یازدهمین جلسه از دوره شانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰، ویژه مسافران نمایندگی ملایر، با استادی راهنمای تغذیه سالم مسافر حجت، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر صفدر، با دستورجلسه «تجربه من از اضافه وزن و تعادل آن با متد کنگره ۶۰» روز یکشنبه ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حجت هستم یک مسافر اول خدا را شکر میکنم که کنگره را سر راه من قرار داد. بعد از آقای مهندس تشکر میکنم که این محیط را برای ما فراهم کردند و از آقای مجتبی راهنمای موادم تشکر میکنم و از آقای بهمن راهنمای سیگارم و آقای احمد کاظمی راهنمای جونز و آقای مهندس و آقا مجتبی هم تشکر میکنم که استادی را به بنده اجازه دادند که در این جایگاه بشینم و از دوستان آموزش بگیرم. این هفته را آقای مهندس تجربه من از اضافه وزن و تعادل آن با متد کنگره ۶۰ اعلام کردند. اگر بخواهم تجربه خودم را بگویم بچه که بودم اضافه وزن داشتم و تپل بودم و آن موقع مثلا مادرم خیلی افتخار میکرد الان هم همه میگویند که مثلا یک بچه تپل باشد سرحالتر است ولی نه بعداً رفته رفته باعث آسیب میشود حالا در بچگی شاید زیاد تاثیر نگذارد یا در نوجوانی زیاد تاثیر نگذارد ولی رفته رفته که سن بالاتر میرود آن موقع مشکلات خودش را نشان میدهد و من خودم اگر بخواهم تجربه اضافه وزنم را بگویم من یک زمانی مثلا در هفده سالگی اگر میخواستیم درخت گردو بریزیم زمین یعنی نوک نوکش هم میتوانستم بروم باز تپل بودم و بعد اضافه وزن داشتم ولی باز میتوانستم بروم ولی یک زمانی شد که دیگر از دو متر جا نمیتوانستم بالا بروم یا دویست متر جا را که میخواستم طی کنم در سر بالایی که میخواستم بروم قادر نبودم یعنی انقدر مشکل شده بود که دیگر نمیتونستم تکان بخورم و روز به روز تنبلتر میشدم یعنی اضافه وزن بلایی سرم آورده بود که روز به روز من را به سمت تنبلی و کاهلی میبرد، خوابم زیاد میشد خلاصه خیلی دردسرهای زیادی داشت. حالا در دستورجلسه تعادل آن با متد کنگره شصت را داریم، حالا من قبل از اینکه وارد متد کنگره شصت بشوم، خودم خیلی راهها را برای اضافه وزن رفتم. من زمانی متوجه شدم که اضافه وزن دارم که رفتم میوه بگیرم اما به طرف گفتم میتوانم خودم را با ترازوی شما بکشم؟ گفت بله بفرمایید، روی ترازو رفتم و دیدم صد و پنج کیلو هستم. آن موقع تازه فهمیدم که واقعا چقدر وزن من بالا است، یعنی این خس خسها این مثلا من شاید ده بار تا صبح از خواب میپریدم. اصلا خواب آرامی نداشتم، همیشه با این اضافه وزن مشکل داشتم آنجا به فکر افتادم که مثلا یک کم وزنم را پایین بیاورم و آنجا تازه فهمیدم که اضافه وزن چقدر سخت است که شما اگر بخواهی وزنت را پایین بیاوری چقدر سخت است. یعنی به نظر من حتی اضافه وزن هم من مدیون راهنمای درمانم هستم چون راهنمایی ایشان بودند که من توانستم در کنگره بمانم و این به نظر من جهانبینی است آنجا فهمیدم که باید یک فکری بکنم باید یک کاری بکنم که اضافه وزن را بتوانم پایین بیاورم و در سیدیهای مهندس که در مورد اضافه وزن است میگوید شما میتوانید ساختمان جسم را یک ساختمان در نظر بگیرید، ساختمان مسکونی همه تجهیزات و مصالحش از بیرون میآید مثل آجر، سنگ، کاشی، در، آهن، همه از بیرون میآید ولی جسم انسان خودش خودش را میسازد، مثلا من وقتی متولد میشوم شاید یک کیلو باشم ولی رفته رفته مثلا صد و پنج کیلو میشوم خب خود جسم خودش را میسازد یعنی ما اول باید شناخت نسبت به جسم پیدا کنیم باید شناخت به مواد غذایی پیدا کنیم که همه این آموزشها را کنگره سر راه من قرار داد. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید، متشکرم.
عکس، تایپ و ویراستار: مسافر مصطفی لژیون پنجم
تنظیم و ارسال: مسافر وحید لژیون چهارم
مسافران نمایندگی ملایر
- تعداد بازدید از این مطلب :
102