم به راهنمایمان که ما می‌خواهیم برویم بزنیم از قضا خود راهنما پای بساط بود و دود را حبس کرده و گفته بود که نروی مواد مصرف کنی، الان خودم می‌آیم! ممنونم از این که با سکوتتان به حرف‌های من گوش کردید.

سخنان مسافر فرشاد

سلام دوستان فرشاد هستم یک مسافر

از خداوند سپاسگزارم که لیاقت داد تا در این جایگاه باشم. روز اولی که به کنگره آمدم فکر نمی‌کردم که بتوانم در کنگره ۶۰ بمانم، از جناب آقای مهندس دژاکام بنیان کنگره تشکر می‌کنم که این فضا را مهیا کرده‌اند که من بیایم و آموزش بگیرم و آموزش‌ها را کاربردی کنم. از راهنمای عزیزم تشکر می‌کنم، یک سال و خورده‌ای برای من زحمت کشیدند، خیلی اذیتشان کردم، هر طور تشکر کنم کم است، واقعاً راهنمایان کنگره۶۰ خیلی‌خیلی بزرگ هستند و از نظر من اگر این راهنماها نبودند، من فرشاد نبودم که خدمتگزار باشم، آموزش‌های ناب آقای مهندس و استاد امین بود که این رهجوها آموزش دیدند، کم‌کم رشد پیدا کردند، از مال و جانشان می‌گذرند تا من‌بعد از بیست و چند سال تخریب بیایم اینجا درمان بشوم و حالم خوب بشود و بتوانم زندگی خوبی داشته باشم. من آدم بی‌ادبی بودم همیشه می‌گویم، من سیزده تا تولد جای دیگر گرفته بودم اصلاً استرس نداشتم، ولی برای این تولد از دیشب نخوابیدم، ساعت دو شب بیدار شدم فکر کردم دو ظهر است می‌خاستم زود به شعبه بیایم که دیدم هوا تاریک است، خوابیدم دیدم اذان می‌گویند ساعت سه و چهل دقیقه بود پا شدم نماز خواندم ساعت پنج صبح شد خانمم گفت چرا نمی‌خوابی گفتم خیلی استرس دارم، بنده خدا یک چایی با دمنوش درست کرد و خوردم، گفت حالا استراحت کن، من ساعت ده صبح آرایشگاه وقت داشتم از ساعت هشت و نیم جلوی آرایشگاه بودم. خیلی خوشحالم تولد یک سال رهایی‌ام را می‌گیرم، واقعاً رهایی کنگره ۶۰ خیلی فرق دارد، خیلی لذت دارد، ان‌شاءالله که بتوانم خدمتگزار خوبی در کنگره ۶۰ باشم.راهنمای عزیزم گفت یک آرزو در دلت کن، من دو تا آرزو در دلم کردم، یکی را که می‌گویم این بود که ان‌شاءالله خدمتگزار باشم تا بتوانم خدمتگزار خوبی در زندگی خودم باشم، اگر اینجا بتوانم خدمت کنم و آموزش بگیرم، می‌توانم در زندگی، در جامعه، خدمتگزار خوبی باشم.از همه دوستانی که از شعبه فردوسی آمده‌اند تشکر می‌کنم، یک خاطره از آقا رضا معماریان بگویم، روز اول که آمدم شعبه فردوسی آقا رضا مرزبان بودند، جلوی در ایستاده بودند، گفت حالت چطوره؟ گفتم این ها من را راه ندادند بیایم داخل، گفت از ان‌جی‌او دیگری هستی، گفتم بله و چهارده سال پاکی دارم، گفت حالت چطوره گفتم حالم بد نیست، خوب هم نیست، گفت من اگر جای تو باشم الان می‌روم،مصرف می‌کنم، گفتم چه مصرف می‌کنی، گفت جای شما باشم می‌روم می‌کشم.من گاهی اوقات در دوره کرونا که بود ۲ بار مصرف کردم، بخاطر افکار و اندیشه‌ام بود که می‌گفتم اشکالی ندارد!زمانی که من مصرف می‌کردم از ۴ تا دود شروع شد و به ۱۲۰ تا دود رسید.

 

زمانی که تو جاده می‌رفتم یک مقدار جنس داشتم گفتم‌مصرف کنم تا تمام شود و وقتی برگشتم دوباره بگیرم، به گرمسار نرسیده بودم زنگ زدم به یکی از دوست‌هایم و به او گفتم کسی را این جا می‌شناسی تا قرص بگیرم که در راه اذیت نشوم. من هم رفتم به یک کافه و ادرس گرفتم تا قرص بگیرم که ۴ تا قرص متادون و یک گرم جنس را ۲۰۰ هزار تومان با من حساب کردند و مصرف رفت بالا و خیلی اذیت شدم. آقای مهندس خاطره‌ای تعریف می‌کردند که پشت در کنگره مصرف می‌کردند، من از ساعت صبح از مغازه می‌آمدم یک پیک‌نیک داشتم پشت در فردوسی می‌نشستم تا نوبت من شود و اسم را بنویسم، خوابم می‌برد و بعد دیدم نفر ششم هستم، می‌گفتم آقا اسمم را بنویس و می‌گفتند که ۵ تا بیشتر نمی‌توانم بنویسم.من ماه یازدهم نوبتم شد و توانستم وارد کنگره شوم، واقعاً ممنون بودم و باید آن فرمان صادر شود تا بتوانی در کنگره حاضر شوی و از خداوند متشکرم که این فرمان را صادر کرد، ان‌شاءالله که بتوانم در جمع شما خدمتگزار خوبی باشم و از راهنمای خوبم تشکر می‌کنم که من‌را از تاریکی‌ها به سمت نور هدایت کردند.و از جناب آقای مهندس هم تشکر می‌کنم و هر روشی را به من بگویند با جان‌ودل انجام می‌دهم و به ان ایمان دارم. ممنونم از اینکه با سکوت به حرف‌های من گوش کردید.

ارسال: خدمتگزاران سایت شعبه غزالی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .